سید عبدالجواد موسوی در یادداشتی نوشت: البته بعید میدانم. ممکن است برای خیلیها این خبر از جنس دیگر اتفاقات حادثهای و جنایی باشد. روز و شب در گوشه و کنار این مملکت اتفاقاتی که منجر به قتل آدمها میشود کم نمیافتد. از نزاعهای خیابانی بگیر تا دعوا بر سر ارث و میراث و اختلافات دیگر. اما برخی از این اتفاقات جنسش کاملا فرق دارد و آدمیزاد را بیشتر از دیگر حوادث متاثر میکند و به فکر وا میدارد. یادم هست چند سال پیش نزاعی در گرفته بود بر سر جای پارکینگ و یک نفر در آن میان به قتل رسیده بود.
من در آن زمان در روزنامهای مشغول به کار بودم. سرمقالهای نوشتم و متذکر شدم که به حکم الناس علی دین ملوکهم این میزان از خشم و خشونت بازتابی از رفتار عصبانی اهل حکومت با یکدیگر است. جامعهای که بزرگانش بر سر میز قدرت حاضرند به راحتی آبروی یکدیگر را بریزند و هر سزا و ناسزایی را به هم نثار کنند طبیعی است که مردمانش در کف خیابان بر سر جای پارک ماشینشان هم دیگر را به قصد کشت بزنند: صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی. خب طبق معمول کسی آن حرفها را جدی نگرفت و میزان خشونت و عدم و تحمل و مدارا روز بروز در میان حاکمان بیشتر شد و در میان مردم کوچه و بازار نیز شد آن چه باید میشد. الان هم مطمئنم آنها که باید گوش و هوششان را در چنین مواقعی به کار بگیرند صدای من و شما را نخواهند شنید. انتظاری هم نیست. اما این وسط خیلی دوست دارم بدانم سردار قالیباف با شنیدن چنین خبری چه حالی به او دست داده؟ میدانید چرا از بین این همه آدم مربوط و نامربوط فقط به قالیباف اشاره میکنم؟ خوب به خاطر دارم در دولت پیشین وقتی قیمت مرغ به بیست و پنج هزار تومان رسید آقای رئیس مجلس انقلابی چنان رگ گردنش متورم شده بود که هر آن بیم سکته کردن ایشان میرفت. اگر از خاطر برده اید در گوگل سرچ کنید و فیلم ایشان را ببینید. سردار با ادله و محاسبات ریاضی به من و شما اثبات میکند مرغ در بالاترین قیمتش نباید از نه هزار و پونصد تومان بیشتر باشد، اما به دلیل ناکار آمدی قوه مجریه قیمتش به بیست و پنج هزار تومان رسیده است. یعنی تقریبا دو برابر قیمت واقعی. بعد هم چنان در دفاع از محرومان و مستضعفان فغان برمی آورد که جگر سنگ آب میشود. خیلی دوست دارم بدانم حالا که قیمت مرغ قریب به ده برابر قیمت مورد نظر جناب قالیباف رسیده چه نظری دارند؟ حالا که قیمت مرغ باعث شده یک نفر آدم با ضربات چاقو به قتل برسد نظر ایشان درباره نحوه اجرای مملکت داری چیست؟ حالا که طبقه محروم حتی برای خرید نان و پنیر هم به مشقت افتاده است و یک قالب پنیر کوچک بیش از دو برابر قیمت مرغ در دولت قبلی قیمت پیدا کرده نظر ایشان چیست؟ نمیشود.
نمیشود برای مرغ بیست و پنج هزار تومانی یقه جر بدهی و کف بر لب بیاوری، اما در مقابل این همه فاجعه از افزایش جنون آمیز اجاره مسکن و کرایه تاکسی و نان و پنیر و مرغ لام تا کام حرف نزنی. به دیگران کار ندارم. به منتقدان و روزنامه نگاران سیاه نمایی مثل خودم که از سازمان سیا و موساد پول میگیریم تا اوضاع گل و بلبل مملکت را چرک و زشت نشان بدهیم کاری ندارم، اما خداییش آقای قالیباف خودش را وقتی در آینه میبیند هیچ مشکلی پیدا نمیکند؟ وقتی با ماشینش این طرف و آن طرف میرود و میبیند که روز به روز به طور چشمگیری بر تعداد کسانی که در پی لقمه نانی سر در سطل زباله فرو برده اند افزوده میشود مشکلی پیدا نمیکند؟ اصلا نمیخواهم بگویم چنین وضعیت هولناکی در همین یکی دو سال به وجود آمده که اگر بگویم علاوه بر این که دروغ گفته ام و بی انصافی کرده ام؛ شده ام چیزی شبیه آقای قالیباف؛ که به تعبیر ایرج میرزا به هر تغییر شکلی مستعدند/ گهی مشروطه گاهی مستبدند. اقتضای شغل آقای قالیباف و امثال او همین سر و صداها و سکوتهای نابهنگام است. آنها موظفند رقبایشان را به هر قیمتی بی آبرو کنند و رفقایشان را با هر ترفندی توجیه. سئوال من کاملا شخصی است. میگویم با همه معذوریتها و محدودیتها و اقنضائاتی که همه ما به آن واقفیم یک آدم چطور میتواند خودش با خودش کنار بیاید؟ واقعا کنجکاوم که بدانم آقای قالیباف بعد از شنیدن خبر به قتل رسیدن یک نفر آن هم به علت قیمت مرغ چه حالی به او دست داده. فقط همین.