قبل از اینکه ژولیوس سزار در سال ۴۵ قبل از میلاد، گاهشماری ژولینی و همراه آن روزهای کبیسه هر چهار سال یک بار را معرفی کند، تقویم رومی فقط ۳۵۴ روز داشت. برای تطابقدادن تقویم با مدت زمان یک دور کامل چرخیدن زمین دور خورشید، این تقویم باید هر چهار سال، ماه کاملا جدیدی را وارد میکرد.
پلوتارک، تاریخنگار یونان باستان در کتاب «زندگی نوما» در حدود آغاز قرن دوم میلادی نوشت: «نوما پمپیلیوس، پادشاه افسانهای روم تفاوت بین سال خورشیدی و قمری را یازده روز محاسبه کرد، به خاطر اینکه ماه مسیر سالانه خود را در ۳۵۴ روز و خورشید در ۳۶۵ کامل میکرد.»
نوما برای رفع این تناقض یازده روز را دو برابر کرد و یک سال در میان، یک ماه کبیسه پس از فوریه اضافه کرد که شامل ۲۲ روز بود و رومیها آن را ماه مرسدونیوس نامیدند. اگرچه خود این اصلاحیه به مرور زمان به اصلاحیههای دیگری نیاز پیدا کرد.
تقویم ژولینی با توجه به اینکه صرفا با افزودن یک روز تغییر میکرد، پیشرفت بزرگی برای افزودن ماه اضافی در هر چهار سال بود، اگرچه باز هم کامل نبود.
به منظور تلاش و پیوند دادن تقویم به سال شمسی (زمانی که طول میکشد تا زمین به طور کامل دور خورشید بچرخد)، تقویم ژولینی هر چهار سال یک بار، یک سال کبیسه داشت که در آن روز اضافی درنظر گرفته میشد.
سال بعدی، یعنی ۱۴۰۳ سال کبیسه خواهد بود
مشکلی که وجود داشت این بود که از آنجا که سال خورشیدی واقعی ۳۶۵٫۲۴۲۱۹ روز است، تقویم ژولینی، هر ۳۱۴ سال، یک روز بیشتر میشد.
درحالیکه این مقدار ممکن است زیاد بهنظر نرسد، زمانی که تقویم میلادی در سال ۱۵۸۲ معرفی شد، سال ۱۳ روز جابهجا شده بود. پذیرندگان تقویم سعی کردند این موضوع را جبران کنند، اما به خاطر محاسبه اشتباه به جای ۱۳ روز، ده روز را رد کردند.
برای جلوگیری از تغییر بیشتر، تقویم میلادی با سالهای کبیسه هر چهار سال ادامه مییابد. قاعده این است که اگر یک سال را بتوان کامل تقسیم به چهار کرد و چیزی باقی نماند، سال کبیسه محسوب میشود.
یک استثنا سالهایی است که بر ۱۰۰ بخشپذیر است و سال کبیسه به حساب نمیآیند. بااینحال، اگر یک سال به ۴۰۰ بخشپذیر باشد، آن سال را سال کبیسه حساب میکنند.