آفتابنیوز :
آفتاب: سید محمد خاتمی طی گفتگویی با روزنامه اعتماد که در شماره روز دوشنبه این روزنامه منتشر شده است، به سوالاتی در مورد آینده اصلاحات و اصلاحطلبان و همچنین نقش خود پاسخ گفته است.
به گزارش گروه سیاسی آفتاب، متن کامل این گفتگو به این شرح است:
اخلاق سیاسی در قاموس شما چیست و چه رابطه یی با منافع شخصی و ملی دارد. اگر یک اقدام برخلاف اخلاق سیاسی شما باشد اما منفعت عمومی در آن مستتر باشد کدام یک را انتخاب میکنید؟
برای رفع ابهامی که در پرسش هست باید نکاتی را توضیح بدهم. نسبت میان اخلاق و سیاست و نیز اخلاق فردی و اخلاق مدنی و همچنین نسبت میان منفعت عمومی و اخلاق، نیاز به توضیح مبسوط دارد که فعلاً مجال آن نیست. ولی اجمالاً گفتنی است که اخلاق در قدیم بیشتر مقدمه سیاست بود؛ مخصوصاً در آثار بزرگانی چون افلاطون و فارابی (و حتی به نحوی در اخلاق ارسطو) متافیزیک و مباحث مابعدالطبیعی هم به نحوی در ذیل و ظل سیاست مورد بحث قرار میگرفت یعنی میتوانیم اخلاق این بزرگان را نوعی اخلاق مدنی به حساب آوریم. بعد از فروپاشی شهرهای یونان در جمهوری و امپراتوری «روم» اخلاق مورد اهتمام بیشتر قرار گرفت. در دنیای اسلام هم اخلاق نظری در کنار اخلاق عملی و تهذیب نفس همچون عرفان نظری در کنار عرفان عملی مورد تامل و اهتمام بود و آثار ارزنده یی نیز در این حوزه عرضه شده است ولی به خصوص در دنیای اسلام به جهاتی که اینک مجال طرح آنها نیست و تا حدودی در کتاب «آیین و اندیشه در دام خودکامگی» کوشیدهام به موضوع اشاره داشته باشم به جهت سوق داده شدن سیاست به سوی استبداد نفسگیر پس از دوران پیامبر اکرم(ص) و صدر اسلام از جمله در دوران کوتاه ولی طلایی حکومت امام علی(ع) اولاً تامل در سیاست روز به روز کمتر و کمرنگ تر شد و اندیشه بیشتر به وادی بی انتهای مابعدالطبیعه و فلسفه نظری سوق داده شد، ثانیاً اخلاق نیز بیشتر جنبه فردی گرفت. در دوران جدید به خصوص از زمان ماکیاولی به بعد به رغم همه بحث و نظرها، در حوزه عملی، سیاست از اخلاق تهی شد و یکی از مصیبتهای بشر امروز این است که «سودانگاری» جای «خیراندیشی» و «خیرخواهی» را در عرصه عمل (و حتی نظر در خیلی از جهات) گرفته است. باری، استبداد به هر شکل و صورتش و نیز ماده گرایی و سودانگاری با اخلاق میانه یی ندارد. در استبداد همه چیز (از جمله دین، علم، هنر و...) در خدمت قدرت خودکامه است و در سودانگاری همه چیز مایه سوداگری است و تنها «سود» آن هم نوعاً سود مادی، آن هم برای بعضی ملتها و در درون ملت برای بخشی از ملت مورد اهتمام است. آنچه باید به آن توجه داشت همه این امور است. نگاه به خیر و زیبایی بدون توجه به هیچ چیز جز خیر و زیبایی است که اخلاق را محقق میکند.
اگر چنین شد، هم شخصیت فرد اخلاقی است و هم سیاست و جامعه اخلاقی خواهد شد. با این توضیح، این پرسش که «اگر اقدامی برخلاف اخلاق سیاسی شما، باشد اما منفعت عمومی در آن مستتر باشد، کدام یک را انتخاب میکنید»، معنای مشخصی ندارد.
اگرچه بسیاری از ناظران اجتماعی رفتار مبتنی بر کناره گیری از رقابتهای انتخاباتی را از نظر فردی کاری اخلاقی قلمداد کردند اما بسیاری افراد بودند که در این اقدام شما به دلیل بلند شدن امید اجتماعی و سپس سرخوردگی برخی نیروها، آن را منطبق بر ایثار ملی قلمداد نکردند. این دوگانگی چگونه قابل توضیح است؟
ابراز لطف و احساسات مردم به خصوص جوانان عزیز به خودم را بزرگترین سرمایه و مایه افتخار میدانم. ولی آیا قبول ندارید که شاید عمده ترین سبب این محبت و اقدام این باشد که مردم مرا فردی اخلاقی تصور کردهاند که اهل دروغ و فریب نیست و قصد خدمت دارد و به مردم احترام میگذارد؟ و نیز اگر دقت کنیم در پس این احساسات نوعی عقلانیت نیز نهفته است که بحمدالله ملت ما و به خصوص نسل جوان از آن برخوردار است. این احساسات نسبت به این بنده کوچک خدا از اینجا ناشی میشود که وضع موجود را نمی پسندند و آن را درخور شأن والای ملت بزرگ نمیدانند و بر این باورند که مدیریت فعلی در به کارگیری امکانات کشور و استفاده از فرصتها برای توسعه و پیشرفت و اعتلای میهن ناموفق بوده است و در جهت آرمانهای بلند انقلاب و آنچه مردم میخواستند و میخواهند حرکت نکرده است. به خصوص از اینکه ارزشها بی محابا صرف توجیه سلیقهها و رفتارهای خاص میشود راضی نیستند و دیگر اینکه مردم میپنداشتند بنده قادر به تغییر دادن اوضاع و جلوگیری از این انحراف بودهام. اگر چنین است بر این باورم که خواست عقلانی همه کسانی که به من اظهار لطف کرده و میکنند بدون حضور من در صحنه به عنوان نامزد انتخابات هم قابل برآورده شدن است. از طرف دیگر، تلقی مبارزه بر سر قدرت و نیز عدم وفاداری من به قولی که داده ام میتوانست به ذهنیت و اعتماد جامعه لطمه بزند. من معتقدم اکنون کسانی که بتوانند خواستهای اکثریت را (در حد امکان) برآورده کنند در صحنه هستند به خصوص با آمدن جناب آقای مهندس موسوی با آن سابقه کاری و شخصیت دینی و انقلابی و برخورداری از روشن بینی و راه تامین نظر مردم باز است. وظیفه من و شما - و به خصوص نامزدهای موجود- عبارت است از آگاه کردن مردم و برانگیختن حسن تعهد و مسوولیت برای شرکت گسترده در انتخابات که اگر چنین شود با همت خود مردم آنچه مورد خواست آنان است تحقق خواهد یافت و من هم در جای دیگر و به گونه یی دیگر و به یاری خدا در خدمت اسلام، ایران و مردم خواهم بود.
در هرحال چه شما نامزد یک پست عالی اجرایی باشید چه نباشید یک سرمایه اجتماعی و به عنوان رهبر فکری جریان اصلاح طلب مطرح هستید. برنامههای شما برای این جایگاه که آن را رسماً چه بپذیرید چه نپذیرید متعلق به شماست، چیست؟ با سپاس از حسن نظر و لطف شما. سرمایه یی اگر هست متعلق به مردم است. در این مقطع مهم تاریخ ایران باید به پرورش نیروها و ایجاد ذهنیت مناسب در جامعه به خصوص نسل جوان برای زندگی در متن یک جامعه مردمسالار و حفظ و بسط آن اندیشید. این مردم هستند که باید نقش بی بدیل خود را در عرصه سرنوشت ایفا کنند. گذر از یک تاریخ استبدادزده آن هم در زمینی لغزان که همه ما، چه حاکمان و چه مردم، هر دم ممکن است به قعر دره استبدادگری و استبدادپذیری سقوط کنیم، کار آسانی نیست. تنها خواستن آزادی، استقلال، پیشرفت و عدالت (که بیش از یکصد سال است همه ما میخواهیم) کافی نیست. فراگیر شدن گفتمان مناسب و فراهم آمدن فرهنگ متناسب با این خواست نیز لازم است تا بستر تحقق آن باشد. و این کاری است که بیشتر در متن جامعه - و به اصطلاح از پایین- میسر است. و این رسالت بیشتر متوجه معلمان و روشنفکران جامعه است تا سیاستمداران. البته وجود دولت و حکومتی که دست کم در برابر این حرکت مانع تراشی نکند نیز لازم است. ما نیازمند حاکمانی هستیم که در درجه اول قانون و به خصوص قانون اساسی را جدی بگیرند و در چارچوب آن حرکت کنند، نه اینکه آن را زیر پا بگذارند یا بدتر از آن به صورت تحریف شده در مسیر خواستها و منافع خاص غیر از منفعت عمومی سوءاستفاده کنند. امیدوارم با انتخاب درست مردم به این هدف نزدیکتر شویم. که در آن صورت بستر فعالیت آمادهتر و هموارتر خواهد بود. در عرصه بین المللی هم امیدوارم بتوانم به دفاع از اسلام حقیقت، اسلام رحمت، اسلام انسان در برابر کج اندیشیهای درون جهان اسلام و توطئههای بیرونی علیه آن و نیز دفاع از ایران و شأن والای ملت ایران قدمی بردارم. هرچند برای انجام این مهم امکانات من اندک است. من نمی خواهم و نمی توانم از هر امکانی استفاده کنم و محدودیتها و تنگ نظریها هم راه بهره گیری از امکانات مشروع را نیز تنگ کرده است ولی کارهای اساسی همیشه در زمین هموار و زمینه مساعد و با سهولت انجام نمیگیرد.
در چه شرایطی حاضر به پذیرش یک مسوولیت سیاسی نظیر ریاست جمهوری هستید؟
ترجیح میدهم به عنوان یک روحانی که کم و بیش از دنیای امروز و شرایط و مقتضیات آن نیز آگاه است و ان شاء الله درد دین و مردم را دارد، نه در مقام رسمی - که به هر حال در سطوح مختلف آن را آزمودهام - به خدمت خود ادامه دهم و انجام وظیفه کنم. در شرایط عادی هم بهتر و مناسب تر است کسانی که دورههای قانونی مسوولیت خود را یک بار انجام داده اند، میدان را به دیگران دهند. در یک نظام جاافتاده دموکراتیک و مردمسالار نباید شاهد پستهای مادام العمر یا چرخش مسوولیت در دست افراد معدود و محدود باشیم. البته تداوم و تکرار عیبی ندارد در صورتی که زمینه و قدرت انتخاب گری مردم هم تکرار شود.
اگر اصلاح طلبان شکست بخورند، نقش شما برجسته تر خواهد شد. آیا برنامه یی برای این شرایط دارید؟ بگذارید به جای اصلاح طلبان از اصلاحات سخن بگوییم؛ اصلاحات شکست ناپذیر است. گرچه همواره موانع و مشکلاتی در برابر آن هست ولی آن گونه که من آن را تعریف و مشخص کردم، اصلاحات از ریشه دارترین حرکتها و جریانهایی است که در بیش از یک قرن گذشته وجود داشته است و در متن وجدان و خواست تاریخی مردم ریشه دارد. بنابراین شکست ناپذیر است. هر چند با وجود موانع و مشکلات درونی و بیرونی دیرتر و گران تر میتواند به اهداف خود برسد، ولی آنکه در نهایت محکوم به شکست است حرکت مقابل اصلاحات است. من معتقد نیستم عدم موفقیت در این مرحله از انتخابات به معنی شکست اصلاحات است، گرچه آن را نوعی شکست برای ملت میدانم. مساله فوری لزوم تغییر وضع کنونی است که اگر تغییر نکند همه زیان میکنند و موفقیت در این مرحله فقط و فقط با حضور فراگیر ملت حاصل خواهد شد، یعنی به رغم مشکلات و موانع ساختاری و رفتاری که در برابر روح قانون و وجهه مردمی انقلاب و نظام پدید آمده است، حضور گسترده مردم میتواند از همه آن موانع عبور و نتیجه را به نفع انقلاب، کشور، ملت و میهن تمام کند. به یاری خداوند اصلاحات ادامه خواهد یافت. اگر هم علمداری نداشته باشد یا علم از دست علمداری بیفتد، دیر یا زود علمدار پیدا خواهد شد. اصلاحات ماندنی است چرا که با خواست عمیق مردم و مصلحت جامعه پیوند دارد.
کفهای روی آب یا طلای در حال ذوب از میان میرود ولی آب که مایه حیات است و طلا که نفع مردم در آن است، پایدار و ماندگار خواهد بود. ان شاءالله.