عطاءالله مهاجرانی نوشت: حمایت مطلق و بیچون و چرای امریکا از اسراییل ابعاد متعددی دارد. منافع سیاسی و اقتصادی اسراییل برای امریکا در منطقه غرب آسیا، نیازی به تفسیر و توضیح ندارد. اسراییل برج دیدبانی نظامی و امنیتی و سیاسی و ادامه حضور استراتژیک امریکا در منطقه است.
شاید این سخن جو بایدن بیش از هر سخنی و تفسیری روشنگر است: «اگر اسراییل وجود نداشت میبایست آن را خلق میکردیم!» البته باید دید چه کسی چنین سخن بیسابقهای را بر زبان بایدن نهاده است، اصل حرف و صورتبندی کلام از تولستوی است که گفته بود: «اگر خداوندی وجود نداشت، میبایست بشریت قبل از هر کاری به خلق خدا میپرداخت!» جو بایدن یک گام فراتر هم رفته است. گفته است: «من صهیونیست هستم!» از گفتوگویش با پدرش که مسیحی متدینی بود سخن میگوید.
پدر بایدن به او میگوید، برای صهیونیست بودن لازم نیست انسان یهودی باشد، فرد مسیحی هم میتواند صهیونیست باشد. میتوان گفت، که تشکیل دولت اسراییل و کشتار فلسطینیها و اشغال سرزمین آنها بیش از آنکه کارنامه یهودیان صهیونیست باشد، مسیحیان صهیونیست در این امر نقش تعیینکننده داشتهاند.
در واقع مسیحیان صهیونیست براساس یک ایده یا آرمان یا رویا، به سرزمین فلسطین و قوم یهود و تشکیل دولت اسراییل توجه داشتهاند. نکته بسیار قابل تأمل این است که به روایت هانس کونگ (۲۰۲۱-۱۹۲۸) فیلسوف الهیدان سوییسی در قیاس سه دین ابراهیمی یهودیت و مسیحیت و اسلام نوشته است: «یهودیت بر قوم یهود، مسیحیت بر شخص مسیح و اسلام بر متن قرآن مجید متکی است.» در واقع در یهودیت، مرکز و محور دین و آیین و فقه و فرهنگ، «قوم یهود» است.
این موضوع تا به آنجا اهمیت دارد، که یهودی لزوما نبایست متدین به آیین یهود باشد، یهودی یعنی نژاد یهودی. بنیامین نتانیاهو وقتی سفیر اسراییل در سازمان ملل بود، در سخنرانی سال ۱۹۸۵ به نقش مسیحیان صهیونیست در تشکیل دولت اسراییل و نیز مکتب صهیونیسم اشاره کرده است.
در واقع متن عهد عتیق بهانهای شده است تا ایده و آرمان مسیحیت صهیونیسم از لحاظ نظری در «مکتب صهیونیسم» و از بعد سیاسی «تشکیل دولت اسراییل» تحقق یابد. اولین تحریف از آیاتی در تورات آغاز شد که سرزمین فلسطین از آن یهودیان است و ابراهیم به یهودیان وعده داده است که از نیل تا فرات از آنان است. در فصل ۱۵ سفر پیدایش در آیه ۱۸خداوند به ابراهیم گفته است: «این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنی فرات به نسل تو بخشیدهام.»
اولا همه مسیحیان و مسلمانان نیز به روایتی از نسل ابراهیماند و از آیین او که سرسلسله پیامبران توحیدی است تبعیت میکنند. قرآن به مسلمانان میگوید: «دین پدر شما ابراهیم» (سوره حج/ ۷۸) انحصار نسل یهود در ابراهیم، تحریف مهمی است که صورت گرفته است. ثانیا، وعدهها در کتابهای آسمانی، به معنای سند محضری و مالکیت حقوق و قانونی نیست! چنانکه در قرآن مجید در آیه ۵۶ سوره نور، خداوند به مسلمانان وعده داده است که آنان بر فرمانروایی زمین سیطره پیدا میکنند؛ و نکته سوم: در تورات مکرر ذکر شده است که خداوند زمین را از نسل ابراهیم آکنده میکند. چنانکه میبینیم جمعیت یهودیان جهان نسبت به جمعیت مسیحیان و مسلمانان، در حداقل ممکن است. پیداست متن عهد عتیق بهانه و دستاویزی برای توجیه الهیاتی قوم یهود و صهیونیسم شده است.
صهیونیسم مسیحی، باتوجه به دو نکته به صهیونیسم یهودی پیوند خورده است. یکم: مسیح از بیتالمقدس ظهور خواهد کرد. رستاخیز دیگر مسیح از بیتالمقدس است. دوم: سرزمین فلسطین و بیتالمقدس میبایست دراختیار یهودیان باشد تا مسیح از میان آنان ظهور کند. در واقع سرزمین فلسطین و بیتالمقدس بستر برای تحقق و پیوند دو رویا شده است. خشونتی که در زمان تاسیس اسراییل نسبت به فلسطینیها انجام میشد. مانند قتلعام دیر یاسین و کفر قاسم یا صبرا و شتیلا در لبنان و این روزها در غزه، با توجیه دینی و آیینی صورت میگیرد.
برخی روحانیون یهودی، ربایها، صریحتر سخن میگویند، آیات کتاب اشعیاء را میخوانند و میگویند، چنانکه اشعیاء وعده داده است بایست قتل عام کرد و کودکان شیرخواره را نیز کشت که میکشند. نتانیاهو، استناد کرده است که بایست همانند عمالیق، فلسطینیها را نابود کنیم. در واقع دولت اسراییل مرکز تجمیع منافع سیاسی و اقتصادی مال و سیطره امریکا و اروپا و صهیونیسم شده است. این مرکزیت میبایست برای بقای خود توجیه نظری نیز داشته باشد. صهیونیسم مسیحی توجیه نظری قتل عام و اشغال و غارت منابع مسلمانان است.