به راستی مقصر اصلی کیست؟! مالک ۲۷ سالهی این کمپانی؟ هنرمندان و سلبریتیهای تبلیغ کننده کوروش کمپانی؟ یا خریداران قبلی و مالباختگان فعلی گوشی ارزان قیمت؟ و یا نهادهای دولتی و نظارتی از باب عدم نظارت بر این حجم از واردات غیر قانونی و تبلیغات و فروش غیر واقعی؟
در خصوص کوروش کمپانی و ضررو زیان هنگفت مالی به مردم از طریق ترفند پانزی و تشویق سلبریتیها در فضای مجازی جهت خرید گوشی همراه چند نکته حائز اهمیت است که اهم موضوعات در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفته است:
عده خاصی از سلبریتیها و صاحبین شهرت در میان مردم (فوتبالیستها، هنرمندان، بلاگرها) گروههای مشخصی هستند که تمایل جدی به تبلیغ برای کسب منافع مادی حداکثری خود دارند و اصولا تمایلی به آموزش رایگان و یا مسائل مربوط به آن و به طور کلی تبلیغات مجانی و تبرعی برای رفاه حال مردمی که اصلیترین سرمایهی آنها هستند ندارند.
این صاحبین شهرت حاضر نیستند از اسم و یا عکس و تصویرشان بدون اجازه و رایگان در تبلیغاتی استفاده گردد و در صورتی که کسی از اسم و عکس آنها بدون اجازه، استفاده تبلیغاتی نماید خود را ذی حق طرح شکایات کیفری و یا دادخواستهای حقوقی از باب مسئولیت مدنی میدانند و در پارهای از موارد با مراجعه به وکلای دادگستری در پی احقاق حق میگردند؛ و در مقابل اگر در پی تبلیغ آنان مشخص گردد تبلیغ فریبنده و نادرست بوده و آسیبهای فراوان مالی به مالباختگان وارد آمده نیز مسؤلیت آن تبلیغ نادرست را نمیپذیرند ولیکن این عمل دور از عدالت و انصاف است.
آنها نمیتوانند بعضی از تبلیغات نادرست و فریبندهی خود را بدون مسئولیت مدنی قلمداد کنند و بگویند ما صرفأ مٌبَلِغ بوده ایم و کلاهبرداری آن کمپانی به ما مربوط نیست.
از باب کیفری و بحث عنصر مادی جرم کلاهبرداری مانور متقلبانه در کنار تحصیل مال از طریق نامشروع ارکان تشکیل دهندهی جرم کلاهبرداری هستند که این روش پانزی و تبلیغات گسترده توسط افراد مشهور و سوء استفاده از اعتماد مردم به این کمپانیها خود به نوعی تسهیل در مانور متقلبانه و در پی آن تسهیل در بردن مال از طریق نامشروع محسوب میشود و وفق ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامی بند پ تسهیل کنندهی جرم، معاون در جرم قلمداد میگردد. (فارغ از بحث فقد عنصر معنوی و عدم سوء نیت تبلیغ کننده)
هرچند که این سادهترین نوع نگاه است که حال اینان را تنها مقصر موضوع بدانیم و از گناه مردمی که در پی طمع خود، چشم بسته به دنبال سود کلان از موضوعی نامعقول بوده اند، به راحتی عبور کنیم.
چطور مردم به کمپانیای اعتماد مینمایند که مالی مثلی را به قیمت بسیار بسیار ناچیزتر از بازار داخل کشور در اختیارشان میگذارد و با یک استعلام قیمت ساده مشخص میگردد این مبلغ از مبلغ تمام شدهی خود کمپانی سازندهی آن کالا در کشور خودش نیز کمتر است؟!
از منظر دیگر آیا در این میان، نهادهای دولتی و عمومی نظارتی و مرتبط، ملزم نبودند کنترل و نظارتی بر این حجم گسترده از واردات و فروش و تبلیغات بنمایند و این حجم از تبلیغ و میزان بالای مبادلات اقتصادی را به نحوی تحت کنترل و نظارت قرار دهند؟! آیا عدم نظارت نیروهای نظارتی و مرتبط خود به تنهایی موجب مسئولیت نیست؟!
در نهایت به نظر میرسد در این موضوع همگی به نوبهی خود مقصر هستند.
اول از همه مؤسسین و مدیران و فعالان این کمپانی در صورت اثبات جرم کلاهبرداری ایشان در مراجع قضایی، دوم سلبریتیهای تبلیغ کننده برای تسهیل این جرم کلاهبرداری از طریق معاونت در جرم کلاهبرداری در صورت وجود عنصر معنوی به علت اغواء کردن از طریق وعده سود کلان و عائدیهای دروغین جهت سرمایه گذاری، تبلیغات فراگیر و فریب دهنده در محیط مجازی (ترفند پانزی) و بر فرض رد فرضیهی معاونت ایشان در جرم کلاهبرداری وجود مسؤلیت مدنی از باب تبلیغ برای تایید و اعتبار بخشیدن به این بنگاه معاملاتی جهت جلب اعتماد مشتری به جای تبلیغ کیفیت کالا یا خدمات. چرا که برای تحقق مسئولیت مدنی نیازی به اثبات سوء نیت و یا تبانی برای بردن مال غیر نیست و در اینجا تقصیر تبلیغ کننده در اعتماد سازی ناروا برای اثبات ناصحیح اعتبار آن شخص کافی است و این امر ممکن است مصداق بحث مسئولیت مدنی و تکلیف به جبران خسارت به اندازه مداخله در ایجاد زیان قرار گیردسوم مردمی که در پی طمع خود ناآگاهانه برای خرید مالی مثلی به قیمت خیلی کمتر از تمام شدهی آن در کمپانی اصلی صفهای طویل کشیده و ماهها در انتظار سود کلان ایستاده بودند و حالیه در پی مقصری به جزء خود میگردند تا تمام بار مسؤلیت را به گردن آن شخص و یا اشخاص بیاندازند؛ و در آخر نیز مراکز نظارتی دولتی که مسؤل نظارت و رسیدگی به این حجم از تبلیغات و واردات و فروش مشکوک بوده اند که به مانند اکثر اوقات پس از فرار مدیران و تخلیهی دفاتر فروش و حضور مالباختگان در مقابل دفاتر فروش در محل وقوع جرم حاضر و قول پیگیری داده اند که مثال نوش داروست پس از مرگ سهراب تنها بیگناهان اتفاق اخیر مجددأ مردمی عادی هستند که پس از هر کلاهبرداری و اختلاس، صفرهای آن مبالغ را شمرده و پس از تقسیم آن بر جمعیت کل کشور سهم هر ایرانی از آن اختلاس و یا کلاهبرداری را، محاسبه میکنند و چایی دبش مینوشند؟!