کد خبر: ۸۵۴۲۷۳
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۷

حمید منوچهری؛ پیرمردی که چشم ما بود…

حاجی منوچهری، گنجینه شریف و نازنینی از هنر و معرفت بود که مصاحبت مغتنمی داشت. تاریخ شفاهی و راوی ناگفته ها. کافی بود پای خاطراتش بنشینی تا از جهانی تجربه حظ ببری و نکته‌ها بیاموزی.
حمید منوچهری؛ پیرمردی که چشم ما بود…
آفتاب‌‌نیوز :

سر سوزنی بددلی، دشمنی و کین ورزی در بساط نداشت. سراسر مهر بود و ادب. اهل انس بود و انسانیت. مرامش مردمداری، ذاتش پدرانگی و رسمش امیدواری. محال بود کسی را نام ببرد و پسوند «عزیز» از دهانش بیفتد. با این که در کار جدیتی کم نظیر داشت، اما اگر مثلا در اوج عصبانیت می‌خواست شاگردی را تادیب، یا حتی در کلام از روی خشم بدترین نامردمان یاد کند، بازهم “فلانی عزیز” خطابش می‌کرد.

استاد، یا آن طور که بچه‌ها صدایش می‌زدند حاجی منوچهری، گنجینه شریف و نازنینی از هنر و معرفت بود که مصاحبت مغتنمی داشت. تاریخ شفاهی و راوی ناگفته ها. کافی بود پای خاطراتش بنشینی تا از جهانی تجربه حظ ببری و نکته‌ها بیاموزی...

تئاتر و تلویزیون را دوست داشت، اما به رادیو عشق می‌ورزید. همیشه هم با آن طنین جادویی صدای خاطره انگیزش می‌گفت «رادیو یعنی میدان ارگ، جام جم تلویزیونه». ارگ را با یک دنیا خاطره خانه خویش می‌دانست و اهالی اش را خانواده، و خانواده برای او قداستی فوق العاده داشت. هیچ یادم نمی‌رود که هر چیز تعارفش می‌کردم دو تا برمی داشت و می‌گفت «یکی را می‌برم برای حضرت عیال…». هر بارش هم از این جمله عشق می‌بارید.

از سر همین آیین وفاداری بود که تا آخرین نفس از حال و کار بچه ها، خصوصا جوان‌ها می‌پرسید. این اواخر دیگر جسم نحیف و کهنسال، حریف روح بزرگ دغدغه مندش نمی‌شد. با این حال، حتی روی تخت بیمارستان هم از خواندن مدام نمایش‌های رادیویی و تصحیحشان دست نکشید. آخرین تصویری که از ایشان به یاد دارم، لحظه‌ای است که در بستر بیمارستان، به رغم نفس‌های سخت و کلام دشوار، دستم را فشرد و به هم چنان امیدوار ماندن و تلاش برای سامان دادن اوضاع وصیت کرد.

حاجی برای همه ما پشت و پناه بود. هنوز باورم نمی‌شود که دیگر نباید منتظر از راه رسیدنش با نفس‌های شمرده و گام‌های آهسته باشم تا به لبخندی مهمانم کند و با قلب مطمئن به فردا‌های روشن نوید دهد. او از عمق دل و جان واله و شیفته حضرت امیر بود و تکیه کلام همیشه وداع هایش «مولا یارت…»

خوشحالم که توانستیم بزرگترین آرزویش «کتاب صوتی نهج البلاغه» را به سرانجام برسانیم. به لطف همدلی و همراهی دکتر محسن حبیبی عزیز طی مراسم نکوداشتی به تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۱ از این اثر فاخر در دانشگاه علامه طباطبایی رونمایی شد تا کلام گهربار مولای عاشقان و عارفان، با صدای دلنشین حمید منوچهری برای همیشه تاریخ به یادگار بماند.

به قول جلال در وصف نیما «سلام علیکی می‌کردیم و احوال می‌پرسیدیم و من هیچ فکر نمی‌کردم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد.» دردا و بسیار دریغا. از شمار دو چشم یک تن کم؛ وز شمار خرد هزاران بیش؛ یادش گرامی، جایگاهش بهشت برین باد و، مولا یارش…

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین