آفتابنیوز : آفتاب: تبادل پاسخهای شدیدالحن میان مهدی کروبی و مدیرمسئول کیهان همچنان ادامه دارد.
به گزارش سرویس سیاسی آفتاب، کیهان در شماره روز دوشنبه خود حمله جدیدی را در یادداشتی تحت عنوان "کروبیان، کیهان را دوست دارند" به قلم فردی با نام مستعار "ع.ثقفی" علیه مهدی کروبی سامان داده است.
در این یادداشت آمده است: «چند تذکر و جمله کلیدی امام(ره) همواره در تاریخ انقلاب کارساز بوده است که گاهی موجب تعجب انسان در فراگیری شگرف آن در امواج مختلف فتنه های زمان است. یکی از این میان میزان بودن حال فعلی افراد، به علاوه میزان بودن تعریف و خشنودی دشمن در این حال، دیگری نیز توطئه از درون پوساندن و افتادن انقلاب به دست نامحرمان است که در مجموعهای از پیش بینیها و تذکرات حکیمانه از سوی روح اصلی انقلاب صدور یافته است».
نویسنده کیهان افزوده است: «وقتی پاسخ آقای کروبی به مدیرمسئول کیهان را میخواندم، بیش تر از کیهان دلم برای آقای کروبی سوخت که به کجا رسیده است! از آن بیشتر برای فقه و امام و امیرالمؤمنین که منتقدان مبانی متقن اسلامی چگونه شب و روز را اشتباه گرفته و چنین مظلوم نمایانه از آنان دم میزنند. ظاهراً آنان چنان در ستادهای خود جوگیر شده اند که فکر میکنند سرنوشت اسلام ومسلمین بر آنان معطوف شده است. من که خود بیش از آقای کروبی و موهای سرشان کتاب فقهی خواندهام، از اینهمه تاکید ایشان بر مسئله فقه، در جایگاه نقد مطبوعاتی تعجب کردم. نخست باید از ایشان پرسید که کدام مبنای فقهی به آقایان اجازه میدهد صرفاً برای فعالیت تبلیغاتی آنهم در مقام نامزد انتخاباتی نظام اسلامی، به انتقاد از مبانی حکومتی اسلام بپردازند که به قول خودشان خونها به پای آن ریخته شده و خود ایشان مدتی متولی نهاد مربوط به این خونها بوده و از آنجا به اینجا رسیده اند»؟!
وی ادامه داده است: «میبینید آقای کروبی؟ در عالم مهم دیدن امام نیست، که شمر هم امام حسین و ابن ملجم هم امام علی را بارها دیدهاند، مسئله فهم آدمها و التزام آنان نسبت به امام ادعایی خویش است و شما هم اگر هنوز داعیه پیروی خمینی کبیر را دارید باید یاد بگیرید که لحن صحبت یک روحانی فقه خوانده با گروه ورشکسته و دل شکسته و دم بریده همه چیز طلب، فرق میکند، ضمن آنکه در عوالم الهی کروبیان، کیهان را تخریب نمی کنند! حال این چه لحنی است و چگونه است که شما مقلدوار و علی پندار، فرزندان این انقلاب را به باد شماتت میگیرید؟ آنهم کسانی که زندگی و آبروی خود را در راه انقلاب گذاشته اند. شما که از مشی رهبری دم میزنید، آیا همان شیخ منتقدی نیستید که زمانی دادگاه روحانیت منصوب امام و زمانی دیگر حکم حکومتی ابداع تفقه خمینی و زمان دیگر احکام شرعی اسلام را زیر سؤال انتخاباتی میبرید»؟
ثقفی آورده است: «پس جناب شیخ بگذارید مسائل سربسته بماند و معلوم نشود که در سابقه و حال افراد چه گذشته است بگذارید مردم ندانند که در طبقه یازدهم ساختمان طالقانی چه میگذشت! بگذارید اهالی مطبوعات نفهمند که مطبوعات نهاد زیر نظر شما چگونه سانسور و تعطیل میشد. بگذارید نحوه مدیریت شما سربسته بماند و به عدم رای قبلی مجلس و ریاست جمهوری خود بسنده کنید و بیش از این دم از وا اسلاما نزنید. نگذارید حداقل های انتخاباتی در فرصت نظام برای عرض اندام امثال جنابعالی به حداکثرهای افشاگری درباره سوءاستفاده از موقعیت شغلی تبدیل شود. نگذارید مردم بفهمند در دوره ریاست شما در محل تولیت فرهنگ شهادت چگونه بی فرهنگان و سرمایه داران در گوش مادر شهید میزدند و آب را به روی پدر شهید میبستند. آیا هنوز خانواده شهیدان را هوادار خود وانمود میکنید؟ مگر همین آقای شریعتمداری خانواده شهید نیست؟ حالا از سابقه افراد پرس وجو میکنید؟! خودتان را ضمناً به کاندیداهای دیگر نچسبانید تا عرصه بر آنان چون شما سخت نشود. لااقل شرط کاندیداتوری ریاست جمهوری داشتن زبان است که بحمدالله در آخر الزمان همه از نعمت رو به تزاید آن برخوردارند، مثل نعمت رو به تزاید مطبوعات زنجیری و زنجیرهای»!
در ادامه این یادداشت با تاکید دوباره بر مساله "سواد" آمده است: «در هر حال شما که هنوز علیرغم ادعای مدیریت چهار ساله یک روزنامه که توسط دیگران اداره میشود، سواد مطبوعاتی لازم را در روش پاسخ گویی به انتقادات مطبوعاتی نداشته و در انتقاد از تیتر، متن را بهانه میکنید و در برخورد با یک کلمه، هزار توهین نثار منتقد خود میکنید، لازم است که بدانید پیش بینی کیهان و سایر خیرخواهان از عدم اقبال مردم نسبت به امثال جنابعالی نیاز به دانستن آراء شب انتخابات ندارد، فقط لازم است انسان کمی در روش انقلابی مردم دقت داشته باشد و کمی بیشتر بفهمد که مردم از لاف زنان و تحمیق گران نه فقط خوششان نمی آید بلکه معمولاً در تاریخ انقلاب به آنان درس ویژه هم داده اند. ضمن آن که فکر نمی کنید سن شما دیگر برای این حرفها مناسب نیست؟! و
انقلاب در مدیریت نیاز به نیروهای جوانتر دارد که از کوره در نروند و خسته نشوند و با توجه به گذر سی سال از انقلاب در ده سالگی به زندان ساواک نرفته باشند»؟!
کیهان مجددا ادعای خود مبنی بر عدم نگارش بیانیههای کروبی از سوی خودش را تکرار کرده و آورده است: «جناب شیخ ضمناً فعل آخر بیانیه شما غلط بود، به مشاورانتان بگویید از این به بعد برایتان درستتر بنویسند»!
دستتان را می بوسیم
جلویش را بگیرید.
مستدعي است در مقابل هتاكيهاي جناحي كه در صدد است به هر قيمتي قدرت را قبضه كند و اوضاع چهار سال پيش را بر مملكت امام زمان (عج) حاكم كند اقدامي كنيد و از جناح پيروان ولايت فقيه و كانديداي مكتبي و اصولگراي آن بيشتر تبليغ كنيد. و منالله التوفيق - عزيزالله ميري
کاش همیشه انتخابات باشه تا همه همینجوری پته مته همدیگرو بریزن رو آب . بدبخت مردم ما که معلوم نیست تا حالا چی کسانی رو به عنوان اداره کننده این کشور قبول داشتن .
فقط نمیدونم چهار سال پیش که کروبی کاندید شد آقای شریعتمداری کجا بود ؟
شاید اون موقع مطمئن بود که کروبی رای نمیاره اما حالا شریعمتداری چرا بیرق رسوایی دست گرفته الله اعلم .
ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است
متن نگارش شده آقای ثقفی بسیار جالب و بحا بوده است واقعاٌ بعضی ها خود را خیلی دانا و علامه 10می دانند سوال من از آقای کروبی این است بس نیست 30 سال بوده اید در پست های مختلف چه خیری به مردم مستضعف رساندید عمر خدمت شما تمام شد بگذارید دیگران بیایند شاید کارهای بهتری انجام دهند کارنامه شما را همه مردم دیدند و به آن اگاهی کامل دارند
هردم ازاین باغ بری میرسد
تازه تر از تازه تری میرسد
ای ول صداهای آمریکا
لطفا دیگه این بحث را متوقف کنید. یعنی هیچ مساله مهم دیگری در کشور نیست که به دعواهای این دونفر می پردازید؟
عشق است محمود احمدي نژاد
آن شیخ الشیوخ الکبیر، آن میخ دائم الگیر، آن داننده نیمه پنهان، آن بازجوینده اسرار نهان، آن سردبیر و صاحب کیهان، آن آخذ الاعتراف، آن مآخذ الکاف والگاف، آن میوه دل اولیای امت، آن گوشه جگر روسای دولت، آن راننده بی فرمان، آن معاند راکفلر و اوناسیس، آن کاشف الجواسیس، آن صاحب کرامات احمدی، آن معاند امینم و اسلیم شدی(1)، آن سوخته ذغال اشتیاق، آن دوخته منقل احتراق، آن آکل ماست و خیار، آن چپ نمای راست کردار، آن دائما در حال سواری، آن تشخیص دهنده مرسدس بنز از گاری، شیخنا و استادنا و وتدنا حسین شریعتمداری صاحب کرامات خاص بود، و در سرازیری دنده اش خلاص بود و کثیرالحمام و دائم الوسواس بود.
نقل است چون زاده شد هیچ نگریست و جیغ نزد، تا ناف وی ببریدند و وی را قنداق همی کردند. به سه روز بود که صوتی از وی صادر شد که " ناناش ناش" و این صوت چنان غریب بود که هیچ کس از آن هیچ ندانست. و هرکس طفل را بدید، طفل همان اصوات بر وی گفته که " ناناش ناش". پس پدر و مادرش ده حکیم آوردند تا آن اصوات را شنوند و اسرار آن گویند، و هیچ کس آن اسرار ندانست. تا شیخ قطب الدین اوینی را از علمای حروفیه بیاوردند که راز گوید. پس طفل را بیاوردند و طفل چون شیخ بدید بگفت " ناناش ناش" و شیخ قطب الدین از هیبت آن کلام به دست و پای بمرد و وحشت بر وی مستولی شد و بگفت: " نامم قطب الدین و نام خانوادگی ام اوینی و شغلم درویشی بود." و همین بگفت و از در برفت و به یک ماه از نظر نهان بود و آواره بیابان بود تا خویشان شیخ حسین وی را یافته سر آن کلام پرسیدند که طفل چه گفت. قطب الدین گفت " ناناش ناش" از اسرار حروفیه بود و آن باشد که "نا" یعنی نامت چیست؟ و " نا" ی دویم یعنی نام خانوادگی ات چیست؟ و " ش" یعنی شغلت چه باشد؟ و این طفل چون به بزرگی رسد بازجوی شود و احوال مردمان پرسد و اسرار آنان بداند. و شیخ قطب الدین اوینی چون این بگفت سر به بیابان گذاشته و توبه همی کرد تا بمرد.
اول توبه شیخ حسین آن بود که در ایام صباوت در سلک جمعی منافق بدرآمده، بی آنکه بانگ زند بانک همی زده و انفجار همی کرد، تا داروغگان وی را گرفتند و بزندان درافتادی و همانجا بودی به چندین سال و این سبب توبه وی بود، رضی الله عنه.
شیخ حسن شایانفر به ده سال نزد شیخ حسین شریعتمدار تلمذ همی کرد تا به درجات خاص رسید و ارادت شیخ یافت. شیخ سعید حجاریان از دراویش نازی آباد در شرح احوال آن دو شیخ بگفت: " هر چه شیخ حسن نویسد، شیخ حسین داند و هر چه شیخ حسین قصد کند شیخ حسن تواند. هرچه شیخ حسین اشتهای آن بدارد، شیخ حسن خورد و هر چه شیخ حسن بدان تشنه بود شیخ حسن نوشد. هر لباس که شیخ حسین در آینه بیند شیخ حسن پوشد و با هر کس شیخ حسن رفیق بود شیخ حسین جوشد" و شیخ حسن گفت: " شیخ حسین با ما ندار بود و یار غار بود، به سی سال نیمه پنهان مردمان از حفظ همی نبشتیم."
از شیخ حسین شریعتمدار کرامات فراوان نقل است. شیخ اکبر گنجی در نعت وی گوید: " از بزرگترین کرامات شیخ آن بود که هر عیب که خدای پنهان کرد، وی فاش همی کرده در روزنامه نبشت تا خدای نتواند گناهکاران را ببخشاید و این از فرط غیرت او بود." و شیخ عماد الدین اعظم در کرامات شیخ حسین گفت: " شیخنا را غیرت و سوزش چنان بود که سی سال در زندان اتراق همی کرد و از هر کتاب ادعیه که در زندان بود صفحه دعای خلاصی از زندان همی کند تا محبوس نتواند دعا بخواند و خدای دعای او نشنود و محبوس آزاد نشود و این از محبت شیخ به خدای بود" و شیخ شمس الواعظین از کرامات شیخ حسین گوید: " شیخنا بیست سال به بم بود و هیچ خرما نخورد، تا از آنجا برفت، پس پرسیدند چرا هیچ خرما در بم نخوردی؟ شیخنا گفت: مگر در بم هم خرما بود؟ و این از تقوای او بود که هر عیب را از هزار فرسخ در مردمان می دید و خرما را در چند وجبی نمی دید." شیخ محمد ایمانی از پیروان طریقت اوینیه در وصف کرامات شیخ حسین بگفت: " شیخنا حسین روزی از فرط فقر به بیابان رفته اتراق همی کرده روزه گرفت و از خدای خواست تا به او چیزی دهد، و سی شبانروز این واقعه مکرر شد. تا در بیابان شمشی طلا یافته دست بدان زد و از فرط معجزتی که در وی بود، آن طلا به سنگی بدل شد و این از مرتبه فقر او بود."
شیخ عظیم عطاء الله از اعاظم کبار بود. گفت: " از کرامات شیخ حسین یکی آن بود که وقتی به کیهان همی شد، تیراژ آن سیصد هزار بود، اما به ده سال چنان محبت او در دل مردمان اوفتاد که تیراژ روزنامه به شصت هزار رسید." و این کرامت از هیچ درویش دیگر دیده نشد.
نقل است که عزرائیل با قلمی در دست بر وی نازل شده خواست جانش بستاند، اما شیخنا فی الفور نیمه پنهان وی نبشته نزد خدای عزوجل فرستاده با بارگاه الهی لابی همی کرد تا عزرائیل توبه کرده و از کار برکنار همی شد و این از کرامات شیخ حسین بود، رضی الله عنه.
1) اسلیم شدی طاب ثراه از رفقای شیخنا امینم بود و ذکر احوال وی در رساله هشت مایل همی آمده است