«سرزمین نورهای خوشحال» نوشته سیدهنرگس میرفیضی با تصویرگری الهه صادقیان در ۳۲ صفحه با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزارتومان در گنجشکهای جمکران (دفتر کودک و نوجوان انتشارات کتاب جمکران) منتشر شده است.
در برشی از کتاب میخوانیم: اولی که رنگش زرد بود و یکسره خاموش و روشن میشد، گفت: «من زردونهام. از وقتی کرم شبتابم مرده، تنها زندگی میکنم.»
دومی که یک شعله کوچک بنفش بود، گفت: «من بنفشکام! از ترقه چهارشنبهسوری پریدم بیرون. خیلی وقت است که آواره کوچه و خیابانم.»
سومی که رنگش نیلی بود، گفت: «من توی شکم یک عروس دریایی زندگی میکردم و نور میدادم. وقتی ماهیگیرها ما را شکار کردند، عروس دریایی دهانش را باز کرد و گفت: "فرار کن نیلیلی! آدمها نمیتوانند نور را توی تور نگه دارند. " من هم پریدم بیرون و پرواز کردم و رسیدم اینجا.»
چهارمی که مثل یک برگ سبز برق میزد، گفت: «من توی قطب شمال بهدنیا آمدم. بالای بالای کره زمین. همان جا که پر از برف و یخ است. آدمها به ما میگویند شَفَقِ قطبی. ولی ما سبزیزی هستیم. ما دسته جمعی توی آسمانها پرواز میکنیم. من توی طوفان از بقیه، جا ماندم و گم شدم. کل دنیا را پرواز کردم و قل خوردم تا برسم اینجا.»
همچنین کتاب «نقاشی روی آسمان» (روایتی از عملیات کیوا؛ دفاع هوایی از شهر مقدس قم و حریم حرم حضرت فاطمه معصومه (ع)) نوشته سیده زهرا بذرگری در ۸۲ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان در نشر یادشده عرضه است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: به محض اینکه به سمت شرق چرخیدم، متوجه شدم یک هواپیمای میراژ هم از سمت شرق به طرف ما میآید و درست روبهروی ما قرار دارد. در اصل ما از هر چهار طرف محاصره شده بودیم. آنها طوری برنامهریزی کرده بودند که ما را دقیقا وسط یک بهعلاوه قرار دهند و بهراحتی هواپیمایمان را هدف بگیرند. ارتفاغ هواپیما را تاحد ممکن، کم کردم. هواپیمای دشمن را در ارتفاع بالاتری در رادار میدیدم که داشت به من نزدیک میشد. میراژ عراقی دقیقا در فاصله مناسب برای شلیک موشک قرار داشت. هر کاری کردم موشک رها نشد. سیستم سلاح آسیب دیده بود. خلبان دشمن توانسته بود موقعیت من را شناسایی کند...