عبد الباری عطوان، تحلیلگر سرشناس جهان عرب و سردبیر روزنامه فرامنطقهای رای الیوم در یادداشتی درباره تحولات اخیر فرانسه نوشت: اعتراضات و اقدامات خشونتآمیزی که در حال حاضر در فرانسه در جریان است، تنها به دلیل اقدام پلیس این کشور در قتل یک جوان جزایری الاصل به نام نائل نیست؛ بلکه نتیجه تشدید خفقانی ناشی از گسترش ظلم و زور، نابودی دستگاههای امنیتی و شرایط معیشتی غیرانسانی مهاجران به ویژه از کشورهای عربی و اسلامی است.
فرانسه به دلیل تشدید این اقدامات تحریکآمیز یکی از مهمترین مراکز نژادپرستی، نفرتپراکنی و اسلامهراسی در قاره اروپا تبدیل شده و ترور نائل ۱۷ ساله توسط یکی از نیروهای پلیس به منزله انفجار این خفقان متراکم بود که به اوج خود رسیده و کنترل آن دشوار است.
این تحولات یک جنگ به تمام معنا است، با وجود استقرار ۴۵ هزار پلیس و نیروی امنیتی، اعتراضات برای پنجمین روز پیاپی ادامه داشت و تاکنون در این اعتراضات بیش از ۲۰۰۰ دستگاه خودرو آتش زده شده، صدها پاساژ تنها در پاریس غارت شده، ۲۰۰۰ تن بازداشت شده و ۲۰۰ نیروی پلیس زخمی شدهاند. پیشبینی میشود در صورتی که این شرایط مهار نشده و اقدامات خشونتآمیز متوقف نشود، این آمار افزایش پیدا کند و تا زمان نگارش این متن نشانهای از توقف این وضعیت وجود ندارد.
مهاجران در فرانسه به ویژه مهاجران عرب و مسلمان رفتارها و برخوردهای بسیار و انواع به حاشیه راندنها و اقدامات تحریکآمیز را تحمل کرده و خشم خود را فروخورده و با دولتهایی همزیستی کردهاند که از طریق حمایت از کسانی که با کاریکاتورهای موهن به اعتقادات آنها حمله کرده و به پیامبر آنها اهانت میکردند و نیز استقبال گرم از اهانتکنندگان به قرآن کریم با طرح بهانه دروغین آزادی بیان، عامدانه به آنها اهانت کردند.
خطرناکتر از آن جانبداری آشکار دولتهای فرانسه از جنایات رژیم اشغالگر در فلسطین اشغالی است، این دولتها هرگونه اعلام همبستگی سیاسی و یا رسانهای با قربانیان کشتارهای رژیم اشغالگر را به منزله حمایت از "تروریسم" و یهودستیزی دانسته و تریبونهای رسانهای خود را به روی حامیان این کشتارها و جلادهای آن و روایتهای دروغین آنها گشودند و تریبونهای خود را به روی دیگر رویکردهای حامی حق و عدالت، قطعنامههای سازمان ملل و دیدگاههایی که با میراث انقلاب فرانسه در آزادیها هماهنگ هستند، به طور کلی بستند.
زمانی که دولتهای فرانسه با رد گذشته منفور استعماری خود، از عدالت در فلسطین اشغالی حمایت کرده، سیاستهایی را در حمایت از حقوق مشروع فلسطینیها در پیش گرفته، با مهاجران همانند شهروندانی برخوردار از حقوق برخورد کرده، تا حد امکان از سیاستهای به حاشیه راندن و تبعیض دوری کرده و تمامی شرایط ممکن را برای آسان کردن این همزیستی و ادغام فراهم میکردند، فرانسه امنتر و باثباتتر بود.
مساله تنها سیاستها و اقدامات نژادپرستانه، به حاشیه راندنها و نفرتپراکنی و اسلامهراسی نیست؛ بلکه بازگشت تاسفبار به گذشته استعماری و میراث آن در برخورد با مهاجران در فرانسه از ساکنان همان مستعمرههای قدیم و نیز مداخله سیاسی، نظامی و اقتصادی به شکلی خونبار و ویرانگر در امور اصلی کشورشان است، آیا این دولت نیکولای سارکوزی نبود که مداخله نظامی در لیبی را رهبری کرده و جنگندههای ناتو را برای بمباران شهروندان بیدفاع و کشتن دهها هزار تن از آنها به بهانه حمایت از "انقلاب" و تغییر رژیم دیکتاتوری فرستاد و در ادامه برای ما روشن شد که واقعیت کاملا متفاوت است و هدف غارت منابع نفت و گاز و ناکام گذاشتن پروژه معمر قذافی برای چاپ دینار آفریقایی با پشتیبانی طلا و مقابله با نفوذ استعماری پیشرونده به سوی قاره سیاه است.
آیا این دولت فرانسه نبود که گروهی را با عنوان دوستان سوریه فرستاد و از طرح اعلام و اعزام هزاران شبهنظامی برای ویران کردن و تقسیم سوریه و قتل صدها هزار تن از مردم آن حمایت کرد؟
از نظر ما کوتاهترین راه برای بازگشت آرامش به فرانسه و شهرهای آن با اعتراف جدی به اشتباه و تلاش برای تغییر تمامی سیاستها و موضعگیریهای حامی به حاشیه راندنها، اسلامهراسی و نژادپرستی و نیز نهادینهسازی برابری و ارزشهای عدالت و انسانیت آغاز میشود و در غیر این صورت این کشور در حالیکه شرایط اقتصادی آن رو به وخامت بوده و بدهیهای آن دستکم به بیش از سه تریلیون یورو رسیده، به سوی جنگی داخلی کشیده خواهد شد.
ما که چند بار در این مقاله از اتهام نژادپرستی استفاده کردیم، فرانسه و دولت آن را متهم نمیکنیم، دفتر حقوق بشر سازمان ملل در بیانیههای رسمی خود بارها درباره تشدید این آفت هشدار داد و توقف اقدامات متجاوزانه و نژادپرستانه در حق حاشیهنشینهای مناطق فقیر فرانسه را خواستار شد.
در پایان باید بگوییم، فرانسه و نه فقط امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری آن، به عنوان حامی اصلی اسلامهراسی با چالشهای بیسابقهای مواجه است که امنیت و ثبات آن را تهدید میکند و این چالشها به صورت آشکاری در انتفاضه کنونی محرومان این کشور و آن هم در بدترین برهه تاریخی آن از منظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و حتی نظامی با توجه به مداخله مستقیمش در جنگ اوکراین منعکس شده و باید در اسرع وقت و پیش از آن که شرایط وخیمتر و گستردهتر شده و به سطحی غیر قابل کنترل برسد، به اشتباههای خود اعتراف کرده و برای جبران آنها اقدام کند.
جوان الجزایری کشته شده در فرانسه تنها کبریتی برای روشن کردن فتیله بشکه این خفقان گسترده بود و این انفجار دو گزینه را پیش روی فرانسه قرار داده؛ یکی اصلاح و تغییر سریع و دیگری جنگ داخلی محدود یا نامحدود و بیپایان.