فیلم سینمایی «بعد از رفتن» یکی از محصولات بنیاد سینمایی فارابی بود که در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و آخرین روزهای اکران خود در سینماهای کشور را سپری میکند.
این فیلم اولین ساخته بلند سینمایی رضا نجاتی است که پیشتر با فیلم کوتاه «ارفاق» موفق به کسب سیمرغ بهترین فیلم کوتاه از جشنواره فیلم فجر شده بود. تهیهکنندگی این فیلم را هم محمود بابایی برعهده داشته که ۲ سال پیش با فیلم «بدون قرار قبلی» به کارگردانی بهروز شعیبی وارد عرصه تهیهکنندگی سینما شد و حالا دومین فیلم کارنامهاش را ساخته است.
به بهانه اکران عمومی «بعد از رفتن» میزبان رضا نجاتی و محمود بابایی کارگردان و تهیهکننده این فیلم سینمایی در خبرگزاری مهر بودیم.
ایده «بعد از رفتن» چطور شکل گرفت؟
رضا نجاتی: شکلگیری «بعد از رفتن» برای من حدود سه سال زمان برد. در حین فرآیند نگارش فیلمنامه این فیلم، ۲ فیلم کوتاه دیگر هم ساختم، یکی «شوفر» و دیگری «ارفاق». نه اینکه نگارش «بعد از رفتن» این قدر زمان برده باشد. تقریباً در طول سه سال، فیلمنامه را آماده داشتم، اما میخواستم برای ورود به سینمای بلند آماده شوم و این آمادگی زمانبر بود. از جایی آقای بابایی به عنوان تهیهکننده افتخار همراهی دادند و این پروژه کلید خورد.
آقای بابایی! چه شد پای کار این فیلم آمدید و با یک کارگردان فیلماولی همراه شدید؟
محمود بابایی: در اختتامیه جشنواره چهلم و زمانی که در کنار بهروز شعیبی برای اعلام نتایج داوریها نشسته بودیم و امیدوار به دریافت سیمرغ برای «بدون قرار قبلی» بودیم، در بخش نخست اعلام جوایز، برگزیده بخش فیلم کوتاه را اعلام کردند و دیدیم جوانی قد بلند روی سن رفت و سیمرغ این بخش را دریافت کرد. آقای نجاتی همانجا بعد از دریافت سیمرغ خود گفت سال بعد میخواهم با اولین فیلم بلندم در جشنواره حضور داشته باشم.
بابایی: یکی از مضمونهای فیلمنامه «بعد از رفتن» مضمون «بازگشت» بود؛ که پیشتر در «بدون قرار قبلی» هم مطرح شده بود
همان زمان به بهروز شعیبی گفتم، چقدر قاطع صبحت کرد. شناختی از رضا نجاتی نداشتم. از قبل هم این دغدغه را داشتیم که مسیر را برای فیلماولیها هم باز کنیم و از آنها حمایت کنیم. اعتقادم این بوده و هست که سینما نیاز به ورود نگاههای تازه برای احیای خود دارد. از طریق مهدی آذرپندار، با رضا نجاتی بیشتر آشنا شدم و درباره همکاری صحبت کردیم.
فیلمنامه «بعد از رفتن» چیزهایی داشت که برایم جذاب بود. کاراکتر رضا نجاتی هم از همان جشنواره، برایم جذاب بود. یکی از مضمونهای فیلمنامه، مضمون «بازگشت» بود که پیشتر در «بدون قرار قبلی» هم مطرح شده بود. در نهایت بعد از چالشهای بسیار حتی تصمیم گرفتیم که روی فیلمنامه بیشتر کار کنیم، اما سرنوشت به این سمت رفت که این همکاری شکل بگیرد. در شرایط سال گذشته هم فیلم را ساختیم و فکر میکنم اشتباهمان این بود که فیلم را به جشنواره فجر فرستادیم!
چرا؟
بابایی: بهعنوان یک تهیهکننده در این سالها تلاش کردم تا به اندازه خودم، سینمای اجتماعی را زنده نگه دارم. حاصل این تلاش من در شرایطی که در سال ۱۴۰۱ تجربه کردیم ساخت این فیلم بود. فیلمی هم ساختیم که حداقل روی پوستر چند چهره معتبر در جریان اصلی سینما داشت. همه اینها را وظیفه خودم میدانستم و میخواستم کاری برای «سینما» انجام دهم، نه صرفاً برای «جشنواره». پیشبینی میکردم که اگر فیلم را به فجر بدهیم، این جشنواره فیلممان را تحویل نخواهد گرفت چراکه این فیلم رگههایی دارد که برای این ترکیب هیأت داوران و برگزارکنندگان جشنواره قابل تشخیص بود و بر اساس همان هم میتوانستند فیلم را کنار بگذارند. همین اتفاق هم افتاد. یکی ۲ بار هم در همان مقطع هشدار دادم که کاش در شرایط حساسی که داشتیم، جشنواره به یک سمت خاص غش نکند، اما برخلاف آنچه هشدار داده بودم، اتفاقاتی که پیشبینی میکردیم رخ داد.
با توجه به اینکه مالک فیلم «بعد از رفتن» فارابی است، اساساً امکان عدم حضور در جشنواره را داشتید؟
بابایی: فیلم به راحتی میتوانست در موعد مقرر آماده نشود و این هم از جنس تهدید نیست. ما تقریباً آخرین گروهی بودیم که فیلممان را کلید زدیم.
نجاتی: فیلم را ۱۰ آذر کلید زدیم.
بابایی: بله. در حالی که ۱۵ آذر از ما نسخه اولیه میخواستند! پس خیلی طبیعی بود که فیلم به موقع آماده نشود. نکته دوم هم اینکه فارغ از اینکه مالک فیلم کیست، تمام بار حقوقی مرتبط با یک فیلم بر عهده تهیهکننده است. فارغ از این مباحث، اما همچنان حضور «بعد از رفتن» در جشنواره را اشتباه میدانم.
چرا که معتقدم فضاسازی رسانهای نامناسبی در این رویداد برای فیلم شکل گرفت. در شرایطی که خیلیها به دنبال تعطیلی فعالیتهای سینمایی بودند، ما معتقد بودیم که باید کار کرد و ورود بیشتر به این مباحث آسیبشناسانه زمان زیادی نیاز دارد. ما فیلم خود را به جشنواره فجر دادیم، اما برآیند سلیقه حاکم بر فضای رسانهای جشنواره چهل و یکم بیشتر متوجه فیلمهای جنگی بود و همه این موارد دست به دست هم داد تا «بعد از رفتن» به بدترین شکل ممکن در فضای رسانهای معرفی شود! حضور در جشنواره فجر نه تنها برای ما مواهبی نداشت که باعث شد امروز و در بازه اکران این فیلم، یکی از اصلیترین بحرانهای ما جبران همان فضای منفی شکل گرفته پیرامون فیلم در ایام جشنواره باشد!
نجاتی: «بعد از رفتن» یک فیلم مبتنی بر حس و حال است. از نظر ساختاری، فیلمنامه «بعد از رفتن» یک ساختار کلاسیک و سه پردهای دارد. یعنی حادثه محرک دارد، نقطه عطف و نقطه میانی دارد و همه قواعد یک فیلمنامه سهپردهای در آن رعایت شده است. به استناد همین ساختار هم معتقد نیستم که فضای میانی فیلم خالی است* آقای نجاتی ما پیشتر در عرصه فیلم کوتاه آثار خوبی مانند «شوفر» و «ارفاق» را از شما دیده بودیم و یکی از واکنشها نسبت به «بعد از رفتن» در همان ایام جشنواره هم این بود که این فیلم هم میتوانست یک فیلم کوتاه بسیار خوب شود که فیلم بلند خوبی نشده است. چه شد که این داستان را در قالب فیلم بلند ساختید؟
نجاتی: برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید بدانیم که به لحاظ تخصصی و فنی، چه تفاوتهایی میان جهان یک فیلم کوتاه با جهان یک فیلم بلند وجود دارد. به تعبیر دیگر چه چیزی باعث میشود بگوییم یک داستان باید تبدیل به یک فیلم کوتاه و یک داستان دیگر تبدیل به فیلم بلند شود؟
شاید یکی از دلایل چنین برداشتی این باشد که فیلم شروع و پایان خوبی دارد، اما در میانه روایت، گویی از نظر مواد داستانی کم میآورد و مخاطب با فضایی خالی از داستان مواجه میشود.
نجاتی: این تعبیر خالی بودن هم نیاز به بحث تخصصی دارد. شخصاً معتقدم فیلم «بعد از رفتن» یک فیلم مبتنی بر حس و حال است. از نظر ساختاری، فیلمنامه «بعد از رفتن» یک ساختار کلاسیک و سه پردهای دارد. یعنی حادثه محرک دارد، نقطه عطف و نقطه میانی دارد و همه قواعد یک فیلمنامه سهپردهای در آن رعایت شده است. به استناد همین ساختار هم معتقد نیستم که فضای میانی فیلم خالی است. میتوانم بگویم این مدل قصهگویی است که من انتخاب کردهام.
فکر میکنید از این مدل جواب مناسبی گرفتهاید؟
نجاتی: این میتواند محل بحث باشد، اما اینکه آیا «بعد از رفتن» میتوانست یک فیلم کوتاه باشد، نمیپذیرم، چراکه در این فیلم من نمودار تغییر شخصیت برای کاراکترهایم دارم و مگر میتوان در یک فیلم کوتاه، نمودار تغییر شخصیت داشت؟ من واقعاً ادعایی در جهان فیلم کوتاه دارم و ۱۴ سال از زندگیام را صرف مطالعه، دیدن و ساختن فیلم کردهام و بر اساس همین پشتوانه هم میتوانم تعاریفی را که بر اساس آنها فیلم ساختهام، ارائه دهم. صادقانه میگویم که نمیتوانم ادعا کنم که فیلم خوبی ساختهام و طبیعتاً هر فیلمسازی با هر فیلمی که میسازد، تجربههایی کسب میکند تا در فیلمهای بعدیاش از آنها بهره ببرد. بر همین مبنا خودم هم طبیعتاً در جریان ایرادات فیلمم هستم. از همین تجربهها هم در فیلمهای بعدیام استفاده خواهم کرد. در عین اینکه درباره فریم به فریم همین فیلم میتوانم از عملکردم دفاع کنم. اگر به عقب بازگردم باز هم «بعد از رفتن» را به همین شکل میسازم.
آقای بابایی یکی از موضوعهایی که این روزها درباره فیلمهای موفق در گیشه به تواتر مطرح میشود، هزینه کردن صاحب اثر برای تبلیغ است که انگار تأثیر مستقیمی هم بر فروش فیلمها دارد. شما چه تمهیداتی برای تبلیغ «بعد از رفتن» داشتید و بهعنوان تهیهکننده آیا معتقد به هزینه کردن در این بخش هستید؟
بابایی: ابتدا میخواهم به این نکته اشاره کنم که یکی از موضوعاتی که درباره حضور فیلم در جشنواره فیلم فجر به آن اشاره داشتم، همین فضای تبلیغاتی است که باعث شده گروهی از مخاطبان بالقوه فیلم «بعد از رفتن» امروز با پیشزمینه ذهنی سراغ آن بروند و نتوانند از آن لذت ببرند. سابقه ذهنی مخاطبان از کیفیت رونمایی فیلم در جشنواره فجر، موقعیت امروز فیلم در فرآیند اکران را شکننده کرده است. پرزنت اشتباه فیلم در ایام جشنواره، عامل موقعیت شکننده امروز شده است.
از سوی دیگر قطعاً باید بپذیریم که در نهایت، فیلمسازی مبتنی بر سلیقه است. همین فیلم «بعد از رفتن» را برخی بهشدت نقد کردند، اما از آن طرف میتوانم از یک آدم سرشناس سینمایی نام ببرم که بر اساس فضای حاکم بر جشنواره میگفت «با کراهت میخواستم فیلم را ببینم»، اما وقتی آن را دید به شدت علاقهمند شد و تا همین امروز سه بار فیلم را در سینما دیده است.
اتفاقاً درباره «بعد از رفتن» موضع میانه کمتر دیدهام. این درست که مخاطب و اقتصاد سینما، اهمیت دارد، اما نمیتوان اهمیت مشقکردن در فیلمسازی را هم نادیده گرفت. «بعد از رفتن» هم فیلم اول یک فیلمساز است و شاید برخی از دوستانی که در جشنواره فجر فیلم را دیدند و دوست نداشتند، در اکران عمومی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. اما در پاسخ به پرسش شما این نکته را به صراحت میگویم که برای تبلیغ، هر قدر هزینه کنید، کم است. در هر شرایطی که فیلم ساخته و عرضه شود، این باغبان است که باید حواسش به باغش باشد.
آقای نجاتی یکی از نکاتی که در روایت فیلم جلب توجه میکند، «فقدان مفاهمه» میان انسانها است. انسانهای امروز خیلی نمیتوانند با یکدیگر گفتگو کنند. قبول دارید؟
نجاتی: در روزگاری که آدمها سخت با هم گفتگو میکنند، این موضوع ذهن من را هم درگیر میکند که در فیلمنامه تلاش کردم به این توجه داشته باشم. آدمها از مکالمه با هم هراس دارند و فضایی که فیلم به تصویر میکشد، سکوتی است که حاصل همین هراس است. حالا وقت آن رسیده که این آدمها بعد از یک سکوت طولانی با هم حرف بزنند. برای همین در هر سکانس شاهد گفتگوهایی درباره گذشته، میان کاراکترها هستیم. روایت هم به گونهای است که گویی در هر سکانس، برگ تازهای از گذشته کاراکتر اصلی رو میشود. خیلی به این روند فکر کردیم. هم در فرآیند نگارش و هم در فرآیند دورخوانی دیالوگها به اینها فکر میکردیم. تلاش من این بود که آدمها به این برداشت برسند که کمی در زمینه حرف زدن بیشتر با یکدیگر کنار بیایند و فارغ از هر مشکلی، به این نکته توجه داشته باشند که شاید گفتگو بتواند زمینهساز حل مشکل شود.
در خیلی موارد سوتفاهمها مانع شکلگیری گفتگو میشود.
نجاتی: همین طور است. سوتفاهمها را میتوان در ادامه همین عدم گفتگو دانست و این برداشت از قصه فیلم کاملاً درست است؛ و مهم اینکه ۲ کاراکتر اصلی فیلم با وجود تمام سوتفاهمها، امکان رجوع به گذشته و جبران را از خودشان سلب نکردهاند و این هم ویژگی مهمی است که در جامعه امروز کمتر مورد توجه است؛ اینکه معمولاً در پایان یک رابطه افراد همه پلهای پشت سر خود را خراب میکنند.
نجاتی: از نظر من «احترام» در ادامه خودش، «بخشش» میآورد. نمیدانم این برداشت من چقدر میتواند درست باشد، اما شخصاً معتقدم تا زمانی که ما به یکدیگر احترام میگذاریم، این احترام میتواند در روابط خصوصیتر ما هم منعکس شود و در ادامه همین احترام گذاشتن است که بخشش شکل میگیرد. ما فیلمسازان با فیلمهایمان، شعرا با شعرهایشان و داستاننویسان با داستانهایشان باید برای همین تغییرات کوچک در رفتار انسانها تلاش کنند.
البته که اعتقاد دارم که هیچ فیلم و هیچ اثر هنریای نمیتواند تغییر بزرگی را در آدمها رقم بزند، اما میتوان روی تغییرات کوچک حساب کرد. ما بیشتر میتوانیم «مؤثر» باشیم تا «تغییردهنده». همین تغییرات کوچک در کنار یکدیگر میتواند تبدیل به بافرهنگتر شدن یک جامعه شود و آن را بالا بکشد. ما همین اندازه که بتوانیم تأثیرگذار باشیم ارزشمند است. بهخصوص که معتقدم فیلم اجتماعی قرار نیست آینه جامعه باشد.
نجاتی: فیلم اجتماعی باید راهکار ارائه دهد. اگر صرفاً بخواهیم واقعیتها را نشان بدهیم، صرفاً یک استناد تصویری است که البته به آن خرده هم نمیگیرم. اما ایدهام برای ساخت فیلم اجتماعی این است که حتماً باید راهکار هم ارائه دهیم
خیلی از فیلمسازانی که در سینمای اجتماعی کار میکنند، غالباً نظر عکس دارند!
نجاتی: من اصلاً این نگاه را ندارم که ما قرار است دوربین خود را روشن کنیم و هر چه را که در جامعه جریان دارد، ضبط کنیم. فیلم اجتماعی باید راهکار ارائه دهد. زمانی که راهکار ارائه میدهیم، یعنی فیلم اجتماعی ساختهایم. اگر صرفاً بخواهیم واقعیتها را نشان بدهیم، صرفاً یک استناد تصویری است که البته به آن خرده هم نمیگیرم. اما ایدهام برای ساخت فیلم اجتماعی این است که حتماً باید راهکار هم ارائه دهیم. گاهی یک فیلم شاید فقط سوالی را طرح کند و بعدها فیلم دیگری به آن سوال پاسخ دهد، اما مهم این است که ما بتوانیم سوالهای درست را مطرح کنیم و در ادامه آنها، به راهکارها هم برسیم.
یکی از نکات فیلم «بعد از رفتن» در ترکیب بازیگران، حضور بهرام شاهمحمدلو است که فراتر از نوستالژی «آقای حکایتی» حضور تأثیرگذار و درخشانی در فیلم دارد. این همکاری چطور شکل گرفت؟
بابایی: آقای شاهمحمدلو از چهرههای باسابقه و در عین حال بهشدت گزیدهکار در عرصه بازیگری است. خیلی از گروههای تولید دیگر کمتر سراغ پیشکسوتان میروند، اما آقای شاهمحمدلو پیشنهادهای بسیاری دارد، اما بهسختی این پیشنهادها را میپذیرد. خیلی برای قبول یک نقش سختگیری میکند که حضور کمرنگش در سینما به دلیل نبود پیشنهاد نیست. شخصاً از «آقای حکایتی» خاطره داشتم و علاقه داشتم با او همکاری کنم. گوشه ذهنم بود آدمهایی را که از آنها خاطرهای دار به کار دعوت و از ظرفیتشان استفاده کنم. حضور بهرام شاهمحمدلو در این نقش پیشنهاد من بود. گزینههای دیگری بودند، اما به نظرم خیلی هم خوب، درست و بهاندازه این نقش را بازی کرده. در فرآیند تولید، آنقدر انرژی خوب به قلب و روح تکتک اعضای گروه منتقل کرد که تجربه همکاری با او برای همه ما به یک تجربه شیرین تبدیل شد.
یکی از مضامین فیلم که به همین کاراکتر پدر با بازی بهرام شاهمحمدلو هم ارتباط پیدا میکند، ارتباط میان نسل هاست. ارتباط کاراکتر صابر ابر با پدرش، آن هم در برابر چشم فرزند خودش نشان از یک زنجیره دارد.
بابایی: این ارتباط میان نسلی هم میان آرش (صابر ابر) با پدرش در جریان است، هم میان آرش با پسرش و هم میان پدر آرش با نوهاش. این مسألهای است که در فیلم مورد توجه و تأکید بوده است. چند روز پیش با یک هنرمند درباره همین مسئله تفاوت نسلها صحبت میکردم که به نکته جالبی اشاره میکرد. او میگفت من فرزندی ندارم و از آنجایی که فرزند ندارم، گویی ارتباطم با جهان امروز منقطع شده است. او میگفت اگر من بچه داشتم، احتمالاً مجبورم میکرد انیمیشنهای روز دنیا را تماشا کنم و یا در جریان تحولات تازه قرار بگیرم.
همه ما گویی نیاز به این حلقه وصل با جهان امروز داریم و این همان زنجیره ارتباط نسلی است. ما در این فیلم تلاش کردهایم درباره گفتگو میان سه نسل صحبت کنیم. در روایت فیلم آرش اساساً نمیتواند با پدرش یعنی میکائیل (با بازی بهرام شاهمحمدلو) گفتگو کند. احتمالاً در این نسل، آدمهایی از این جنس زیاد هم هستند. فیلم میخواهد درباره این فاصله نسلی هم صحبت کند و تلاش داشتیم این فقدان گفتگو و رابطه را هم به تصویر درآوریم.
بابایی: اگر اشتباه نکنم «بعد از رفتن» ارزانترین فیلم فارابی در فهرست تولید سال گذشته بوده است. این طور نبود که برای رسیدن فیلمها به جشنواره فارابی خارج از قاعده خرج کرده باشد
آقای بابایی درباره حمایت فارابی از فیلم توضیح دهید، بهخصوص که فارابی سال گذشته پروژههای متعددی را برای تولید در دست داشت.
بابایی: فارابی در حال حاضر سازوکار شفافسازی برای سرمایهگذاریهایش در پروژههای مختلف دارد و تصمیمگیری درباره اعلام اعداد و ارقام با دوستان فارابی است، اما شخصاً در مقام تهیهکننده این فیلم این ادعا را دارم که کسی نمیتواند فیلمی با این وسعت را با این هزینه به تولید برساند. ما واقعاً فیلمی بسیار ارزان ساختیم با وجود آینکه فیلم هم تعدد لوکیشن و تعدد بازیگر داشته و هم ساخت و ساز در دکور. کل سیرک موجود در فیلم را خودمان ساختهایم و با تمام این موارد.
اگر اشتباه نکنم «بعد از رفتن» ارزانترین فیلم فارابی در فهرست تولید سال گذشته بوده است. این طور نبود که برای رسیدن فیلمها به جشنواره، فارابی خارج از قاعده خرج کرده باشد. قاطع میگویم اصلاً این طور نبوده است. ساعتها درباره برآوردهای تولید گفتگو کردیم و با بودجهای که فارابی مدنظر داشت، فیلم با این کیفیت به تولید نمیرسید و وظیفه من بهعنوان تهیهکننده بود که با کمک گرفتن از عوامل بیرونی، بتوانم فیلم را با این کیفیت به سرانجام برسانم.
یکی از ویژگیهای فیلم همین تعدد لوکیشن است. درباره این ویژگی و مشخصاً دکور مربوط به سیرک که اشاره کردید بهطور کامل ساخته شده است، توضیح بیشتری میدهید؟
بابایی: «بعد از رفتن» تعدد لوکیشن دارد، ما در «بعد از رفتن» به جنوب کشور، به جزیره کیش و … رفتیم، اما آنچه از کیش نشان دادیم متفاوت بود، چون معمولاً در فیلمهای ما جنوب کشور یا خیلی بومی به نمایش گذاشته میشود یا خیلی لاکچری دیده میشود. ما با توجه به مدل شخصیت اول فیلم (آرش) کیش را به گونهای دیگر طراحی کردیم. به این شکل که آن گرمای کیش، بارش برف در تهران و … را بر اساس فضای قصه طراحی کردیم ضمن اینکه آن خانه و آن تعمیرگاه برای اولین بار تبدیل به لوکیشن شدند و ما خودمان آنها را طراحی کردیم. همه اینها البته با زحمت طراح صحنه، آقای امیرحسین حداد صورت گرفت.
آن سیرک هم میتوانست برایمان اتفاقات دیگر داشته باشد مثلاً میتوانستیم به سراغ سیرک نرویم و شغل آن شخصیت را عوض کنیم، ولی با توجه به فضای قصه و نقش ترجیح دادیم با همه دشواریهایی که بر پا کردن سیرک دارد، آن را بسازیم البته در همان ابتدا جستجو کردیم تا بدانیم چند سیرک در کشور وجود دارد، اما دیدیم سیرک فعالی در کشور نداریم حتی گزینه خارج از کشور را هم بررسی کردیم تا بدانیم در کشورهای اطراف ما چه سیرکهایی وجود دارد و با چه هزینهای میشود به آن کشورها رفت، اما نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که یک سیرک را از ابتدا بنا کنیم، این سیرک یک سیرک واقعی با مقیاس بسیار بزرگ است که در آن زمان آقای محمد زارع را که در برنامه «عصر جدید» مقام آورده بود و کارش هم برپایی سیرک بود، پیدا کردیم و با او وارد گفتگو شدیم.
درباره ماجرای ساخت سیرک باید بگویم ابتدا این طور به نظر میرسد که شاید برپایی سیرک ساده باشد، اما این موضوع بسیار مشکلتر از این حرفهاست مثلاً حتی چادر سیرک چادر یک تکهای است که ما آن را از شیراز به تهران منتقل و در پارک ارم جایی را انتخاب کردیم که جذابیت بصری داشته باشد. ساخت سیرک هم در یک زمان محدود صورت گرفت و ما به دلیل مشکل وقت و اینکه بنا داشتیم فیلم را به جشنواره برسانیم به صورت چند شیفته کار کردیم و اینچنین سیرک آماده شد. در واقع طراح صحنه و مدیر فیلمبرداری دست به دست هم دادند و این جذابیت بصری فیلم را به وجود آوردند.