نشریه فارین پالیسی با بیان اینکه «کودتای ۲۸ مرداد در ایران بهعنوان نقطه عطفی در مداخلات مخفیانه ایالات متحده در تاریخ سیاسی ایران مدرن تلقی میشود» نوشت: درست است که محمد مصدق، نخستوزیر منتخب ایران بدون اقدامات ایرانیان از قدرت برکنار نمیشد، اما نادیده گرفتن نقش ایالات متحده در این کودتا، آنطور که برخی تحلیلگران بر آن تاکید میکنند، گمراه کننده است. این خاطره هنوز که هنوز است روابط ایران و ایالات متحده را آزار میدهد و مهمتر از آن، اینکه واشنگتن در تثبیت رژیم شاهنشاهی ایران پس از کودتا نقش بسزایی ایفا کرد.
فارین پالیسی ادامه داد: تمرکز بر وقایع پس از کودتای ۲۸ مرداد (۱۹ اوت ۱۹۵۳) به تنهایی اهداف نهایی واشنگتن از این کودتا را آشکار میکند؛ بازگشت منابع نفتی ایران به کنترل خارجی، هدفی که ایالات متحده تقریباً یک سال پس از برکناری محمد مصدق از قدرت به آن دست یافت.
پس از کشف نفت در ایران در سال ۱۹۰۸، شرکت نفت انگلیس و ایران (AIOC که بعداً بریتیش پترولیوم یا BP نامیده شد) متعلق به بریتانیا، صنعت نفت ایران را اداره میکرد و تقریباً از خودمختاری کامل برخوردار بود و اندکی از درآمد خود را با دولت ایران تقسیم میکرد. در آوریل ۱۹۵۱، مجلس ایران رهبر ملیگرایان را به عنوان نخستوزیر جدید کشور معرفی کرد و زمانی که مصدق به قدرت رسید، صنعت نفت کشور را که متعلق به بریتانیا بود، ملی کرد و وعده پایان دادن به سالها مداخله خارجی در سیاست داخلی ایران را داد. ملیسازی باعث ایجاد یک بحران بینالمللی شد و دولت بریتانیا این اقدام ایران را غیرقانونی دانست و صادرات نفت ایران را در محاصره قرار داد.
در این میان، ایالات متحده از اقدامات بریتانیا حمایت کرد، اما نگران ثبات داخلی ایران بود. محاصره بریتانیا با همکاری شرکتهای بزرگ نفتی ایالات متحده، اقتصاد ایران را تحت فشار قرار داد و منابع مالی مصدق را تهی کرد. ایالات متحده با نگرانی از این که یک دولت «بدون نفت» ایران را به سمت ویرانی و در نهایت حکومت کمونیستی سوق میدهد، دو سال تلاش کرد تا موافقت مصدق را با پیشنهادهایی که نفت ایران را در اختیار شرکتهای غربی قرار میداد، جلب کند.
اما مصدق کنترل صنعت نفت ایران را تسلیم نکرد، حتی اگر این به معنای درماندگی دولت او باشد. برای پایان دادن به این وضعیت، خنثی کردن ملی شدن نفت ایران و حفظ این کشور از کمونیسم، ایالات متحده در اوایل سال ۱۹۵۳ تصمیم گرفت مصدق را از قدرت برکنار و با حمایت شاه، فضل الله زاهدی، ژنرال سابق را به عنوان نخست وزیر جدید جایگزین وی کند.
این نشریه با تاکید بر اینکه «آمریکا و انگلیس نقش مهمی در شکلگیری کودتا در ایران داشتند» تصریح کرد: ایالات متحده از طریق چندین واسطه، ازجمله خواهر دوقلوی محمدرضا شاه و ژنرال نورمن شوارتسکوف، مشاور نظامی سابق به شاه تضمین داد که پس از به دست گرفتن قدرت از حمایت واشنگتن برخوردار خواهد بود و بحران ملیسازی (نفت) به نفع ایران حل خواهد شد. درحالیکه جناحهای قدرتمند در صحنه سیاسی ایران خواهان کنار رفتن مصدق بودند، تلاش های مکرر آنها برای بیرون راندن او به دلیل فقدان سازماندهی با شکست مواجه میشد اما ایالات متحده و بریتانیا بودجه و هماهنگیهایی را فراهم کردند که کودتای موفق ۱۹ اوت ۱۹۵۳ را تسهیل کرد.
فارین پالیسی در ادامه با اشاره به کمکهای مالی و غیر مادی واشنگتن به شاه ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد خاطر نشان کرد که سیا (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) به دولت ایران کمک کرد تا اعضای برجسته دولت مصدق را جمعآوری و بازداشت کند و سپس با تقلب در انتخابات در اوایل سال ۱۹۵۴ به شاه کمک کرد که ملیگرایان برجسته را از قدرت سیاسی پاک کند و پارلمان کشور را به یک کمیته اسباببازی (با قدرت عملیاتی بسیار کم) تقلیل دهد.
اسناد از طبقه بندی خارج شده همچنین نشان میدهد که ایالات متحده پس از کودتا به جای نخست وزیر زاهدی از شاه حمایت کرد. پیش از اوت ۱۹۵۳، اکثر مقامات ایالات متحده حمایت چندانی از محمدرضا پهلوی نکرده بودند و او را حاکمی ضعیف و بلاتکلیف میدانستند و حداقل در یک مورد پیشنهاد کردند که به نفع یکی از برادرانش کنارهگیری کند، اما پادشاه پس از بازگشت از یک تبعید کوتاه در ماه اوت به سرعت کنترل شخصی خود را بر دولت و ارتش اعمال کرد. زمانی که زاهدی که جاهطلبیهای خاص خود را داشت و به ایالات متحده برای کمک متوسل شده بود با مخالفت مواجه شد. در واقع او در جایگاه ثانویه قرار گرفت و در سال ۱۹۵۵ نیز توسط شاه برکنار شد. مقامات واشنگتن با شاه گرم گرفتند و از گسترش "تسلط شخصی او بر مردم" حمایت کردند، به این باور که این امر به تحکیم همسویی استراتژیک طرفدار غرب در ایران کمک میکند و در نتیجه شالوده سلطه بعدی شاه بر نظام سیاسی ایران را میسازد.
تثبیت دولت شاه هدف کوتاه مدت واشنگتن بود و هدف بزرگتر آن پیشبرد یک توافقنامه نفتی جدید بود که هم نفت ایران را روانه بازار و هم جریان درآمد برای دولت شاه را تضمین میکرد. اما محمدرضا شاه به دلیل ترس از پیامدهای سیاسی با هرگونه معاملهای که ملی شدن نفت را لغو میکرد، مخالف بود، با این حال به توافقی برای تأمین حمایت مالی بیشتر از سوی ایالات متحده نیاز داشت. علاوه براین، شاه امیدوار بود که از تولید نفت ایران درآمد کسب کند و برای تحقق آن نیز ایران به توافق جدیدی با شرکتهای غربی نیاز داشت، زیرا آنها هم قیمت و هم بازارهای اصلی را کنترل میکردند.
شرایط نهایی این توافق در اوت ۱۹۵۴ به دست آمد. این شرایط نشان دهنده تمایل واشنگتن برای خنثی کردن ملی شدن نفت بود و در حالی که ظاهری از ملی شدن را حفظ میکرد، این قرارداد در حقیقت صنعت ایران را «غیر ملی» کرد و شرکتهای غربی دوباره آن را تحت کنترل درآوردند. این کنترل به هر شکلی تا انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ و سقوط شاه از قدرت ادامه داشت.
میراث کودتا در ایران همچنان یک موضوع پیچیده است و باوجود گذشت هفتاد سال از آن، هم بین دانشمندان و هم ایرانیان مورد مناقشه است. درک وقایع اوت ۱۹۵۳ و میزان دقیق دخالت خارجی، با توجه به کمبود مداوم شواهد مستند، دشوار است. با این حال، بدون دخالت ایالات متحده، تحت تأثیر سیاستهای متاثر از نگرانیهای استراتژیک جنگ سرد و تمایل به کنترل نفت جهان، کودتا علیه مصدق رخ نمیداد. ایالات متحده رویدادها را سازماندهی نکرد، اما نقش بزرگی در تسهیل نتیجه نهایی ایفا کرد و نتایجی را که برای دههها پس از آن خواهانش بود، به دست آورد.