ناوالنی برجستهترین مخالف ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه بود. وی فساد در نهادهای بالادست را افشا کرد، علیه حزب حاکم روسیه متحد مبارزه کرد و بزرگترین اعتراضات ضد دولتی در سالهای اخیر را سازماندهی میکرد. او در سال ۱۴۰۰ بعد از درمان مسمومیت با «نوویچوک»، سم اعصاب دوران شوروی، از آلمان به روسیه برگشت، ولی بلافاصله بازداشت شد و از آن زمان تا آخرین روز عمرش در قطب شمال در زندان به سر میبرد.
روزنامه جمهوری اسلامی در این باره نوشت: به مجرد انتشار خبر مرگ الکسی ناوالنی دهها تن در مسکو و سایر شهرهای روسیه بازداشت شدند و این اقدام دولت روسیه انگشت اتهام را بار دیگر متوجه پوتین کرد، زیرا این شیوه از مرگ مخالفین در روسیه مسبوق به سابقه است.
براساس گزارش سازمانهای حقوق بشری بینالمللی بازداشتهای بیشتری در شهرهای مختلف روسیه ازجمله مورمانسک، مسکو، روستوف-آن-دون، نیژنی نووگورود و سنتپترزبورگ صورت گرفته است. قبل از این بازداشتها، مقامات روسیه هشدار داده بودند که هرگونه برپایی تظاهرات در مسکو غیرمجاز است و هر کسی که در آن شرکت کند ممکن است بازداشت شود.
درباره چگونگی مرگ این منتقد سرشناس ولادیمیر پوتین گزارشهائی منتشر شده، ولی خبرگزاری روسی ریانووستی به نقل از منابع قضایی این کشور اعلام کرد ناوالنی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندانی در منطقه سردسیری یامالونِنِتس روسیه بود، بعد از پیادهروی احساس ناخوشایندی کرد و بیدرنگ هوشیاری خود را از دست داد و مرد.
با قطع نظر از اهداف و تفکرات مخالفین پوتین، نکته قابل تأمل در وقایع مرتبط با رفتار رئیس جمهور روسیه با رقبای خود اینست که او آنها را به شکلهای گوناگون از سر راه خود برمیدارد تا در میدانی خالی از رقیب یکهتازی کند. الکسی ناوالنی، اولین قربانی این روش دیکتاتورمآبانه نیست و آخرین آن هم نخواهد بود.
قتل «یوگنی پروگوژین» مؤسس و فرمانده گروه شبهنظامیان واگنر در اول شهریور همین امسال (۱۴۰۲) هم یکی دیگر از مصادیق مخالفکشیهای ولادیمیر پوتین است. فرمانده واگنر، به دلیل سابقه طولانی دوستی با پوتین حاضر شد در تجاوز نظامی روسیه به اوکراین شبهنظامیان تحت امر خود را وادار کند مرتکب جنایات زیادی علیه مردم اوکراین شوند. با اینحال، صرفاً به دلیل اختلاف نظری که با بعضی از فرماندهان ارتش روسیه پیدا کرد و حاضر نشد تسلیم خواستههای آنها شود، پوتین او را طرد کرد و او در یک حادثه ساختگی سقوط هواپیما به همراه جمعی از یارانش کشته شد. در آن واقعه نیز تمام صاحبنظران و ناظران بر این عقیده بودند که یوگنی پروگوژین قربانی تمامیتخواهی و رقیبکشی پوتین شده است.
ولادیمیر پوتین که یک افسر کاگب بود، به دلیل تکیه بر شیوه مخالفکشی توانست برای سالهای طولانی در قدرت بماند و در چارچوب تفکر کشورگشائی برای احیاء شوروی سابق تلاش کند، تفکری که تصرف کریمه و چند منطقه از سرزمینهای متعلق به جمهوریهای دیگر و تجاوز به اوکراین با آنهمه خسارت جانی و مالی بخشی از عوارض آن هستند. به صاحب چنین تفکری نباید اعتماد کرد و ما باید این واقعیت را همواره در نظر داشته باشیم که همین تفکر در عرصه بینالمللی به زیادهخواهیهائی از قبیل قربانی کردن منافع کشورهای دیگر برای ارضاء خوی طمعکاری چنین افراد زیادهطلب و سلطهگری منجر میشود همانگونه که پوتین برجام را قربانی جنگ اوکراین کرد و مشکلات بزرگی با متهم کردن ایران به همراهی با روسیه در این جنگ برای کشورمان به وجود آورد. این تجربه تاریخی یکبار دیگر نشان داد شرق و غرب سر و ته یک کرباسند، به هیچیک از آنها نمیتوان اعتماد کرد و سیاست اصولی «نه شرقی، نه غربی» که از میراثهای مترقی امام خمینی است باید همواره محور دیپلماسی خارجی نظام جمهوری اسلامی باشد.