با این حساب دوباره باید دست و دلمان بلرزد که با یک انتخاب اشتباه دیگر هم جایی در لیست تیم اشغال شود و هم سرمایههای باشگاه هدر برود و انتقال بازیکن خارجی بعدی هم هیچ عایدی برای پرسپولیس نداشته باشد.
یحیی گلمحمدی طی سه فصل و نیم گذشته سرمربی پرسپولیس بوده، اما هر چه بازیکن خارجی جذب کرده ناکارآمد بودهاند و تنها در یکی دو مورد به سبب مبلغ بالایی که باشگاه پرداخت کرده (یورگن لوکادیا) یا شناخت کافی از یک بازیکن نامآشنا (گئورگی گولسیانی) خرید موفقی داشته است. آنتونی استوکس، کریستین اوساگوانا، شرزود تمیروف، شیخ دیاباته، یورگن لوکادیا، وحدت هنانوف، منوچهر صفروف، گئورگی گولسیانی و لئاندرو پریرا خارجیهایی بودند که در این سه سال و نیم به پرسپولیس آمدند و از این جمع فقط دو نفرشان همچنان پیراهن سرخ را به تن دارند.
اگر دایره انتخابها را به مهاجمان خارجی محدود کنیم، یحیی غیر از مورد ویژه لوکادیا تقریباً همیشه خطا کرده است چرا که اساساً پروسه انتخاب بازیکن خارجی را مثل تمام مربیان ایرانی و باشگاههای داخلی غلط انجام میدهد و غلط پیش میرود.
معمولاً در باشگاههای بزرگ دنیا کادر فنی، بازیکن مدنظرش را حداقل در طول یک فصل فوتبالی زیر نظر میگیرد و شرایطش را کاملاً رصد میکند. مربیان خارجی و گروه فنیشان معمولاً بعد از هدفگذاری روی یک بازیکن از ابتدای یک فصل شرایط او را چه از نظر فنی، رفتاری و بدنی کاملاً زیر نظر میگیرند، در نیمفصل مراقب او هستند و تا پایان فصل تمام آمار و مسائل و جزئیات مربوط به او را استخراج کرده و پایش میکنند. در این باشگاهها مانیتور کردن بازیکنان جوان حتی طولانیتر هم میشود و ممکن است باشگاهی سه سال تمام یک فوتبالیست جوان را زیر نظر داشته و بعد از پرورش او و رسیدنش به بلوغ فنی جذبش کند یا در مدلی دیگر با در نظر گرفتن استعدادهای آن بازیکن جوان ابتدا جذبش کرده و بعد از انتقال قرضی به تیمهای کوچکتر، بعد از رو آمدن آن استعداد جوان برای تیم اصلی به خدمت بگیرند.
حالا در پرسپولیس بعد از اینکه مشخص شد یحیی برای جانشینی عیسی دنبال مهاجم نوک میگردد یا حتی ممکن است در راه تجهیز تیمش برای ورود به لیگ قهرمانان حتی مدافع چپ و گلر خارجی هم جذب کند، از هزار کانال مختلف بازیکن خارجی به گلمحمدی و کادرش معرفی میشود. آنالیزورها و دستیارهای یحیی تمام این نامها را در اختیار دارند، فیلم هایلایت بازیهای آنها را تماشا میکنند، انتخابهایشان محدود و محدودتر میشود و بعد از بین گزینههای نهایی پایش آماری صورت میگیرد و آمار این بازیکنان را طی فصل یا دو سه فصل اخیر استخراج کرده و با در نظر گرفتن مسائل مهمی مثل مصدومیت در فصول اخیر یا میزان دوری از مسابقات و ناآمادگی بدنی، نتایج را به سرمربی تحویل میدهند.
در حالی که یحیی گلمحمدی با در نظر گرفتن کمبودهای تیمش باید از یک سال قبل مهاجم یا مهاجمانی را از خارج از مارکت فوتبال ایران زیر نظر میگرفت، در طول فصل رصدشان میکرد و حتی با یک بلیت ۵۰- ۴۰ میلیونی یکی از دستیارانش را میفرستاد تا در یکی دو بازی مهره مدنظرش را از نزدیک ببیند و بررسی کند، مثل دانشآموزانی که تازه شب امتحان یادشان میافتد درس بخوانند، دنبال جذب بازیکن خارجی میرود و معمولاً هم به خاطر انتخاب عجولانه و سرسری دچار اشتباه میشود.
در مارکت فوتبال ایران مشخص است که مهاجم زبده درجه یک و مدافع چپ قهار شاخص نداریم یا کم داریم. در واقع بهترین مهاجم نوکهایمان لژیونر هستند و سالهاست مدافع چپ شاخصی نداشتهایم. با توجه به این نکات مهم عجیب است که هر فصل مربیان ایرانی ابتدا پستهای خالی تیمشان را با نیروهای داخلی میبندند و سپس سراغ پستهایی میروند که در فوتبال ایران بندرت بازیکن شاخص پیدا میشود و اینطوری انتخاب نهایی در چنین پستهایی با توجه به زمان کم و محدودیتها معمولاً غلط از آب در میآید. در حالی که با در نظر گرفتن نداشتههایمان میشود از ماهها قبل مهاجم نوک یا دفاع چپ مدنظر سرمربی را زیر نظر داشت و سپس برای جذبش اقدام کرد تا مشکلات بعدی کمتر شود یا حتی مشکلی نداشته باشیم.