مردی که به دخترخوانده نوجوانش تعرض کرده از سوی قضات دادگاه به اعدام محکوم شد اما دیوان عالی کشور با توجه به ادعایی که متهم مطرح کرده است، رأی صادره را نقض کرد.
متهم در دادگاه ادعا کرد بیماری روانی دارد و به همین دلیل دست به خشونت جنسی علیه دخترخواندهاش دست زده اما دادگاه بدوی این ادعا را قبول نکرد و متهم را به اعدام محکوم کرد.
این ادعا از سوی متهم در لایحهای که به دیوان عالی کشور فرستاد، تکرار شد و او باز هم مدعی شد بیماری روانی دارد بنابراین دیوان عالی کشور حکم صادره را نقض کرد و از دادگاه خواست تا درباره بیمار روانی بودن متهم تحقیق بیشتری انجام دهد.
زنی یک سال قبل به پلیس شکایت کرد و مدعی شد دختر نوجوانش آلاله مورد سوءاستفاده و تجاوز جنسی قرار گرفته است. او گفت: وقتی آلاله چهارساله بود پدرش فوت کرد و من مدتی با دخترم تنها زندگی کردم اما برای اینکه او نبودِ پدر را در زندگیاش احساس نکند، همین که برادرشوهرم به نام مهرداد از من خواستگاری کرد با او ازدواج کردم. نمیخواستم دخترم زیر دست غریبه بزرگ شود. دخترم کمکم پرخاشگری را شروع کرد. فکر میکردم این کارهایش به خاطر این است که به سن نوجوانی رسیده اما بعد به راز عجیب و دردناکی پی بردم. دخترم به من گفت ناپدریاش سالهاست او را آزار جنسی میدهد. من از مهرداد شکایت دارم و خواستار مجازات او هستم.
به دستور دادگاه، دختر نوجوان به پزشکی قانونی فرستاده شد و متخصصان تایید کردند این دختر برای مدت طولانی مورد آزار جنسی قرار گرفته است.
با توجه به مدارک بهدستآمده، دادگاه مهرداد را بازداشت کرد. او که میدید راهی جز بیان واقعیت ندارد اعتراف کرد دختر برادرش را آزار داده است و گفت: من بیماری اعصاب و روان دارم. وقتی کسی را اذیت میکنم خودم متوجه عملم نمیشوم.
با تکمیل تحقیقات جلسه رسیدگی به پرونده مهرداد برگزار شد. در جلسه رسیدگی ابتدا همسر او در جایگاه قرار گرفت و گفت: من سالها قبل با مردی به نام رضا ازدواج کردم و صاحب یک دختر به نام آلاله شدم، اما وقتی دخترم چهارساله بود شوهرم فوت شد. من کار میکردم تا زندگی خودم و دخترم را تامین کنم تا اینکه مدتی بعد برادرشوهرم از من خواستگاری کرد و با او ازدواج کردم. آن زمان آلاله چهارساله بود و آنها رابطه خوبی با هم داشتند. وقتی دخترم به سن بلوغ نزدیک شد، رفتارهایش تغییر کرد. او گاهی بهشدت گوشهگیر و گاهی بهشدت پرخاشگر بود. فکر میکردم این موضوع به خاطر بحران بلوغ اوست. به همین خاطر زیاد به رفتارهایش اهمیتی نمیدادم. مدتی بعد متوجه شدم رابطه او با پدرخواندهاش بد شده و اصلاً نمیخواهد با او در خانه تنها بماند. چند بار با دخترم صحبت کردم و متوجه نفرت شدید او از مهرداد شدم و در نهایت دخترم به من گفت چه اتفاقی افتاده است.
وقتی دختر نوجوان در جایگاه حاضر شد، گفت: ناپدریام از 9 تا 16 سالگی به من تعرض میکرد و من نمیخواستم دیگر این وضعیت را تحمل کنم. از طرفی مادرم از او یک بچه داشت و من نگران برادرم بودم برای همین سکوت میکردم، اما مادرم که موضوع را فهمید شکایت کرد.
نوبت که به مهرداد رسید، او گفت: من چیز زیادی به یاد ندارم. بیماری روانی دارم و اصلاً یادم نمیآید چه کردهام. من آلاله را دوست دارم، او را مثل دختر خودم میدانم.
در پایان قضات شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران برای متهم حکم اعدام صادر کردند اما او به رأی صادره اعتراض کرد و مدعی شد بیماری روانی دارد. دیوان عالی کشور نیز با نقض حکم، دستور رسیدگی و تشکیل کمیسیون برای بررسی سلامت روان متهم را صادر کرد.