کد خبر: ۸۸۵۰۳۳
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۰

خاطره حضور هاشمی در مجلس خبرگان؛ راهی که روحانی می‌رود

حسن روحانی، اما به خبرگان چشم دارد و به نقشی که می‌تواند ایفا کند بی‌آن‌که الزاماً نیاز به نشستن در صدر باشد. چراکه گاه حضور کافی است. چندان که در نیمۀ خرداد ۶۸ هاشمی‌رفسنجانی برای آن‌که اعضای مجلس خبرگان را مجاب کند سریع‌تر به تصمیم برسند.
خاطره حضور هاشمی در مجلس خبرگان؛ راهی که روحانی می‌رود
آفتاب‌‌نیوز :

مهرداد خدیر در هم میهن نوشت: نام «هاشمی‌رفسنجانی» چنان با «جمهوری اسلامی» عجین است که تغییر پاره‌ای رویکرد‌ها و سیاست‌ها و بروز تنگنا‌ها در این ۷ سال به غیبت او نسبت داده می‌شود.

این در حالی است که در نیمی از این ۷ سال یکی از نزدیک‌ترین کسان به او – حسن روحانی- رئیس‌جمهوری بوده است و از یک‌دست شدن ساختار تنها دو‌سال‌و‌نیم می‌گذرد.

درست است که از سال ۸۴ به بعد و با ظهور محمود احمدی‌نژاد، هاشمی‌رفسنجانی دیگر مرد شمارۀ دو نظام نبود، اما برای استمرار نقش توازن‌بخشی می‌کوشید و غیبت او جبران نشد چراکه خود حسن روحانی هم به او پشت‌گرم بود.

به‌رغم آن‌که شورای نگهبان مجوز شرکت در انتخابات را به هاشمی‌رفسنجانی نداد، اما انتخاب حسن روحانی به ریاست‌جمهوری در سال ۹۲ چنان برای او خوش‌آیند بود که در روز تحلیف در مجلس شورای اسلامی وقتی روحانی برخاست و بر عبای او کیس و چین افتاده بود، همچون پدری که جامۀ فرزند را در لباس دامادی مرتب می‌کند، دستی بر آن کشید.

حسن روحانی از ۱۹ دی ۱۳۹۵ که هاشمی‌رفسنجانی ناگهان و در میان موجی از ناباوری در بیمارستان شهدای تجریش چشم از جهان بست، دیگر این دست را پشت سر نداشت و کار به جایی رسید که ۶ ماه بعد اگرچه ۲۴ میلیون رأی به حساب او ریخته و در مسند ریاست‌جمهوری ابقا شده بود، به فکر استعفا افتاد و این را خود در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت.

هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود که در نیمۀ بهمن ۱۳۵۷ هاشمی‌رفسنجانی حکم نخست‌وزیری مهندس مهدی بازرگان را در تالار اجتماعات مدرسه رفاه خواند و همه دانستند او از نزدیک‌ترین کسان است به شخص امام خمینی و ماه بعد نام او را کنار ۴ روحانی ارشد دیگر و در اطلاعیۀ تأسیس حزب جمهوری اسلامی دیدند.

اسامی اعضای شورای انقلاب هنوز افشا نشده بود تا مشخص شود او نیز از اعضای اولیه است اگرچه حدس آن دشوار نبود چراکه در حکم امام دربارۀ اعتصاب کارکنان شرکت ملی نفت و قبل از پیروزی انقلاب از او کنار مهندس بازرگان و مهندس معین‌فر یاد شده بود.

در آیین یادبود استاد مطهری در مدرسۀ فیضیۀ قم نیز هاشمی‌رفسنجانی سخن‌رانی کرد هرچند تحلیل او از عاملان ترور نادرست بود، زیرا به کمونیست‌ها نسبت می‌داد و از آنان با تعبیر تحقیرآمیز دو‌و‌نیم‌درصدی‌ها یاد کرد که ناظر به آرای «نه» در همه‌پرسی جمهوری اسلامی در ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ بود درحالی‌که حزب توده رأی «آری» داده بود و هنوز سخنان هاشمی به پایان نرسیده حمیدرضا نقاشان از محافظان و معتمدان امام در گوش رهبر انقلاب گفت: آقای هاشمی اشتباه می‌کند. کار کمونیست‌ها نیست.

دو سه روز بعد آیت‌الله شریعتمداری نیز در مصاحبه با روزنامۀ «بامداد» تصریح کرد با این دیدگاه که ترور کار گروه‌های چپ و مارکسیستی است موافق نیست و کار یک گروه مذهبی باید باشد.

مرتضی الویری و محمد عطریان‌فر از جوانان انقلابی آن دوران اولین کسانی بودند که پیشینۀ فرقان را یادآور شدند و مجاهدین انقلاب توانستند خط و ربط آنان را کشف کنند، اما بعد از آنکه خود هاشمی‌رفسنجانی را هم در خرداد ۱۳۵۸ ترور کردند.

روز قبل از آن هاشمی در اجتماع مردم تهران در اعتراض به دخالت‌های مجلس سنای آمریکا و محکومیت اعدام حبیب‌الله القانیان، رئیس انجمن کلیمیان تهران سخن‌رانی کرده بود و به اعتبار همان به آمریکا و اسرائیل نسبت داده شد، اما کار گروه فرقان بود که یک طلبۀ اخراجی به نام اکبر گودرزی آن را رهبری می‌کرد.

هاشمی به لطف فداکاری همسر خود که به خاطر اشارات مکرر در خاطرات با نام او همه آشنایند – خانم عفت مرعشی- از آن ترور جان به در بُرد و پیام امام خمینی نشان داد تا چه حد به او علاقه‌مند است و در آن نوشت: «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» و با نقل‌قولی از سیدحسن مدرس آن پیام را آغاز کرد و همین هم گواه دیگری بر اعتماد رهبری انقلاب به او بود، زیرا امام خمینی از هیچ شخصیت تاریخی به اندازۀ سیدحسن مدرس تجلیل نکرده و بقیه در حد اشارتی بوده است. مثلاً کافی است بدانیم وقتی از امام خواستند دربارۀ سیدمجتبی نواب‌صفوی که خود برای نجات او از اعدام نزد آیت‌الله بروجردی رفته بود، سخنی بگوید، به این جمله بسنده کرد: «مردی بود!»

نقش هاشمی‌رفسنجانی به مرور پررنگ و پررنگ‌تر شد و بعد از ترور آیت‌الله بهشتی و در شرایط بحرانی تابستان ۱۳۶۰ عملاً او اداره‌کنندۀ کشور شد درحالی‌که آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، امام‌جمعۀ تهران هم در پی ترور فرقان در ۶ تیر ۱۳۶۰ در بیمارستان بستری بود.

هیچ عرصه‌ای در جمهوری اسلامی بدون نام و نقش هاشمی‌رفسنجانی قابل بررسی و تحلیل نیست و تنها از قوۀ قضائیه فاصله داشت و یک بار گفت در دوران ریاست‌جمهوری به همه جای ایران سفر و از دستگاه‌های مختلف بازدید کرد، اما هیچ‌گاه پا به هیچ زندانی نگذاشت چراکه خاطرات سال‌های زندان پیش از انقلاب – مجموعاً ۶ سال- و برخی شکنجه‌ها را برای او تداعی می‌کرد.

شبی که آیت‌الله حسن لاهوتی دوست دوران مبارزه و پدر دو داماد او را بعد از شورش مجاهدین خلق بازداشت کردند نیز به جای تماس مستقیم با سید اسدالله لاجوردی، دادستان انقلاب تهران از سیداحمد خمینی خواست پی‌گیری کند تا هر چه زودتر آزاد شود و پدر را به خاطر پسر – نه یکی از دو داماد خود که برادر آن دو- نگاه ندارند، اما آنکه از زندان بیرون آمد جسم بی‌جان لاهوتی بود که در زندان دچار سکته شد و روز بعد هاشمی‌رفسنجانی در مجلس می‌گریست.

این نوشته در پی بازخوانی کارنامۀ هاشمی‌رفسنجانی در شورای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، فرماندهی جنگ، ریاست‌جمهوری و دولت‌های سازندگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیست بلکه بر مجلس خبرگان رهبری درنگ دارد.

نهادی که از ابتدا تا لحظۀ مرگ، نمایندۀ آن و از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹ رئیس آن بود اگرچه نقش تاریخی خود را در خرداد ۱۳۶۸ در جایگاه نایب‌رئیس مجلس خبرگان رهبری ایفا کرد.

در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی که به خبرگان شهرت یافت و با خبرگان رهبری متفاوت بود نیز اگرچه ریاست با آیت‌الله منتظری بود، اما آیت‌الله بهشتی اداره می‌کرد و در خبرگان رهبری هم هرچند ریاست آن با آیت‌الله علی مشکینی بود، اما ادارۀ مهم‌ترین جلسه – انتخاب رهبر جدید جمهوری اسلامی بعد از درگذشت امام خمینی- به او سپرده شد.

داستان هاشمی و خبرگان فرازونشیب او در ارتباط با دیگر نهاد‌های قدرت و دوری و نزدیکی او با کانون مرکزی را ترسیم می‌کند.

چندان که می‌توان گفت اگر اتفاقات بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ رخ نداده بود و به‌ویژه راهپیمایی ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ که به حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی انجامید، کرسی ریاست خبرگان در اسفند ۸۹ به آیت‌الله مهدوی‌کنی نمی‌رسید و همچنان هاشمی بر آن می‌نشست.

انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان رهبری در ۱۳ شهریور ۱۳۸۶ از این حیث قابل توجه بود که بعد از شکست در مرحلۀ دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ مخاطره کرده و باز خود را به رأی مردم سپرده بود و با آرای بالا بار دیگر به مجلس خبرگان راه یافت و در پی درگذشت آیت‌الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان رهبری هم شد و حالا دو سال از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد گذشته او هم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود هم رئیس مجلس خبرگان رهبری.

در همان اسفند ۱۳۸۹ محمد رضا باهنر گفت: آقای هاشمی یک هفته فرصت دارد تا دربارۀ راه‌پیمایی ۲۵ بهمن اعلام موضع کند. احتمالاً مراد او این بود که موافقت یا مخالفت خود را با حصر دو نامزد معترض – آخرین نخست‌وزیر و رئیس مجالس سوم و ششم- ابراز دارد.

این لحن جای شگفتی داشت چراکه از اندازۀ سیاسی آقای باهنر بسی فراتر بود، اما مشخص می‌کرد این بار قرار است در خبرگان اتفاق غیرمنتظره رخ دهد.

از این رو هاشمی در اسفند ۸۹ نامزد ریاست مجلس خبرگان رهبری نشد تا مهدوی‌کنی درحالی‌که تازه وارد این مجلس شده بود بر کرسی ریاست خبرگان بنشیند و سومین رئیس آن بعد از آیت‌الله مشکینی و هاشمی رفسنجانی شود.

آنچه مهدوی‌کنی پس از جلوس گفت البته برای اصول‌گرایان رادیکال خوش‌آیند نبود چراکه به اعتبار دهه‌ها رفاقت نزدیک این تعبیر را به کار برد: «آقای هاشمی این سمت را به من تفویض کردند.»

برخی همان موقع آرزو کردند کاش آقای هاشمی در سال ۸۴ و در مرحلۀ دوم انتخابات ریاست‌جمهوری نیز به توصیۀ عباس عبدی عمل می‌کرد و از حضور در مرحلۀ دوم منصرف می‌شد. چراکه در رقابت مهدی کروبی با محمود احمدی‌نژاد اگر اولی انتخاب می‌شد جریان اصلاحات به حرکت خود ادامه می‌داد و اگر مثل نتیجه مرحله دوم باز احمدی‌نژاد نفوذ هاشمی به اعتبار قرار گرفتن در جایگاه نخست در مرحلۀ اول حفظ می‌شد.

از او البته نقل شده که به این پیشنهاد اندیشیده و قصد داشته عملی کند، اما توصیه شده چنین نکند یا منع شده است.

در سال ۹۳ سومین رئیس مجلس خبرگان رهبری درحالی درگذشت که حسن روحانی رئیس‌جمهور شده بود و خبرگان باید رئیسی تازه برمی‌گزیدند و در این فضا هاشمی نامزد شد و این بار نه آیت‌الله شیخ‌احمد جنتی که آیت‌الله شیخ محمد یزدی به رقابت با او برخاست و خبرگان عملاً دو پاره شد و وقتی کار به مرحلۀ دوم کشید آنکه آن بالا نشست شیخ محمد یزدی بود و طبعاً هاشمی برای نیابت ریاست نکوشید. یک سال بعد البته هاشمی‌رفسنجانی فهرستی را سامان داد که سه چهره – احمد جنتی، محمد یزدی و مصباح یزدی- در آن جای نداشتند و اگرچه نفرات دوم و سوم بازماندند، اما دبیر شورای نگهبان راه یافت و رئیس مجلس خبرگان هم شد تا احساس کام‌یابی هاشمی و هواداران از انتخابات ۹۴ چندان به درازا نکشد.

بعد از درگذشت او و در انتخابات میان‌دوره‌ای در سرمای انتخابات اسفند ۱۳۹۸ آن دو مجال بازگشت به خبرگان را یافتند، اما کرونا این مجال را ستاند و هر دو در حالی چشم از جهان بستند که در جلسه دور جدید شرکت نکرده بودند.

در هفتمین سال‌گرد درگذشت هاشمی‌رفسنجانی بیش از صد‌ها خطبه او در نمازجمعه طی ۲۸ سال (از ۱۳۶۰ تا واپسین در ۲۷ تیر ۱۳۸۸) آن خطابۀ او در ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ در اعتراض به ردصلاحیت سیدحسن خمینی به یاد می‌آید که خطاب به شورای نگهبان گفت: خود شما صلاحیت‌تان را از کجا به دست آوردید؟

دو ماه دیگر انتخابات خبرگان رهبری در حالی برگزار می‌شود که هاشمی‌رفسنجانی و محمد یزدی و مصباح یزدی هیچ‌یک در قید حیات نیستند و نه‌تن‌ها سید حسن خمینی نامزد نشده بلکه آیت‌الله جنتی هم در آستانۀ ۹۷ سالگی اعلام کرد کاندیدای این دوره نیست و طبعاً خبرگان بعدی رئیسی جدید به خود خواهد دید.

هاشمی‌رفسنجانی هم دیگر نیست تا از کاندیداتوری حسن روحانی در مجلس خبرگان حمایت کند و ورود او به دورۀ بعدی جدای مجوز شورای نگهبان مستلزم حضور اکثریتی است که هنوز نشانه‌هایی دایر بر این امر بروز نداده‌اند.

با این همه کیست که نداند حسن روحانی دوست دارد در خبرگان نقش هاشمی رفسنجانی را ایفا کند، ولی وقتی اصل حضور او محل مناقشه است نشستن بر کرسی ریاست به طریق اولی منتفی خواهد بود.

جدای این‌ها کاری که هاشمی‌رفسنجانی در سال ۶۸ و در مدیریت و هدایت انتقال قدرت انجام داد به پشتوانۀ نقش تأسیسی و نزدیکی به رهبری فقید انقلاب و ایفای نقش مرد شمارۀ دو نظام بود و جانشینی فرماندهی کل قوا و اگرچه هیچ‌یک از این‌ها را روحانی در اختیار ندارد، اما اگر حضور او فاقد اهمیت بود شاهد این همه حساسیت نبودیم تا جایی که حتی برخی این احتمال را به میان بیاورند که شاید خود او در روز تصمیم‌گیری نباشد که مشخص نیست تهدیدی در آن مستتر است یا حسب سن و سال طرح می‌شود.

درست است که هاشمی‌رفسنجانی نهاد‌ساز بود و در شکل‌گیری جامعۀ روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی و دانشگاه آزاد اسلامی نقش مؤثر ایفا کرد، اما ترجیح می‌داد قدرت همان‌جایی باشد که او هست، ولی در مجلس خبرگان این اتفاق نیفتاد. به این معنی که وقتی در مجلس شورای اسلامی بود قدرت در این نهاد بود و هنگامی که در دولت رئیس‌جمهوری مقتدر و در مجمع تشخیص نیز، اما از وقتی که در خبرگان پایین نشست، دیگر یادآور آن پیشینه نبود.

حسن روحانی، اما به خبرگان چشم دارد و به نقشی که می‌تواند ایفا کند بی‌آن‌که الزاماً نیاز به نشستن در صدر باشد. چراکه گاه حضور کافی است. چندان که در نیمۀ خرداد ۶۸ هاشمی‌رفسنجانی برای آن‌که اعضای مجلس خبرگان را مجاب کند سریع‌تر به تصمیم برسند به نقل از همین حسن روحانی گفت تحرکاتی در مرز‌ها دیده شده و در نظر داشته باشید رهبری، فرماندهی کل قوا را هم برعهده دارد و به جز آن خاطره این نقل قول هم در تسریع انتخاب رهبر جدید مؤثر افتاد.

۳۴ سال بعد از آن خود حسن روحانی ۲۹ آبان امسال در چرایی ورود به عرصه انتخابات خبرگان رهبری گفت: «از خداوند برای مقام معظم رهبری عمر طولانی توأم با توفیق بیشتر را طلب می‌کنیم، ولی هرچه زمان بگذرد احتمال آن روز مبادا بیشتر می‌شود که خبرگان بخواهد وارد بحث انتخاب رهبری شود. در ذهن خودم خیلی بالا پایین کردم که بروم ثبت‌نام کنم یا نه. گفتم اگر به‌عنوان یک نفر در خبرگان احتمال دهم که تأثیرگذار هستم، برای آینده و امروز اقدامی نکنم، مسئولم. مگر اینکه یقین داشته باشم که هیچ کاری از من ساخته نیست. من بر مبنای این تکلیف ثبت‌نام کردم. با دوستان هم مشورت کردم و تعداد معتنابهی معتقد بودند که باید ثبت‌نام کنم.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین