مشروح گفتگوی او را در ادامه بخوانید.
با توجه به اسامی که تا کنون جزء منتخبین مجلس دوازدهم هستند، ارزیابی شما از آینده این دوره از مجلس و هیأت رئیسه آن چیست؟
باور من این نیست که تندروها اکثریت مجلس را تصاحب خواهند کرد؛ منظورم از تندروها جریان آقای رائفیپور و جریان جبهه پایداری است. من فکر میکنم که آنها تعداد قابل اعتنایی در مجلس دارند، اما این طور نیست که بگوییم اکثریت مثلا ۱۵۰ نفری مجلس در اختیار آنها خواهد بود و میتوانند هر قانونی را تصویب کنند.
از طرف دیگر جریان مستقل شامل اصولگرایان و اصلاحطلبان معتدل و جریان اعتدالی، رقمی حدود ۶۰ نفری را در مجلس آینده دارند که اگر با همدیگر متحد باشند، فراکسیونی پرقدرتتر از مجلس قبلی در اختیار آنها هست؛ چون مجلس قبلی آنها در بهترین حالت حداکثر ۲۰ و چند نفر بودند و الآن من فکر میکنم که در شرایط نرمال حدود ۶۰ نفر را دارند و حتی ممکن است این تعداد بیشتر هم بشود.
یعنی به نظر شما وضعیت اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل در این مجلس بهتر از مجلس یازدهم است؟
بله؛ به لحاظ عددی بهتر هستند. یعنی تعداد افرادشان بهتر است. گرچه بعضی از آنها را رد صلاحیت کردهاند و در مجلس بعدی حضور ندارند، در فرآیندی که در انتخابات شاهد بودیم، تعداد آنها از مجلس قبلی بیشتر است. ممکن است به لحاظ توانمندی و تأثیرگذاری قدرتمندتر نباشند، ولی به هر حال به لحاظ عددی بیشتر هستند.
نکته بعدی این است که بعد از اینکه یکی از نمایندگان مجلس حرفهای تندی زد، رهبری نکتهای را بیان کردند مبنی بر اینکه مجلس را تلخ نکنید. معلوم بود مرجع ضمیر چه کسی است و مشخص بود جریان تندرو وارد شده است. این جریان تندرو چندان مورد اقبال جریانات سیاسی اصولگرا نیست و من گمان میکنم در صورتی که آنها بخواهند وارد فضای تندروی شوند، قطعا در نظام با آنها برخورد خواهد شد.
سروصدای آنها خیلی بیشتر از خودشان است و هیچ بعید نمیدانم که مزاحم روند عادی مجلس هم بشوند. عمده اینها طرفداران آقای رئیسی هستند؛ جناح تندرو و خیلی تندروی که الآن وارد مجلس شدهاند، در واقع حامی آقای رئیسی هستند و به نظرم دولت هم بالقوه حمایت کرد تا اینها توانستند وارد مجلس شوند، ولی هزینهای که آنها برای آقای رئیسی خواهند تراشید، کم نخواهد بود.
یعنی اگر آقای رئیسی بخواهد به حمایت از آنها ادامه بدهد مجبور است در مقابل بقیه جریانات سیاسی کشور قرار بگیرند و پاسخگو باشند و اگر بخواهد حمایت نکند، اصلا نمیتواند؛ چون ذات تندروها با ذات دولت و شخص آقای رئیسی همخوانی دارد.
جریان مخالف آقای قالیباف که در میان منتخبین مجلس دوازدهم شکل گرفته چقدر امکان دارد که بتوانند تأثیرگذار باشند و آیا میتوانند کرسی ریاست مجلس را از آقای قالیباف بگیرند؟
اگر جریان مخالف آقای قالیباف را منحصر بدانیم به افراد تندروی که اخیرا وارد مجلس شدهاند، یک بحث است. اما یک جریان گستردهتری وجود دارد که هیچ ارتباطی هم با این تندروها ندارد، ولی به شدت منتقد مدیریت قالیباف در مجلس یازدهم است. مجلس یازدهم بی شک یک مجلس ناتوان بود و مجلس دوازدهم از آن هم بدتر خواهد بود. یعنی هم به لحاظ تخصص و هم به لحاظ ویژگیهای سیاسی به مراتب از مجلس یازدهم ضعیفتر و بدتر است.
طبیعتا در این فضا باید افرادی در هیأت رئیسه حضور داشته باشند که بتوانند این مجلس فشل را تا حدی رو به راه کنند؛ و گمان میکنم که این توان در جریانات و افراد فعلی مجلس وجود ندارد و عدهای تصورشان این است که شاید همچنان آقای قالیباف بین خیلی بد و خیلی بدتر، تنها کسی باشد که بتواند مجلس را اداره کند. متأسفانه رد صلاحیتهای گستردهای که انجام شد، اجازه ورود یا عدم مشارکت مردم در انتخابات باعث شد افرادی که توانمندیهای بالاتری داشتند عملا از مجلس دوازدهم حذف شوند و به همین دلیل مجلس دوازدهم یک مجلس ضعیف خواهد بود و ریاست مجلس دوازدهم هم یک ریاست ضعیف خواهد بود و باید منتظر باشیم تا مجلس تشکیل و ترکیب هیأت رئیسه در آنجا مشخص شود.
اینکه آقای قالیباف موفق نشد رأی اول تهران را بیاورد و نفر چهارم تهران شد، نمیتواند در قدرت سیاسی ایشان تأثیر داشته باشد؟
نفر اول تا چهارم ۱۰۰ هزار رأی اختلاف است؛ در تهرانی که ۱۰ میلیون نفر میتوانستند در انتخابات شرکت کنند، ۱۰۰ هزار نفر خیلی عدد بزرگی نیست. یعنی اگر جریان اصولگرا میتوانست حتی از پایگاه اجتماعی خودش استفاده کند و آدمها را پای صندوق بیاورد، قطعا رأی آقای قالیباف بیشتر از این بود؛ آنها هم بلد نبودند چه کار کنند و نتوانستند. از طرفی اشتباهاتی که آقای قالیباف هم در لیست سیاسی و هم در لیست خانوادگیاش داشت، به نظرم آقای قالیباف را از یک چهره درجه دو و سه سیاسی به یک چهره درجه چهار و پنج سیاسی تنزل داد.
آقای قالیباف هیچ وقت یک سیاستمدار درجه یک نبوده و نیست؛ کما اینکه آقای رئیسی هرگز نبوده است. به نظرم آقای قالیباف توان ارتقاء بیش از این به لحاظ کیفیت و وجاهت سیاسی خودش را ندارد و شاید از این جهت در کشور با یک تنزل سیاسی مواجه هستیم. باید منتظر باشیم تا مجلس تشکیل شود، ولی همین الآن بعضی افراد از ترس اینکه مبادا تندروها کرسیهای هیأت رئیسه را به دست بیاورند، آقای قالیباف را به عنوان چهره ریاست مجلس دارند بزرگ میکنند.
آقای حداد عادل در مورد برخی افراد تعبیر «پاجوش» را به کار برد. به نظر شما این پاجوشها چقدر میتوانند در مجلس دوازدهم قدرت داشته باشند؟
به نظرم شاید آقای حداد عادل یک مقدار عصبانی بود که این لفظ را به کار برد و از یک لفظ تحقیرآمیزی استفاده کرد که به ضرر خودش هم تمام شد. افرادی که ایشان از آنها به عنوان پاجوش اسم میبرد، به نظرم میتوانست با تعابیر دیگری از آنها نام ببرد. همان افرادی که ایشان به عنوان پاجوش نام میبرد، سالها زیر عَلَم خود آقای حداد عادل سینه زدهاند و سالها جریان سیاسی که ایشان در آن مدخلیت داشته را همین جریانات تندرو راه میبردند.
مثلا وقتی سال ۱۴۰۰ صلاحیت آقای لاریجانی رد شد، مگر آقای حداد عادل حرف زد؟! مگر آن موقع که در قم به آقای لاریجانی کفش یا مهر پرتاب کردند آقای حداد عادل حرف زد؟! مگر همین تندروها نبودند؟! چرا آقای حداد عادل آن موقع ناراحت نبود و الآن که به نوعی لیست خودش در خطر بود یادش آمد که آنها تندرو هستند؟ این نشان دهنده ناپختگی سیاسی آقای حداد عادل و مصلحتاندیشیهای بیجای ایشان است.
باید واقعا آقای حداد عادل هم یک بازنگری جدی در رفتارهای سیاسی خودش داشته باشد تا در آینده بتواند نقش مؤثری که در قبل داشته را لااقل در همان حد حفظ کند.