کد خبر: ۸۵۹۹۲۰
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۴

سید حسن خمینی: اگر برای هدفتان باید هزینه بدهید، بدهید نترسید

سید حسن خمینی گفت: این یک درس است که اگر جایی حق را شناختی از پرداخت هزینه نباید بهراسی؛ برای هدفت اگر پای هزینه دادن افتاد، نترسید.
سید حسن خمینی: اگر برای هدفتان باید هزینه بدهید، بدهید نترسید
آفتاب‌‌نیوز :

حجت‌الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی سه‌شنبه شب در مراسم سوگواری اربعین در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره)، به احتمالات تاریخی مختلف در مورد این روز پرداخت و گفت: اتفاقی که تاریخ‌نگاران در رابطه با اربعین تقریبا روی آن متفق هستند، این است که روز بیستم صفر سال ۶۱ هجری جابر بن عبدالله انصاری، یکی از صحابی بزرگ پیامبر (ص) که تا امام باقر (ع) محضر آن بزرگواران را درک کرد، همراه با یکی از دوستانش به نام «عطیه عوفی» به کربلا رفته و موفق به زیارت قبر سالار شهیدان (ع) شده است.

بخش‌هایی از اظهارات سید حسن خمینی را در ادامه می‌خوانید:.

اما دو اتفاق دیگر هم از حیث تاریخی مورد اشاره بزرگان است. یکی اینکه می‌گویند روز چهلم سر مبارک سیدالشهدا (ع) از دمشق به کربلا آورده و ملحق به بدن شد. مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا تا دمشق از کنار رود فرات بوده و از کنار کوفه به رقه می‌روند و بعد از رقه به حلب می‌روند و در حلب مسجدی وجود دارد که می‌گویند سر مبارک سیدالشهدا (ع) یک شب در آنجا بوده است. ظاهرا ۲۰ و چند روز طول کشیده تا این کاروان از کوفه به دمشق رسیده است.

خطبه زینب کبری (س) در کوفه و خطبه حضرت زین العابدین (ع) در مسجد اموی باعث شد که ورق برگشت. به گونه‌ای که یزید ابراز ندامت می‌کند و می‌گوید، «من اصلا خبر نداشتم و خدا لعنت کند ابن زیاد را»؛ بدون اینکه بگوید او این کار را کرد. یکی از خواسته‌های اهل بیت (ع) در آنجا از یزید این است که سر مبارک برگردد و به بدن ملحق شود.

البته از نظر تاریخی یک عده می‌گویند سر مبارک سیدالشهدا (ع) را در مصر دفن کرده‌اند و همین الآن مقام «رأس الحسین (ع)» در مصر خیلی هم مورد اقبال است. یک عده می‌گویند در همان دمشق دفن کردند. قول سومی هم هست که می‌گوید، آن را بردند و در بقیع دفن کردند. قول دیگری می‌گوید در کنار تربت امیرالمؤمنین (ع) در نجف دفن کردند و قول آخر هم این است که برگرداندند و ملحق به بدن کردند. قول آخر قائل به این است که این اتفاق روز اربعین افتاد.

سومین احتمال برای روز اربعین این است که کاروان اسیران در برگشت از شام روز اربعین به کربلا وارد شده باشد. اگر نقشه را جلوی خودتان بگذارید، می‌بینید مسیری که کاروان به طور متعارف باید از دمشق به مدینه برود از اردن است؛ لذا اگر کاروان از این مسیر رفته باشد، به کربلا نرفته؛ مگر اینکه بگوییم راه را کج کرده‌اند و به طرف کربلا آمده‌اند. اما اگر کاروان از همان مسیر رفت برگشته باشند، راویان گفته‌اند اهل بیت (ع) آنجا درخواست کردند که به مزار سیدالشهدا (ع) بروند و زیارت کنند.

نکته‌ای که در اینجا بسیاری نقد می‌کنند این است که این اتفاق نمی‌تواند در چهلم اول افتاده باشد. چون ۲۰ و چند روز طول کشیده تا کاروان به دمشق رسیده و ظاهرا چندین روز (و بعضی گفته‌اند ۱۰ روز) کاروان در دمشق بوده و لذا اگر بخواهد این مسیر را برگردد به چهلم اول نمی‌رسند. اما بعضی‌ها گفته‌اند چهلم دوم بوده است. بعضی تاریخ‌دانان گفته‌اند روز اربعین کاروان وارد مدینه شده و روضه ام البنین (ع) است که ایشان در این روز به پیشواز کاروان آمد و گفت، «دیگر به من ام البنین نگویید».

اتفاقا بعضی از تاریخ‌نگاران گفته‌اند این سه اتفاق با هم افتاد. ابوریحان بیرونی الحاق سر مبارک را نقل کرده و می‌گوید جابر و خانواده پیامبر (ص) همه با هم عزا گرفتند. اما داستان اربعین وابسته به هیچ کدام از این سه اتفاق نیست. اصلا اگر گفتیم روز اربعین هیچ کدام از این سه اتفاق نیفتاده، خود بیستم صفر موضوعیت دارد، چرا که در زندگی ائمه (ع) می‌بینید که زیارت اربعین مورد تأکید است. از دوره امام باقر (ع) این رسم وجود داشته و در روایات بسیاری نقل شده که یکی از پنج علامت مؤمن زیارت اربعین است.

 این اتفاق در آن روزگار بسیار شایع و از علامات شیعه است. مرحوم کلینی در کافی بابی دارد و ۳۰ روایت در رابطه با ادلّه وجود حضرت صاحب الامر (عج) آورده. روایت سی‌ام می‌گوید حضرت توسط اصحاب سرّشان گفتند به بنی فرات و بُرسی‌ها بگویید امسال زیارت اربعین نروند. بعد معلوم می‌شود آن سال حکومت بنا داشته هرکسی می‌رود را بگیرد و بکشد.

وقتی تاریخ را ورق می‌زنیم می‌بینیم که از دوره خود ائمه (ع) تأکید بر این زیارت بسیار زیاد بوده؛ ممکن است بعضی سال‌ها به عللی کم یا زیاد بوده، ولی اصل این موضوع را به عنوان یکی از علامات مؤمن و یک مانور اصلی جریان شیعه، مستضعفین و متدیّنین پذیرفته بودند.

پیاده‌روی اربعین سنت عراقی‌ها بوده است. البته علما پنج بار در سال می‌رفتند که یک بار همه مردم ملحق می‌شدند و با هم می‌رفتند. سال ۱۳۵۵ صدام اعلام می‌کند هرکس زیارت اربعین برود اعدام می‌شود و به شدت جلویش را می‌گیرد. به گونه‌ای که خیلی‌ها می‌ترسند، اما برخی دیگر برای اینکه این اتفاق زمین نماند، این مسیر را حرکت می‌کنند. یکی از افرادی که آن سفر می‌رود و دستگیر و به حبس ابد محکوم می‌شود، مرحوم شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر حکیم است. البته او بعدا موفق می‌شود فرار کند.

آن سفر را مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی فرزند امام (ره) هم رفتند. ابوزوجه ما آیت‌الله موسوی بجنوردی می‌گفتند، «همان سال از مسیر نخلستان‌ها حرکت کردیم تا این عَلَم بر زمین نماند؛ تعداد محدودی بودیم، رفتیم و البته به خاطر اینکه مسیر نامتعارفی بود، دیرتر هم رسیدیم. یعنی معمولا شب اربعین باید کاروان وارد شود و نزدیک غروب اربعین وارد کربلا شدیم». صبح به امام گفته بودند احتمالا حاج آقا مصطفی را هم گرفته‌اند و زندان است. ولی الحمدلله در آن سفر نتوانستند ایشان را بگیرند و از مسیر نخلستان‌ها پیاده‌روی کربلا را داشتند.

ائمه (ع) به زیارت اربعین و سپس به راهپیمایی و نیز اینکه این مسیر را با علامت حرکت کنید، پیاده بیایید و نشان بدهید که این حرکت را انجام می‌دهید، توجه می‌دادند. ممکن است سؤال اساسی برای من و شما این باشد که چرا؟ این آیین چه ویژگی دارد؟ چرا که وقتی تاریخ اسلام را ورق بزنید، جز برای سیدالشهداء (ع) و یکی دو روایت در رابطه با صدیقه طاهره (س)، هیچ موردی نداریم که تذکر به مجلس ختم و سالگرد داشته باشند. البته اینکه چنین روایاتی نبوده دلیل بر این نمی‌شود که اگر امروز مراسم برگزار می‌شود، بد باشد.

اینکه کسی بگوید، چون روایت نبوده، پس برگزاری آن حرام است، یک نوع ظاهرگرایی و تصلب است؛ سنت تذکار بسیار خوب است. ما می‌بینیم که گرچه تذکار در سنت عرب نبوده، نسبت به سیدالشهداء (ع)، عاشورا و اربعین دائما تنبه داده شده و دائما گفته شده این را یادتان نرود. چرا قصه عاشورا متفاوت بوده؟ اینجا نقطه‌ای است که به اصل فلسفه عاشورا گره می‌خورد. عاشورا یک اتفاق بسیار بزرگ است که اهل سنت هم آن را بزرگ می‌شمارند، یزید را ملعون می‌دانند و می‌گویند انحراف از اسلام بود.

اهل سنت اصطلاحی دارند و می‌گویند اگر شما نماز بخوانید و صلوات بر پیامبر (ص) بفرستید، ولی ادامه‌اش نگویید «و آل پیامبر (ص)»، نماز پوچ است. روز عاشورا مقابل امام حسین (ع) آل پیامبر (ص) ایستادند و سرش را هم بریدند. خطبه سیدالشهدا (ع) روز عاشورا همین است که شکم‌هایتان را حرام گرفته؛ دین لقلقه زبان‌تان است و وقتی گرفتار آزمایش می‌شوید دیندار کم است.

عرب همه عزتش را از پیامبر (ص) گرفته، اما این بلا را بر سر خانواده‌اش می‌آورد. آن هم حسین (ع) که بزرگترین افتخارش نوادگی پیامبر (ص) است، ولی خودش هم شخصیت کمی نیست. خود آن‌ها نقل کرده‌اند که حسن (ع) و حسین (ع) سرور جوانان اهل بهشت هستند و دیده بودند که پیامبر (ص) با این دو جگرگوشه‌اش چه می‌کند. آنان هرچه دارند و ندارند از برکت تار موی پیامبر (ص) بود، اما این بلا را به روزگارش آوردند. اگر لطف خدا نبود که امام سجاد (ع) باقی بماند، نسل سیدالشهدا (ع) تمام شده بود.

به جهت اهمیت حادثه، همیشه محل بحث بوده که عاشورا و قیام سیدالشهداء (ع) برای چیست؟ گروهی گفته‌اند امام حسین (ع) کشته شد تا ما گریه کنیم و کفاره گناهان ما شود؛ این اندیشه از مسیحیت ریشه گرفته است. عقیده دیگر این است که امام حسین (ع) آمد تا قیام و حکومت کند و اندیشه دیگری پیدا شد که گفتند به دنبال عزت بود. ۱۰، ۱۵ مورد گفته‌اند، اما قدر مسلم داستان این است که امام حسین (ع) آمد و تن به ظلم نداد و عزت را نفروخت.

معنای جمله «هیهات من الذله» که در زبان همه ما هست و ان شاء الله عمل ما هم باشد، این است که ما به ذلت تن نمی‌دهیم. این طور نیست که برای احقاق حق و احیاء دین هیچ هزینه‌ای برای ما مهم باشد. ممکن است خیلی از ما به راحتی تن به مرگ، پرداخت مال یا اسارت فرزند بدهیم، اما در عاشورا هر آنچه هزینه می‌توان تصور بود، پرداخت شد. این یک درس است که اگر جایی حق را شناختی از پرداخت هزینه نباید بهراسی؛ برای هدفت اگر پای هزینه دادن افتاد، نترسید. در روزگار خودمان هم امام بزرگوار مظهر آن است؛ گفتند می‌کُشیم و مرجعیت را از تو می‌گیریم؛ بعد هم ایشان را تبعید کردند و فرزندش را کُشتند، اما ایستاد.

اگر هدفت را انتخاب کردی، به شرطی حسینی (ع) هستی که نترسی و شجاعت داشته باشی. البته این هدف یک روز حرکت سیدالشهدا (ع) و یک روز صلح امام حسن (ع) را می‌طلبد. اشتباه نکنید. کار امام حسن (ع) به اندازه کار امام حسین (ع) از نظر تاریخی مهم است؛ بلکه شاید از یک جهت اهمیت آن بیشتر باشد. داستان امام حسین (ع) همه چیز داشت، اما عزت و مظلومیت بود و حداقل طعنه در آن نبود. چرا که در ماجرای صلح امام حسن (ع) نزدیک‌ترین دوستان هم به ایشان می‌گفتند، «تو مؤمنین را ذلیل کردی!»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین