کد خبر: ۸۵۴۹۶۴
تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۵

دلیل اصلی حمله اخیر به سید محمد خاتمی در برنامه تلویزیون چیست؟

سیدضیاء مرتضوی درباره یادداشت سید محمد خاتمی نوشت: با تأسف و تأثر، به جای استقبال از این اقدام دین‌مدارانه و خیرخواهانه که می‌تواند کمکی به برون‌رفت از معضل کنونی به شمار رود، یا حتی به جای نقد منصفانه آن، شاهدیم که از سوی برخی رسانه‌ها، رفتاری هتاکانه و فرسنگ‌ها دور از اخلاق و شرع و انسانیت پیش گرفته می‌شود.
دلیل اصلی حمله اخیر به سید محمد خاتمی در برنامه تلویزیون چیست؟
آفتاب‌‌نیوز :

سیدضیاء مرتضوی در یادداشتی در جماران نوشت: هتک نیز گرچه از زبان افرادی ناچیز صورت گرفته و می‌گیرد که ارزش واکنش ندارد، اما با تأسف از طریق برخی رسانه‌های متصل به حاکمیت و به ویژه از منبر رسانه رسمی کشور صورت می‌گیرد که مهم‌ترین اصل آن حفظ چارچوب‌های شرعی و فلسفه وجودی آن، گسترش فضایل اخلاقی است، اما به خود اجازه می‌دهند، از زبان برخی نااهلان و فرصت‌طلبان، به شخصیت‌های دینی و ایمانی که با همه وجود متعهد به اسلام و ارزش‌های ایمانی و احکام الهی هستند، نسبت ارتداد و بی‌دینی داده شود.

۱-رویدادهای تلخ، پردامنه و نفس‌گیری که در ماه‌های اخیر در موضوع پوشش زنان پیش آمد، با برخی ندانم‌کاری‌ها و نیز تلاش بیگانگان و عطف به مشکلات گسترده و مزمن موجود، به یکی از چالش‌های مهم نظام اسلامی درآمد و هنوز از مهم‌ترین مسائل مورد توجه در بخش‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تقنینی است.

پیرو این رویدادها گروهی از کارشناسان و صاحب‌نظران مختلف در حوزه‌های دینی و اجتماعی، به خواست و با نظارت کلی رئیس جمهور محترم پیشین، جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی، بیانه‌ای مبسوط را ناظر به وضع موجود و با ارائه راه‌کاری برون‌رفت از این معضل فراهم آوردند که چند روز پیش، با عنوان «مسأله حجاب، واقعیت‌ها و راهکارها»، همراه با مقدمه کوتاهی از جناب آقای خاتمی منتشر شد.

۲- این بیانیه تحلیلی و مستند و به نسبت جامع‌نگر، با تأکید بر اصل وجوب شرعی حجاب برای زنان و نیز اصل مسئولیت دولت اسلامی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، توجه مسئولان و دستگاه‌های مختلف، از جمله نهاد قانون‌گذاری و قضایی را به واقعیت‌های موجود در موضوع حجاب به عنوان یک مسأله اجتماعی با خاستگاه دینی و شرعی جلب کرده و از نگاه دینی و فقهی و از خاستگاه جامعه‌شناسانه، ضمن نقد برخی روش‌ها در برخورد با این معضل و به صورت خاص، نقد موضوع جرم‌انگاری و برخورد خشن، تلاش کرده راه برون‌رفت از آن را در چارچوب ملاک‌های کلی دینی و شرعی نشان دهد و با کمال خیرخواهی و از موضع مسئولیت دینی و اخلاقی، مسئولان امر را به آن فراخوانده است.

۳- این بیانیه، از جمله اقدامات خیرخواهانه و پسندیده و کارشناسانه در این مسأله مهم اجتماعی است که سال‌ها و به ویژه در یک سال اخیر جامعه، نظام و خیرخواهان را درگیر خود کرده است و گرچه اینجانب به رسم طلبگی خود، ملاحظاتی بر آن دارد، از جمله در تاکید و تصریح بیش‌تری که باید بر مسئولیت دولت اسلامی صورت گیرد، اما باید این اقدام را در راستای این نیاز کلی و اساسی شمرد که نمی‌توان با معضلات ریشه‌دار اجتماعی و فرهنگی از این دست، جز با هم‌اندیشی و تضارب آرای کارشناسان مختلف به دور از فضاهای احساسی و شعاری روبه‌رو شد و از همین چشم‌انداز است که باید به کارهایی از این دست خوشامد گفت و آن را، حتی صرف نظر از اینکه چه اندازه می‌تواند راهگشا و یا با دیدگاه‌های این و آن سازگار باشد، ارج نهاد و زمینه را برای طرح بیش‌تر و بهره‌مندی فزون‌تر از آن‌ها فراهم ساخت.

این یک وظیفه اخلاقی و دینی برای جامعه به ویژه نخبگان به صورت عام و برای دستگاه‌ها و افراد مسئول به صورت خاص است و از همین منظر است که برخی دلسوزان و اصحاب رسانه در فضای عمومی از بیانیه استقبال کردند و انتظار می‌رود محل اهتمام فزون‌تری قرار گیرد و نیز دور از انتظار نبود و نیست که برخی نیز به ارزیابی نقادانه آن بپردازند یا حتی انتشار آن را خلاف جریان کلی و مصلحت بشمارند.

۴- اما در این میان، و در ادامه رفتارهای ناپسندی که سال‌هاست برخی افراد و رسانه‌ها به نام «خودسری» و به عذر «آتش‌به‌اختیاری» مرتکب شده و می‌شوند، آن هم درباره افراد صالح و نیک‌اندیش و بسیاری شخصیت‌های خدمتگزار جامعه در اصناف مختلف، که بی‌شک نماینده فکری بخش عمده‌ای از جامعه هستند، با تأسف و تأثر، به جای استقبال از این اقدام دین‌مدارانه و خیرخواهانه که می‌تواند کمکی به برون‌رفت از معضل کنونی به شمار رود، یا حتی به جای نقد منصفانه آن، شاهدیم که از سوی برخی رسانه‌ها، رفتاری هتاکانه و فرسنگ‌ها دور از اخلاق و شرع و انسانیت پیش گرفته می‌شود؛ آن هم هتک حرمت درباره شخصیت دینی و ایمانی یکی از شخصیت‌های شاخص فرهنگی و سیاسی که افزون بر مسئولیت‌های مختلف، هشت سال به گونه‌ای قابل ستایش، سکان‌دار قوه مجریه کشور بوده است؛ شخصیت محترم و از خاندانی دینی و نامدار که امام‌خمینی، رضوان الله علیه، او را با تعبیر «فرزند فاضل، با تقوا و متعهدمان» ستوده و فرزند ایمانی و فکری خود شمرده است.

۵- جناب آقای خاتمی در «ظاهر» به این جرم هتک می‌شود و حتی از جرگه ایمانی و اسلامی بیرون شمرده می‌شود که این بیانیه از خاستگاه جریان فکری نزدیک به این شخصیت و با نظارت و مقدمه وی فراهم آمده و منتشر شده است و در آن بخشی از عملکرد موجود درباره مسأله حجاب البته با متانت کامل نقد شده است و البته به آسانی می‌توان حدس زد که «واقع» امر چیزی دیگر است و آن اینکه اولا برخی رفتارهای موجود به گونه‌ای متین و مستند نقد شده است و از سوی دیگر، جریان یادشده از نگاه دینی و متکی بر واقعیت‌های اجتماعی اگر مجال یابد، سخن منطقی و قابل عرضه برای جامعه و جهان کم ندارد و همچنان می‌تواند نقطه روشن و دست‌کم کورسوی امید برای بخش عمده‌ای از جامعه باشد و این حقیقت برای کاسبان دین و انقلاب امری سنگین و غیر قابل پذیرش است.

هتک نیز گرچه از زبان افرادی ناچیز صورت گرفته و می‌گیرد که ارزش واکنش ندارد، اما با تأسف از طریق برخی رسانه‌های متصل به حاکمیت و به ویژه از منبر رسانه رسمی کشور صورت می‌گیرد که مهم‌ترین اصل آن حفظ چارچوب‌های شرعی و فلسفه وجودی آن، گسترش فضایل اخلاقی است، اما به خود اجازه می‌دهند، از زبان برخی نااهلان و فرصت‌طلبان، به شخصیت‌های دینی و ایمانی که با همه وجود متعهد به اسلام و ارزش‌های ایمانی و احکام الهی هستند، نسبت ارتداد و بی‌دینی داده شود.

در منطق این افراد، این رفتارها که بی‌شک خلاف شرع مسلم است، از باب وظیفه‌شناسی است، اما تذکر به اینکه با جریمه کردن این فرد و محکوم ساختن آن دیگری به «مرده‌شویی» نمی‌توان حجاب را ترویج کرد، خلاف شرع است و حتی مایه ارتداد و خروج از دین! بی‌شک خاستگاه بخش عمده‌ای از وضع نابسامان موجود کشور و جامعه برخاسته از همین منطق و روش است و «آقایان» نیز متاسفانه به خود نمی‌آیند و از این روش و رفتار فاصله نمی‌گیرند.

۶- یک نقطه کلیدی در چنین رفتارهای غیر اخلاقی، نیازی است که برخی جریان‌های تندرو و برخی واماندگان در مدیریت قوی و تدبیر عقلایی امور به چنین رفتارهایی دارند و اگر برخی، اعلان حضور سیاسی و اجتماعی خود را در «شعار» می‌بینند، برخی جریان‌ها و افراد نیز حیات سیاسی و روبه‌راه شدن امور خود را در «ناسزا» گفتن می‌دانند و این واقعیتی است که اینجانب سال‌ها پیش، از آن با عنوان «منطق مروانی» نام بردم و شاهدی تاریخی نیز بر آن به دست دادم.

توضیح اینکه: مروان بن حَکَم از امویانی بود که از سرآمدان ناسزاگویی به شخصیت علی (ع) بود و گاه در حضور امام‌حسن (ع) نیز بدگویی کرد که به نقل جناب مجلسی، در یک مورد مایه پرسش امام‌حسین (ع) از برادرش شد و امام‌حسن (ع) عذر آورد که «به شخص مسلّطی که هرچه می‌خواهد می‌گوید و هرچه می‌خواهد می‌کند، چه می‌توانم بگویم!». این در حالی بود که مروان گاه به فضایل علی (ع) اذعان می‌کرد.

شاهد یادشده این است که ابن‌ابی‌الحدید معتزلی با سند خود از زبان امام سجاد (ع) آورده است: مروان (در اشاره به تلاش بی‌نظیری که علی(ع) در دفاع از خلیفه سوم، عثمان، به ویژه در جریان محاصره وی کرد) به من گفت: در میان مردم، نسبت به بزرگ ما (یعنی عثمان)، هیچ کسی مدافع‌تر از بزرگ شما (یعنی علی(ع) ) نبود! گفتم: پس شما را چه شده که بر فراز منابر به او ناسزا می‌گویید؟! مروان گفت: موضوع این است که «کار برای ما بسامان نمی‌شود جز به این وسیله: «إنه لا یستقیم لنا الأمر إلا بذلک».

نکته اصلی در سخن مروان روبه‌راه شدن کار «حکومت» برای «ما» است که با تعبیر «لا یستقیم لنا الامر» بیان کرده است و در نگاه برخی شاگردان مکتب مروان همه واقعیت نیز همین است و بس! با این فرق که مروان این اندازه شجاعت داشت، که انگیزه جریان بنی‌امیه را در ناسزاگویی بازگو کند و‌ای کاش شاگردان «منطق مروانی» نیز دست‌کم به اندازه مروان شجاعت داشتند و فاش می‌گفتند که با چه انگیزه‌هایی مرتکب چنین رفتارهای غیر اخلاقی می‌شوند و دیگر به پای دین و شرع نمی‌گذاشتند؛ شاگردانی که به گمان خود، مسلط هستند و تو گویی «دستشان باز است که هر چه می‌خواهند بگویند و هر کار می‌خواهند بکنند»؛ فاعتبروا یا اولی الابصار و السلام.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین