مهمترین بخشهای اظهارات احمد علیرضابیگی نماینده تبریز در گفتگو با رویداد ۲۴ را بخوانید.
* خواست مردم، تحقق اراده آنها در اداره کشور است. اگر شرایط مهیا شود که این اراده بخواهد و بتواند از طریق صندوق رای اعمال شود، مردم به آمدن پای صندوقها اقبال نشان میدهند، چون به دنبال منفعت کشور هستند که اساسا منفعت کشور تضمینکننده منافع مردم است. حال اگر صندوقهای رای متضمن تحقق اراده مردم نباشد، بسیاری از مردم وارد این کار عبث نمیشوند.
* برخی سوال دارند که چرا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، مشارکت مردم افت شدید پیدا کرد. موضوع ساده است، آن زمان مردم احساسشان این نبود که از طریق صندوقها میتوانند به مشارکت در مدیریت جامعه برسند. الان هم عملا مردم در فرآیندهای سیاسی، بخش فراموش شده هستند و آنچه دیده میشود، حاکمیتی با یک سلیقه خاص برای امور کشور است و با این رویه، کارها را پیش میبرند و همواره با اصطکاک و عدمهمراهی مردم مواجه هستند.
* این موضوع و چالشها در این دورههای اخیر انتخاباتها، پررنگتر هم شد و این طبیعی است. وقتی مشارکت مردم در اقتصاد، سیاست و فرهنگ نادیده گرفته میشود، نتیجه این است که مردم قهر میکنند و خود را کنار میکشند. مردم میخواهند کسانی را انتخاب کنند که بازتابدهنده خواستهها و نظرات آنها در اداره کشور باشند، ولی به واسطه اعمال سلیقهها، این موضوع رخ نمیدهد.
* مردم میخواهند که در حوزههای مختلف، حق انتخاب داشته باشند. مثلاً در حوزه زندگی شخصیشان میخواهند ماشین خود را انتخاب کنند و از یک حق طبیعی بهرهمند باشند. نسبت به این موضوع شکایت دارند که پول مرسدس بنز را پرداخت میکنند، ولی سمند سوار میشوند و ناچارند بیکیفیت خودرو را بخرند.
* در حوزه سیاست و اداره جامعه کسانی که مطلوب مردم هستند، امکان حضور در صحنه را ندارند و حق انتخاب را از همهه گرفتهاند و به نوعی انتخابشان محدود شده است.
* روزی که وزیر صمت در مجلس استیضاح شد، پژو ۲۰۷، یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان بود که برابر بود با ۲۴ هزار دلار آن هم با دلار ۵۰ هزار تومان. با ۲۴ هزار دلار میتوان بهترین بی. ام؛ و ۲۰۱۸ را خرید، ولی مردم را مجبور کردهاند که بیکیفیت خودرو را بخرند؛ یعنی مردم با این پول مجبورند که مثلا سوار پژو ۲۰۷ بشوند. وقتی وزیر برکنار شد، همان صبح آن روز، قیمت پژو ۲۰۷ به ۷۰۰ میلیون تومان کاهش یافت. این اتفاق خیلی معنا دارد، یعنی نبود یک آدم میتواند چنین تاثیری را در بازار و اقتصاد بگذارد که اثرش این چنین متفاوت باشد. اینها ارقام قابل توجهی است و به عنوان یک نشانه مطرح شد. پس اراده مردم، حاکم بر بازار نیست و نشان میدهد که مسئول دولتی، ارادهای برای منظور کردن منافع مردم ندارد.
*، چون ساز و کارهای انتخاب، ساز و کار درستی نبوده، نتیجهاش روی کار آمدن افرادی شده است که نسبت به افزایش حداکثری منافع مردم، علاقهای نشان نمیدهند و، چون تصمیمگیران، ساز و کارها را دائمی میبینند، فکر میکنند دیگر نیازی به جلب رضایت مردم ندارند و فقط در مسیر قدرت هستند.
* مسئولان مملکت، محصول ساز و کارهایی هستند که آنها را به این پست و منصبها رسانده و حس میکنند برای دوام مسئولیت خودشان دیگر نیازی به جلب رضایت مردم ندارند و ساز و کارها مجدد آنها را به قدرت خواهد رساند.
* اگر روال متعارفی وجود داشت و مسئولان، تصورشان و باورشان این بود که مجدد باید به در خانه مردم برویم تا از آنها مطالبه کنیم که به ما رای بدهند تا بتوانیم قدرت خودمان را برای استمرار خدمت حفظ بکنیم، حتماً بایستی تغییر رویه میدادند. وقتی اینطور نیست، یعنی به ساز و کارهایی که حق مردم در آنهاست، اعتقادی ندارند. با اوضاع و احوالی که من میبینیم، فعلاً خبری از تغییر رویهها نیست و احتمال اینکه در بر همان پاشنه بچرخد، بالاست.