دو کتاب سید مهدی شجاعی که مخاطبان آثارش انبوهاند و طیفهای نوجوان، جوان و میانسال و سالمند را در برمیگیرد به تازگی به چاپهای ششم و سوم رسیدهاند. این در حالی است که مدت کوتاهی از انتشار این دو کتاب نمیگذرد. کوتاه و گذرا این دو کتاب را بررسی کردهایم:
نمایشنامه «کرشمه خسروانی» نوشته استاد سید مهدی شجاعی در ۱۷۸ صفحه رقعی توسط نشر نیستان برای ششمین بار تجدید چاپ و روانه بازار نشر شد.
کرشمه خسروانی – یا مخالف بیداد به طرز همایون – را میتوان از شاهکارهای سیدمهدی شجاعی دانست. به چند جهت: اول: موضوع. کرشمه خسروانی نمایشنامهای است که به یکی از کرامات حضرت حسین (ع) میپردازد. از اتاق یزید و کاخ معاویه شروع میشود تا خانه زینب (س) و بیابانی که حضرت حسین (ع) مردانگی غریبی را تصویر میکنند. داستان برگرفته از روایات است، اما پرداختش به طرز غریبی منحصر به فرد است. دوم نوع نگاه نویسنده به شخصیتها و وقایع. شجاعی در این اثر چنان ظریف و دقیق حیلههای کثیف معاویه و عنادش با پیامبر اعظم (ص) را به رشته تحریر میآورد که خواننده پی هر فصل متعجب میماند. شرح وقایع و شخصیتها تحمیلی نیست و در مسیر منطقی درام شکل میگیرد. سوم دیالوگنویسی که فاخر است و سنگین، اما به دور از مصنوعنویسی. چهارم نامگذاری کتاب و فصول که هوشمندانه بر اساس دستگاههای موسیقی ایرانی با حس و حال همان دستگاه و گوشهها گذاشته شده. نام فصلها یک دستگاه است و نام پردهها نام گوشهای از آن دستگاه…. در این کتاب میخوانیم: هیچچیز به اندازه چشمانتظاری توانفرسا و طاقتسوز نیست. آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش معین نکرده باشد. اگر بدانی که یک روز صبح… در باقی اوقات شبانهروز کمی آرام و قرار میگیری. اگا گفته باشد صلاه ظهر، بقیه نمازهایت را با حضور قلب میخوانی. اگر شنیده باشی که گرگ و میش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر، به هزار مار غیر از انتظار میرسی… انتظار! انتظار! انتظار! چه میشد اگر خدا تو را نمیآفرید؟
با تو سخن گفتن اثر سیدمهدی شجاعی به چاپ سوم رسید.
چاپ سوم کتاب «با تو سخن گفتن» نوشته سید مهدی شجاعی با تصویرگری میترا عبداللهی توسط نشر نیستان منتشر و وارد بازار کتاب شد.
سیدمهدی شجاعی نویسنده شناخته شده کتب مذهبی برای کودکان و نوجوانان در کتاب «با تو سخن گفتن» به یکی از اساسیترین سوالهای کودکان در نحوه ارتباط با خدا با یک داستان جذاب پاسخ داده است. دغدغه بسیاری از والدین این است که آیا میتوانند با فرزندانشان درباره موضوع پیچیدهای، چون خدا صحبت کنند؟ آیا بچهها را میتوان با مفاهیمی، چون خدا، پیامبر، جهان آخرت، آفرینش و هستی، تکلیف، عبادت و مانند آن آشنا کرد و درباره آنها بحث کرد؟
حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که میتواند بهترین راه برآوردن مهمترین نیازهای کودکان باشد، زیرا کودکان بیش از بزرگسالان خود و اطرافیانشان را نیازمند به تکیهگاه قوی و مهربانی میبینند که قادر است همه آرزوهای آنها را برآورده سازد.
توجه به خدا و احساس نیاز به او، مایه آرامش روح و روان کودک میشود، زیرا این احساس در فطرت و نهاد انسان از کودکی قرار داده شده و طبق فرمایش پیامبر اسلام، کودک مادامی که اطرافیانش او را از پرستش خدا باز نداشتهاند، دارای فطرت خداپرستی و ایمان است.
برای اینکه کودکان درک صحیحی از خدا داشته باشند، لازم است به آنها اجازه دهید آزادانه درباره خدا گفتگو کنند؛ زیرا بهترین راه ارتقای معنویت در کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصل علمیای که اکثر روانشناسان آن را تأیید میکنند، این است که بگذارید بچهها خود گفتگو را هدایت کنند و عقایدشان را بگویند و بعد با سوال کردن از نظرات شما، موضوع را پیگیری کنند.
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: «وظیفه پدر و مادر این است که فرزندان را دلالت به خدا کنند (توجه به خدا) که اعم از نماز خواندن است. اینکه از همان ۳ سالگی امر به سجده کردن فرزند نماید و سپس کلمه «لاالله الاالله» را به او بیاموزد و با ملایمت و آرامی او را در سن هفت سالگی آموزش نماز دهند تا او در ۹ سالگی بتواند با وضو نماز بخواند».
در کتاب «با تو سخن گفتن» خداداد پسری است که طی حادثهای به جنگل میرسد و در آنجا با گیاهان و حیوانات دوست میشود و زندگی میکند. او که فرقی بین خود و دیگر موجودات زنده میبیند به دنبال راه ارتباط صحیح با خداوند مسیری را طی میکند تا به جواب برسد...
میترا عبداللهی تصویرگر کتاب کودک و نوجوان متولد ۱۳۵۲ کارشناس ارشد تصویرگری است که نقاشی او، به این اثر جذابیت بصری نیز افزوده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«مگر خدا ما را نیافریده است؟ مگر او به ما روزی نمیدهد؟ مگر همه نعمتها را او به ما نداده است؟ مگر نه اینکه او اینقدر خوب و مهربان است؟ مگر نه ما خوبیاش را با دلهایمان احساس میکنیم؟ حالا چطور باید از او تشکر کنیم؟ چطور میتوانیم به او بگوییم که دوستش داریم؟
– خب با همان دلت با خدا حرف بزن. او حتماً میشنود.
– میگویم، با دلم، با زبانم میگویم، اما احساس میکنم که راه بهتری هم باید باشد، راهی که خود او بیشتر بپسندد. راستی! شما چطور با خدا حرف میزنید؟»