احمد مازنی، نماینده پیشین مجلس، میگوید: از شبکه مستند، مستندی میدیدم که میگفت: «در سال ۷۶ روزنامههای زنجیرهای به ستاد انتخابات آقای خاتمی تبدیل شدند.»
در حالی که در انتخابات ۷۶، روزنامه سلام داشتیم و روزنامۀ دیگری نبود. در ادامه این مستند که از شبکه «مستند» پخش میشد، دهها دروغ دیگر بیان شد. یکی از بچهها گفت که «اینها درباره رویدادهای ده یا بیست سال پیش، دروغ میگویند، نسبت به هزار و چهار صد سال پیش چه قدر میشود دروغ گفت؟!» بنابراین این مسائل، به باورهای اعتقادی مردم هم تأثیر منفی میگذارند.
بخشهایی از گفتگو با احمد مازنی را بخوانید:
مستحضرید که این روزها اختلاس چای دبش، بحث روز است. از دیدگاه شما، تأثیرات منفی این فساد بزرگ بر باورهای مردم چیست؟
فکر میکنم فساد سیاسی و فساد ناشی از سوء تدبیر برخی نهادهای حکومت، به مراتب بیشتر از این گونه فسادهای اقتصادی است. برای اینکه در فساد سیاسی، زمینه برای مفاسد دیگر فراهم میشود. این در حالی است که کسانی که متهمِ اصلی فساد سیاسی هستند، فساد سیاسی را قبول ندارند و اول باید آن را بپذیرند.
به عنوان مثال، ما وقتی که در روابط بینالملل به گونهای رفتار میکنیم که کشور دچار تحریم شود؛ سهم دشمن به جای خود، دشمن طبیعی است که دشمنی میکند، اما آنچه که به ما مربوط میشود، تلاشهای دلسوزان، صاحبنظران و فعالان عرصه دیپلماسی در کشور را ناکام گذاشتن، برگرداندن تحریمها و حتی تحمیل تحریمهای سختتر و تصویب قانونی که منجر به این شود که امکان برگشت به برجام فراهم نشود، جامعه و کشور را به سمت تحریم میبرد. وقتی که تحریم ایجاد شد هر محدودیتی در هر سطحی، زمینهای برای دور زدن آن محدودیت ایجاد میکند.
برای نمونه، وقتی که به هر دلیلی برای رانندگان، محدوده طرح ترافیک ایجاد میکنند، موتورسوارهایی در ابتدای طرح ترافیک میایستند تا پشت سر ماشینهایی که میخواهند وارد طرح ترافیک شوند حرکت کنند، تا ماشینها بتوانند رد شوند. این مثال از قبیل موارد جزئی است، چون کاسبیهایی از طریق ایجاد محدودیت به وجود میآید. وقتی در کشور فضایی ایجاد میشود که بانک مرکزی، فروش نفت و وارد کردن ارز تحریم است و نمیتوانیم با دنیا معامله کنیم، تمام تلاش حکومت مصروف این میشود که چگونه تحریم را دور بزند. به همین دلیل چندین فساد از داخل آن بیرون میآید.
در این چارچوب طبیعی است که ارز نقش تعیینکننده زیادی دارد. گفته میشود که اگر ارز آزاد باشد و تحریم باشیم، معلوم نیست کشور سر از چه موقعیتی درمیآورد، پس ارز را دو یا سه نرخی کنیم؛ لذا این کارها به طور طبیعی، فساد اقتصادی ایجاد میکند.
یا وقتی که برای انتخابات محدودیت ایجاد میکنند و میخواهند کشور یکدست شود، در فضایی که همۀ نهادهای حکومتی یکدست باشند، همه با اتفاقی که میافتد، همراهی میکنند؛ ممکن است دلسوزانه هم باشد و بگویند بالاخره باید تحریم را دور بزنیم و از مشکل تحریم عبور کنیم. به همین دلیل طرح مولدسازی و طرحهای شبیه آن درست میشود و اینها زمینه را برای فساد اقتصادی فراهم میکنند و بدتر از آن، فساد اجتماعی در جامعه ایجاد میشود.
نکته دیگر اینکه ما رسانه آزاد نداریم. ما یک رسانه ملی داریم که میتواند در چارچوب قانون اساسی مجوز ایجاد شبکههای رادیویی و تلویزیونی به حوزههای علمیه، ورزشکارها، هنرمندان، احزاب سیاسی و صنوف مختلف دهد، اما اصرار دارد بر اینکه به صورت انحصاری در اختیار یک مجموعه باشد، مدیریت دولتی بر آن حاکم باشد و مستندی میسازد که سر تا پای آن دروغ است.
از شبکه مستند، مستندی میدیدم که میگفت: «در سال ۷۶ روزنامههای زنجیرهای به ستاد انتخابات آقای خاتمی تبدیل شدند.» در حالی که در انتخابات ۷۶، روزنامه سلام داشتیم و روزنامۀ دیگری نبود. در ادامه این مستند که از شبکه «مستند» پخش میشد، دهها دروغ دیگر بیان شد. یکی از بچهها گفت که «اینها درباره رویدادهای ده یا بیست سال پیش، دروغ میگویند، نسبت به هزار و چهار صد سال پیش چه قدر میشود دروغ گفت؟!» بنابراین این مسائل، به باورهای اعتقادی مردم هم تأثیر منفی میگذارند.
یا فیلمهایی مثل «گاندو» میسازند، اخبار را یکطرفه بیان میکنند، سایتها و پلتفرمها را میبندند و به جای اینکه با منتفدان گفتگو کنند آنان را به حصر و حبس گرفتار میکنند. خروجی اینها این میشود که اگر آزادی انتقاد نباشد، فساد بزرگی آشکار میشود و سر از جایی درمیآورد که حیثیت و اعتبار همه از بین میرود
البته بخشی از این خبرها که رسانهای میشود مربوط به روکمکنیهای جناحها و اشخاص نسبت به هم است.
یکی از مسئولین نظام گفته بود که «باید شهوت خبر اول دادن را از مسئولین بگیریم و بخش اعظم فساد مربوط به دولت سابق است.» این خطاناپذیری و توجیه خطا، چه آسیبهایی به دنبال دارد؟
من که طرح گفتوگوی ملی را مطرح کردم، یکی از آقایان گفت که چرا مقامات از طریق تریبون حرف میزنند، اینها تلفن ندارند تا با هم حرف بزنند؟
ایشان که عضو تشخیص مصلحت نظام است حتماً به رؤسای سه قوه دسترسی دارد، چون آنان اعضای مجمع هستند. خود ایشان متهم به چیزی است که بیان کرده است و اینکه ایشان گفته «شهوت اولین خبر را گفتن»، در این چارچوب قرار میگیرد. ایشان میتوانست در حاشیه یکی از جلسات مجمع تشخیص به رئیس قوهای که فکر میکند، میخواست خبر اول را بگوید، یا به مقام زیر مجموعهاش، قضیه را اطلاع دهد.
مسائلی را که مربوط به امنیت کشور، اعتماد جامعه، نظام و حاکمیت است و شیرازه انسجام ملی به آنها مربوط میشود، همه باید مراعات کنند تا مسائل را با دقت و با لحاظ ظرفیت جامعه حل کنند. نه اینکه هرکسی به نوعی بخواهد از این گوشت قربانی برای منافع سیاسی و جناحی خود استفاده کند.
تحلیل و ارزیابی شما از برخوردی که با آقای صادق بوقی پیرمرد ماهی فروش رشتی شد چیست؟ مردم میگویند چرا فسادهای کلان، دغدغه آقایان نیست، اما با پیرمردی که مردم را شاد میکرده، برخورد میکنند؟!
این میتواند ناشی از دو عامل باشد: عامل اول تنگنظری است. تنگنظریهایی که درباره حجاب، نوع حضور دختران در جامعه، موسیقی، سینما، کتاب و مواردی که مربوط به مسائل فرهنگی و اجتماعی میشود، باعث شده که خیلیها آزرده شوند. برای نمونه، بزرگان حوزه موسیقی در این کشور با آزردگی از این دنیا رفتند. این تنگنظریها میرود تا جایی که فردی در یکی از شهرهای استان گیلان در فضاهای ورزشی بوقی میزده، با وی به عنوان عمل خلاف شرع و موازین دینی برخورد کنند. این میتواند ناشی از تنگنظریهای سلیقهای باشد که در دین، نظام جمهوری اسلامی، مبانی و قوانین نظام جایگاهی ندارد.
عامل دوم که برخی طرح میکنند این است که، گاهی برخی کاری میکنند که چیز دیگری فراموش شود. ممکن است این گونه باشد و من نمیخواهم کسی را متهم کنم. در مثال مناقشه نیست و اگر به کسی برمیخورد، پیشاپیش عذرخواهی میکنم. از یک نفر پرسیدند: «روباه تخم میگذارد یا میزاید؟ وی گفت: «از این جانور هر چه بگویی میآید!»
در فضای کل کلهای سیاسی گاهی اتفاق میافتد که بخواهند مسألهای را تحتالشعاع قرار دهند لذا یک مسئله فرعی ایجاد میکنند تا توجهها به آن جلب شود.
خروجی این قضیه این شد که صادق بوقی که من نمیشناختم، الان من و همه دنیا وی را میشناسند؛ لذا این کاری که انجام شد، به ضرر ایشان ختم نشد.