لوطی که میخواست پهلوان محله باشد باید مرام داشت و سادگی پیشه میکرد، با کوچکترها مهربان بود، در زندگی قید مادیات و مالاندوزی را میزد، در لفافه سخن نمیگفت و حرفش را رک و راست بیان میکرد.
از آن مهمتر اینکه برای امرار معاش باید روی پای خود میایستاد.
جماعت لوطیها برای خود مرامنامهای نانوشته مبتنی بر نکات اخلاقی و انسانی داشتند.
در تهران قدیم، لاتهایی که توبه میکردند و تغییر و تحولی در زندگیشان ایجاد میشد نیز با بازگشت به مرام لوطیگری، خود را ملزم به رعایت این موازین، اصول فتوت و جوانمردی میدانستند.
هر لاتی لوطی نمیشد مگر اینکه موازین اخلاقی و نکات طلایی مرامنامه نانوشته لوطیها را رعایت کند.
آنها برای خود مرام و مسلکی داشتند که به مرام لوطیگری معروف بود. در ادامه به مهمترین نکات و اصول لوطیگری که آنها را از لاتها و بزنبهادرهای صرف جدا میکرد اشاره کردیم.
لوطیها انگار که گروه و دار و دستهای سری باشند، آدمهای عادی را میان خود راه نمیدادند.
اگر کسی میخواست در جرگه لوطیها حسابش کنند باید نکات اخلاقی ویژه آنها را رعایت میکرد.
از جمله اینکه باید به بزرگتر احترام میگذاشت، هوای نیازمندان محله را داشت و از همه مهمتر اینکه باید تعصب محلهاش را میکشید.
لوطیها شیفته حضرت عباس و حر بودند.
آنها فداکاری و جوانمردی این دو بزرگوار را سرلوحه قرار میدادند و به گونهای این صفات با سادگی و بیآلایشی این قشر تناسب داشت.
به دلیل همین ارادت و علاقه بود که لوطیها معمولا به حضرت عباس و کمربند حر قسم میخوردند.
آن لوطی که میخواست پهلوان محله باشد باید سادگی پیشه میکرد، با کوچکترها مهربان بود، در زندگی قید مادیات و مالاندوزی را میزد، در لفافه سخن نمیگفت و حرفش را رک و راست بیان میکرد.
از آن مهمتر اینکه برای امرار معاش باید روی پای خود میایستاد.
لوطیها و به ویژه لوطیهای توبهکار نه تنها پای ثابت مراسم سینهزنی و عزاداری اباعبدالله بودند، بلکه روزگاری مراسم سیاهپوشان طاقنماهای تکیهها و سیاهپوش کردن ملحهها به دست آنها انجام میشد.
حتی برخی از لوطیها مصارف طاق نمای تیکهها را با نیتی که در دل داشتند تقبل میکرند.
لوطیها به غیرت خود میبالیدند و غیر از خودشان را نالوطی خطاب میکردند.
در نگاه آنها نالوطیها افرادی بیغیرت یا به زبان خودشان «پنطی» نام داشتند. پس هیچ لوطی نباید در مقابل پنطیها و بیغیرتها ضعف نشان میداد و کرنش میکرد.
در مرام لوطیها نبود که حرف درشت دیگران را بیجواب بگذارند. در این جرگه آنها باید حاضرجواب باشند و از حقشان کوتاه نیایند.
رفیقبازی هم نقطه کانونی مرامنامه آنها بود. یعنی اگر رفیق به دردسر میافتاد باید از مال و جان مایه میگذاشتند تا رفیق از مهلکه بگریزد.