«محل آخرین جنایت یک مزرعه در شهرستان قروه بود که راز قتلهای سریالی را فاش کرد.»
بامداد سوم مردادماه جاری گزارش یک حادثه تیراندازی به پلیس شهرستان قروه در استان کردستان اعلام میشود. آن روز سه نفر مورد هدف گلوله قرار میگیرند که دو نفر از آنها کشته میشوند، اما شخصی که از این حادثه جان سالم به در میبرد صاحب مزرعه بوده که توانسته راز این جنایت را برای پلیس فاش کند. صاحب مزرعه در مورد این حادثه به پلیس میگوید: «شب حادثه دو نفر مسلح به مزرعه حمله میکنند و دو نفر از افرادی که در مزرعه من کار میکردند را گروگان میگیرند. آن شب وقتی به مزرعه رسیدم احساس کردم که باید اتفاقی رخ داده باشد. همان لحظه دو مرد مهاجم با ماسک و کلاه مرا هم گروگان میگیرند.
آنها میگفتند که باید مبلغ ۲ میلیارد تومان بدهم تا آزادم کنند. البته طلا و دلار هم میخواستند، اما نداشتم که به آنها بدهم. برای همین به سمت من و یکی از افرادی که در مزرعهام کار میکردند، شلیک کردند. او مرد، اما من با اینکه مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بودم، زنده ماندم. پس از تیراندازی آن دو نفر فرار میکنند. یکی از آن دو نفر را شناخته بودم. او چند سال پیش کارگر مزرعهام بود.»
فردی که صاحب مزرعه از او به عنوان متهم نام میبرد؛ فردی ۳۴ ساله به نام علی بود. او اهل شهرستان بهار در استان همدان بود که بارها به جرم درگیری دستگیر و به زندان افتاده بود. ماموران پلیس در شناسایی این فرد درمییابند که برادر او نیز سال ۱۳۹۵ به اتهام قتل قصاص شده است. علی آخرین بار همراه برادرش دستگیر و راهی زندان همدان میشود. روز حادثه هم به همراه یکی از همدستان خود به نام حمید که معروف به حمید کافر بوده به مزرعه مرد شاکی شلیک میکنند. حمید که ۵۵ سال دارد نیز بارها به جرم کلاهبرداری، قاچاق اسلحه و... به زندان افتاده بود.
این دو مجرم در نهایت ۱۰ مردادماه در همدان دستگیر میشوند و در بازجوییها اعتراف میکنند که با انگیزه سرقت وارد مزرعه شده و افرادی که در آنجا حضور داشتهاند را به رگبار بستهاند. آنها پس از دستگیری انگیزه خود را از گروگانگیری و سرقت برای رسیدن به پول، طلا و دلار عنوان کردهاند که موفق هم نشدهاند به آنچه در سر داشتهاند، برسند. همچنین آنها در اعترافات خود عنوان کردهاند؛ در مزرعه تعدادی گوسفند به ارزش میلیاردی و چند خودرو وجود داشته، اما هدف آنها سرقت طلا و دلار و... بوده. علی مدعی است به یکی از مقتولان و صاحب مزرعه شلیک و همدستش حمید به فرد دیگری شلیک کرده است. این دو پس از بازجوییهای مکرر به قتلهای سریالی که مرتکب شده بودهاند، اعتراف میکنند.
«علی ولیپور گودرزی» رییس پلیس آگاهی تهران در مورد این خبر به «اعتماد» میگوید: «پس از اعترافات هولناک این دو متهم، پرونده به دادسرای جنایی تهران فرستاده میشود و تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران زیر نظر قاضی محمد مهدی براعه بازپرس شعبه سوم دادسرا تحقیقات خود را شروع میکنند. این دو مجرم پس از دستگیری به ۶ فقره قتل و سرقت مسلحانه اقرار میکنند. آنها در اقاریر خود اظهار میکنند که در دو ماه گذشته ۴ راننده خودروهای مختلف مانند پژو، تیبا و پراید را به قتل رسانده و اجسادشان را در بزرگراه و بیابانها رها کردهاند. البته تحقیقات تکمیلی از آنها توسط پلیس اداره دهم آگاهی تهران ادامه دارد.»
مجرمان چند فقره از قتلهایشان را در تهران مرتکب شدهاند. حالا علی ۳۴ ساله با دستبند وارد اداره آگاهی تهران میشود. او تمام جزییات قتلهایی که مرتکب شدهاند را به یاد دارد و با خونسردی هرچه تمامتر به «اعتماد» میگوید که هدفشان از جنایتهایی که انجام دادهاند؛ سرقت بوده است.
او در ادامه توضیح میدهد: «از روزی که برادرم اعدام شد به مواد مخدر گرایش پیدا کردم. برادرم سال ۱۳۹۳ در شهرستان بهار در همدان به خاطر مسائل عشقی، رقیب خود را که یک پسر جوان بود با ضربات چاقو به قتل میرساند. من هم در آن درگیری حضور داشتم و به جرم مشارکت در قتل به حبس محکوم شدم، اما اسفند سال گذشته (۱۴۰۱) توانستم تخفیف بگیرم و از زندان آزاد شوم. بعد از قصاص برادرم یک بار در زندان و یک بار بعد از آزادی اقدام به خودکشی کردم، اما هر دوبار نجاتم دادند. مادرم هم بعد از اعدام برادرم مریض میشود و قرص مصرف میکند. وضعیت خوبی نداشتم تا اینکه حدود دو ماه پیش با حمید تصمیم گرفتیم که با اسلحه از خانههای شمال تهران پول و طلا سرقت کنیم. تمام نقشهها را حمید کشید. با حمید در زندان آشنا شده بودم. پس از آزادی مغز مرا شستوشو داد که باید هرطور شده پول داشته باشیم. آن قدر گفت که منم قبول کردم. قرار گذاشتیم شبها سراغ رانندههایی برویم که شیشههای ماشینشان دودی است. بعد هم شروع کردیم به سرقت و آدمکشی...»
اولین قتل؛ سه راه آدران
علی به «اعتماد» میگوید: حمید برای اولین سرقت دو اسلحه کلت تهیه کرد تا یک پژو ۴۰۵ سرقت کنیم. آن شب به خاطر مصرف مواد مخدر حالت عادی نداشتیم. حمید به سمت راننده شلیک کرد. سپس جسد او را در بیابانهای اطراف رها کردیم. بعد از سرقت به سمت شمال تهران حرکت کردیم. تصمیم داشتیم آنجا کشیک بکشیم تا هر زمان یکی از ساکنان آنجا ریموت پارکینگ را برای باز کردن در زد پشت سرش وارد پارکینگ شویم و سرقت کنیم. حمید میگفت؛ یک خیابان در شمال تهران است که خانههای ویلایی دارد. اکثر شبها به آنجا میرفتیم تا همچین موقعیتی پیش بیاید و ما سرقت کنیم، اما نشد.
دومین قتل؛ ملارد
یک روز بعد از اولین قتل، جنایت دوم رخ داد. قتل دوم را من مرتکب شدم. در ملارد یک ماشین دربست گرفتیم. ماشین تیبا بود. همیشه یک اسلحه همراه من بود و یک اسلحه هم همراه حمید. آن شب من صندلی عقب نشستم و حمید کنار راننده. به من گفته بود هر وقت گفتم گوشیام را جا گذاشتهام تو از پشت سر شلیک کن. بعد همین کار را کردم و با شلیک من راننده به قتل رسید. حمید جسد راننده را در بیابانهای اطراف ملارد رها کرد. پس از قتل دوم دوباره رفتیم سمت شمال تهران تا بتوانیم نقشهمان را عملی کنیم، اما موفق نشدیم و برگشتیم و ماشین را در جاده رها کردیم.
سومین قتل؛ اتوبان آزادگان
بعد از اینکه دو قتل را مرتکب شدیم، رفتیم همدان. بعد از مدتی از همدان برگشتیم تا قتل سوم را انجام بدهیم. ماشین دربست گرفتیم. اینبار ماشین پراید بود. سوار ماشین راننده شدیم و حوالی اتوبان آزادگان او را با ضربات چاقو به قتل رساندیم. اینبار قتل را با همدستی حمید انجام دادم و جسد مقتول را در جوی آب اطراف بزرگراه یاسینی رها کردیم. باز آن شب بعد از قتل به شمال تهران رفتیم که طبق نقشه اولیه سرقت کنیم، ولی باز هم نتوانستیم. برای همین ماشین را اطراف شهرک ولیعصر رها کردیم و رفتیم.
چهارمین، پنجمین و ششمین قتل؛ ملارد و قروه
حدود بیست روز از قتل سوم گذشته بود که از همدان برگشتیم. راننده اینبار تیبا داشت. او را در ملارد شکار کردیم و من با اسلحه به سمت او شلیک کردم. جسد او را در بیابانهای اطراف ملارد رها کردیم و با خودروی مقتول به شمال تهران رفتیم. اینبار دیگر از چیزی نمیترسیدیم و خودرو را با خود به همدان بردیم. بعد هم نقشه سرقت مسلحانه از مزرعه را کشیدم. چون صاحب مزرعه را میشناختم و میدانستم که وضع مالی خوبی دارد. چند سال پیش کشاورزی میکردم. به همین خاطر مزرعه او را اجاره کرده بودم تا سیب زمینی بکارم. آن شب هم رفتیم آنجا تا طلا و دلار سرقت کنیم، اما چیزی نصیبمان نشد و فقط دو نفر دیگر را به قتل رساندیم و شدند ۶ نفر.