مهیار در گفتوگویی از جزئیات سرقتهایشان میگوید:
چطور دستگیر شدی؟
یک ماه قبل وقتی از خانه دوستم بیرون میآمدم، یک نفر را دیدم که گوشی آیفون 11 در دستش است. گوشی را در یک چشم بر هم زدن قاپیدم اما پلیس ردم را زده و محل را زیر نظر گرفته بود. شبی که بازداشت شدم دوستم زنگ زد و گفت دوست دخترش آبدوغ خیار درست کرده بیا، اینجا. رفتم آبدوغ بخورم، اما خانه تحت نظر بود و دستگیر شدم.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
پدرام موتورسازی داشت و دوستم بود. با شقایق هم در قمارخانه آشنا شدم.
چرا او را در سرقتها با خودت میبردی؟
خودش میآمد، البته شقایق هیچ گوشی سرقت نکرده ولی طعمهها را شناسایی میکرد و اطلاعات میداد و من هم در چشم برهم زدنی گوشی را میدزدیدم.
گوشیها را چطور شناسایی میکرد؟
خودم به شقایق یاد دادم.
کجا؟
پاساژ علاءالدین؛ میرفتیم پشت ویترین مغازهها، گوشیها را با دقت نگاه میکردیم و از فروشنده مدل هر گوشی را میپرسیدیم. مدل گوشی را یاد میگرفتیم و قیمت را هم که از اینترنت پیدا میکردیم. البته بگویم من از خانمها سرقت نمیکردم.
چرا؟
چون خانمها بلافاصله شروع میکنند به جیغ و فریاد و همه را جمع میکنند؛ گیر میافتی.
معتادی؟
بله، من در کار سقف کاذب هستم و در بازار خیلی اعتبار داشتم اما دوست دخترم مرا معتاد کرد. به قمارخانهها میرفتیم و به این ترتیب کمکم معتاد شدیم.
قمارخانه چرا؟
دوست هایمان در قمارخانه تاس میانداختند، وقتی میباختند ما پولش را پرداخت میکردیم و برای پرداخت بدهی قمار دزدی میکردیم.
چند تا گوشی به سرقت بردی؟
200 تایی میشد.
سابقه داری؟
مشارکت در سرقت موتورسیکلت داشتم و دو سال حبس برایم بریدند.
اعترافات دختر قمارخانهدار
فتانه، یکی از دخترانی است که بازداشت شده است، او دوست پدرام است و حالا به همراه شقایق، پدرام و مهیار به اتهام سرقت گوشی تلفن همراه بازداشت شده است. زن جوانی که علاوه بر سرقت، تبحر زیادی در قمار دارد و رئیس قمارخانهای بوده که همدستانش به آنجا میآمدند.
چرا قمار میکنی؟
همسر سابقم خیلی خلافکار بود، او مرا با قمار آشنا کرد. کمکم پایم به قمارخانه باز شد و زمانی که جدا شدیم، تصمیم گرفتم خودم یک قمارخانه کوچک راه بیندازم. البته قمارخانه که نه، وقتی چند تا معتاد و دزد کنار هم مینشینند و تاس میاندازند و شرطبندی میکنند، میشود قمار.
چه شد پایت به سرقت باز شد؟
این اواخر با پدرام آشنا شدم و متوجه شدم یکدفعه وضع مالیاش خوب شده است. از طرفی هر روز هم یک گوشی مدل جدید دستش میدیدم. یک شب وقتی خواب بود به سراغ جیبهایش رفتم؛ داخل جیبش یک گوشی بود که تصور میکنم متعلق به یک دختر والیبالیست معروف بود، پدرام و دوستش آن را سرقت کرده بودند. وقتی فهمیدم پدرام دزد است مشخصات و آدرس او را به دختر مالباخته دادم او هم با پلیس سر وقت پدرام آمد.
اعتیاد داری؟
وقتی پشت کنکوری بودم گفتند هر کسی شیشه بکشد میتواند شب نخوابد و درس بخواند. من هم که میخواستم رتبه خوبی در کنکور کسب کنم شیشه کشیدم. پدر و برادرم استاد دانشگاه و مادرم کارمند دانشگاه است اما موادمخدر زندگی مرا تباه کرد.
بالاخره در کنکور قبول شدی؟
فوقدیپلم تربیتبدنی گرفتم؛ میخواستم مربی هندبال بشوم اما همین شیشه مانع موفقیت من شد، البته فقط شیشه نبود، همسر سابقم زندگیام را نابود کرد. با وجود اینکه خانوادهام مخالف بودند، با او ازدواج کردم. یک بچه هم دارم اما شوهرم قاچاقچی بود و جدا شدم.