در این میان، انتخاب نوع رسانه و توجه جدی به وجه زیبایی شناسی آن، میتواند اثر هنری را نزد مردم، صاحب تاثیر کند و با کمترین هزینه و بیشترین ضریب تعامل، آنان را امیدوار به اصلاح امور و ایجاد سد دفاعی مطمئن در برابر ضعفها و ناکارآمدیهای بعدی میکند.
به عنوان مثال به تازگی دیوارنگاه «بانک ملّاک» یکی از تازهترین موضعگیریهایی است که علیه فساد بانکی و موسسات مالی است.
این دیوارنگاره بر اساس بیانات رهبر انقلاب در تاریخ هفتم شهریور سال ۹۷ طراحی شده است که فرمودند: «بانکها غلط میکنند با پول مردم بنگاهداری کنند!» ایشان همچنین فرمودند: «بانکها چرا مشکل نقدینگی پیدا میکنند؟ برای خاطر اینکه شعبه زیاد میکنند، برای اینکه آسایشگاه برای افراد خودشان [درست میکنند]. پولهای مردم را میگیرند و اینجوری امکانات درست میکنند. بنده در تهران با ماشین از یکجایی عبور میکردم، یک دیوار طولانی بود؛ پرسیدم اینجا به این بزرگی مال کیست؟ گفتند برای بانکِ فلان است. حالا اینکه یک تشکیلاتی است که لابد برای تفریح و مانند این حرفها است؛ نه، بانکها بنگاهداری میکنند.»
دیوارنگاره «بانک ملاک»، نصب شده در میدان ولیعصر (عج) تهران
مساله بنگاهداری بانکها و فعالیتهای غیرمولد در اقتصاد ایران، یکی از چالشهای اصلی نظام بانکی به حساب میآید که باعث انحراف منابع و نقدینگی شده است. گسترش بخش غیررسمی در اقتصاد، توزیع درآمد ناعادلانه، کاهش رشد اقتصادی و رفاه جامعه و تضعیف بخش تولید از جمله آسیبهای جدی بنگاهداری بانکها در اقتصاد است. مساله آنقدر مهم است که مقام معظم رهبری بهروشنی درباره آن هشدار دادهاند و کارشناسان بارها زنگ خطر را به صدا درآوردند.
هنر، اما در اینباره چه کرده است؟ از ابتدای سال تاکنون ۱۲طرح بر دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج) با موضوع مناسبتهای تقویمی و اتفاقات روز نصب شده است، اما «بانک ملّاک» مهمترین و جنجالیترین سوژه محسوب میشود. اگر دیوارنگاره را یک رسانه بدانیم، از محتوای آن انتظار جریانسازی و مطالبهگری میرود که حالا در قالب «بانک ملّاک» بهبار نشسته است.
این دیوارنگاره یک سویه دیگر هم دارد و این که سازمانها باید پیشقراول مطالبات مردم باشند. پس باید تولید آثاری از این دست تداوم داشته باشد تا تبدیل به یک موج موثر شود.
البته در این عرصه، چند برنامههای تصویری در قالب، فیلم، سریال شبکه خانگی و برنامه تلویزیون نیز تولید شده است که به نوعی میتواند تکمیل کننده واکنشهای هنری به موضوع فسادهای مالی باشد. مثلا سریال «آقازاده» و فیلم- مجموعه «روز بلوا» از جمله آثاری است که در سالهای اخیر تولید شده اند و علاوه بر اینکه جذابیتهای هنری برای جذب مخاطب را به اندازه کافی در خود داشتند، پرده از آسیبها و فسادها برکشیده اند و میزان آگاهی در افکار عمومی را به اندازه قابل توجهی، افزایش داده اند. یا مثلا برنامه تلویزیونی «بیواسطه» با اجرای محمد دلاوری روی آنتن تلویزیون است که هر بار یک مجموعه و مدیرانش پاسخگوی سوالات میشوند و قوت و کاستی عملکرد آنها از سوی مخاطب مورد قضاوت قرار میگیرد. گر چه موضوع مهم بنگاهداری بانکها در این برنامه چالشی که جزو برنامههای پرمخاطب رسانه ملی به شمار میرود، مغفول مانده و ضروری است در دستور کار سازندگان قرار بگیرد.
سریال «آقازاده» بخشی از مفاسد بانکی و اعطای وامهای بی حساب و کتاب را به زیر ذره بین برد و برخی اتفاقات واقعی و رابطه صاحبان قدرت و رانت جوییهای آنان را بازنمایی کرد و از قضا مورد توجه طیف گسترده مخاطبان قرار گرفت.
فیلم «روز بلوا» که در قالب یک مینیسریال در شبکه خانگی هم توزیع شد، نیز مالباختگان یک موسسه مالی را محور بخشهایی از داستان خود قرار داد.
البته در سالهای گذشته، فیلمهای پرمخاطبی همچون «رحمان ۱۴۰۰» و «بانک زده ها» نیز در نقد و مذمت عملکرد برخی موسسات مالی و بانکها تولید شده اند که در تشکیل فضای نقد منصفانه و هنرمندانه، کمک رسان بوده اند. در این میان، برخی از سازمانها و نهادهای هنری تلاش کرده اند که طلایه دار این عرصه باشند و به عنوان دیده بان فرهنگی و هنری جامعه، اشکالات عمده و نقصهای آشکار را به حداقل برسانند. سازمان فرهنگی-رسانهای اوج، بنیاد فارابی، حوزه هنری از جمله نهادهایی هستند که جدا از وظایف ذاتی شان برای خدمت به جامعه در قالب هنر، هم توانمندیهای لازم در این عرصه را دارند و هم دست اندرکاران و هنرمندان مرتبط با آنان، نشان داده اند که دغدغهمند هستند و میتوانند تاثیرگذار هم باشند.
این تلاشها واجد تحسین است، اما به عنوان مثال، از سازمانی، چون اوج که داعیه مطالبهگری با زبان هنر دارد، انتظار بالا است و باید تا حصول نتیجه به تلاش خود ادامه دهد. صِرف ایجاد یک موج حوالی «دیوارنگاره» یا فیلم و سریالهای جسورانه، کفایت نمیکند و اگر مردم بهعینه تاثیر چنین محصولاتی را نببیند، اعتماد خود را از دست میدهند.
همین نگره برای دیگر سازمانها قابل تعمیم است. مثلا اخیرا سریال «بازپرس» از شبکه یک سیما پخش شد که اشاراتی به فساد مدیران ردهبالای دولتی داشت و حتی خود قوه قضائیه را هم مبرا از انحراف ندانست. سریال به مساله فساد بانکها نیز پرداخت که مسالهای ملموس برای مردم است. منتها قوه قضائیه نیز باید مسیر روشنگری که در قالب آثار نمایشی را شروع کرده ادامه دهد. طبعا سازمانهای دیگر نیز باید آستین بالا بزنند که اصلاح امور جز با نقد درون میسر نمیشود و ابزار مهم آن چیزی نیست جز محصولات هنری، خاصه فیلم و سریال.
این تجربهای است که در کشورهای پیشرفته سالها قبل بهدست آمد و هنر و رسانه در خدمت مبارزه با فساد قرار گرفت. حاصل این اتفاق سلامت سیستم و قویتر شدن حکومتها را به همراه دارد. شاید این جمله تکراری باشد، اما لازم است که دائما تکرار شود که «قدرت هنر را نباید دستکم گرفت!»