زمانی که رایدهندگان به این نتیجه برسند که تغییر کلان و مهمی از مسیر صندوق رای به وجود نمیآید، از انتخابات کنار میروند؛ بهخصوص اگر در چند نوبت نیز با مشارکت بالا، رای اعتراضی داده باشند اما ثمره آن را به هر دلیل نبینند.
روزنامه هم میهن نوشت:این قشر از مشارکتکنندگان در انتخابات، برخلاف بخش زیادی از نیروهای اصولگرا و جناح راست، شرکت در انتخابات و رای دادن بهعنوان یک کنش سیاسی را «حق» خود میدانند؛ نه یک تکلیف یا دستور شرعی. برای مشارکتکنندگان غیرایدئولوژیک انتخابات، صندوق رای کارکرد خود را از دست داده است. چراکه تغییر کلان و مهمی را رقم نمیزند. شاید به همین دلیل باشد که این طیف از افراد تصمیم گرفتند زینتالمجلس نباشند و از عدد حضورشان، برای اثبات موافقت با وضع موجود
میتوانیم اینطور ادعا کنیم که شاهد «بیاعتنایی» بخش معتنابهی از مردم نسبت به مسائل جاری کشور هستیم. در واقع گروهی امروز مقابل چشم ما قرار دارند که به شدت معترض هستند اما همچنان برای بقا تلاش میکنند و اعتنایی به مسائل کشور ندارند. در حال حاضر، آنهایی که در زمره «دارندگان» هستند، از وضع موجود و گرانیها سود میبرند و آنهایی که در زمره دارندگان نیستند، بیشتر فرو میروند و صدایشان شنیده نمیشود.
وجه دیگر کاهش مشارکت را باید در وقایعی که طی سالهای گذشته اتفاق افتاده است، جستوجو کنیم. پس از وقایع و نتایج اعتراضات سالهای ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ برگزاری یک انتخابات پرشور دشوار شده است. حالا که در اسفند ۱۴۰۲ ایستادهایم و وقایع سالهای اخیر را مرور و انتخاباتها را تحلیل میکنیم، میتوانیم ادعا کنیم که بخش نهچندان کمی از مردم، از ایجاد تغییر در سیاستها ناامید هستند؛ این افراد با این باور که نمیشود تغییری ایجاد کرد، خود را کنار کشیدهاند. ترمیم این اعتماد و اعتقاد ازدسترفته بسیار زمانبر و پرزحمت است.
شاید این سوال به ذهنمان بیاید که با وجود این جمعیت ناراضی یا بیاعتنا، چرا اعتراضات سالهای اخیر حالت تودهای و پرجمعیت به خود نگرفته است. آنهایی که ناراضی هستند، الزاماً در اعتراضات خیابانی شرکت نمیکنند. شاید به این خاطر باشد که تصور روشنی از آینده ندارند و فکر میکنند که نباید شرایط را از چیزی که هست، بدتر کرد. بنابراین تصمیم گرفتهاند که در حاشیه بمانند؛ معترض باشند اما اقدام علمی نکنند و در زمین بازی حاکمیت نیز حاضر نشوند.