متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
بنام خدا
روزهای پایانی ١٤٠٢حجیم ترین اخبار فضای مجازی و سایتها؛ اختصاص به جناب استاد شیخ کاظم صدیقی داشت؛ نکاتی چند با تکیه بر دادهها؛ حافظه و برداشتهایم تقدیم مینمایم:
١) ورودیهای سال ١٣٦٨ دانشکدههای حقوق بیاد دارند مدرس درس اجباری اخلاق اسلامی یکی از اساتید ثابت آن شیخ کاظم صدیقی بود ؛درس ٢ واحدی استاد وصفی محتوایى و معنوی داشت؛ من نیز از این کلاس بهرهمند شدم.
٢) سال ١٣٧٢ در کاخ دادگستر ی دوره کارآموزی قضایی درس آداب القضاء را با استاد سپری؛ و از این استاد متخلق روحانی بهرههای فراوانی نصیبم گردید.
٣) رابطه استاد و شاگردی؛ بعدها با دیدارهای نوروزی و اعیاد استمرار یافت؛ معنویت؛ عرفان؛ بکاء؛ حال زار؛ تخلق به خلق ممتازه وحسنه در وجنات و چهره این روحانی جذاب؛ غمبار و لاغر اندام ابهری موج میزد .
٤) در آن دوره مسئولیت وی محدود به قضاوت بود؛رئیس کل دادگستری استان تهران و ریاست شعبه اول دادگاههای عالی انتظامی قضات؛ ارتباط در این محدوده با مثبتاندیشی و دیدارهای هر از گاهی با استاد تا پایان سال ٨٨ استمرار داشت.
٥) استاد در دهه ٨٠ از قامت قضائی بسمت مسئولیتهای ملی امامت جمعه تهران؛ جانشینی شیخ احمد جنتی در ستاد امر به معروف و حسب نقل عضو شورای فقهی جبهه موسوم به پایداری فرزندان معنوی مرحوم مصباح یزدی کوچ کرد؛ برای دانشجویان دهه ٧٠ این تبدل و ریلگذاری جدید و تغییر مشرب فکری استاد از قضایی به سیاسی سؤال برانگیز و تعجبآور بود.
٦) بعد از وقایع سال ١٣٨٨ و صفبندی.های جدید سیاسی در جبهه انقلاب و حصر شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی و دکتر رهنورد و انشقاق در جبهه انقلاب برای ما غمانگیز بود؛ در دیدارهای موسمی نزد استاد رفتم فرصتی فراهم شرایط کشور را بازگویه و از تقرب وی به حاکمیت و بنابر تحلیلی خواستم به رفع حصر و بازگشت به شرایط عادی محصورین و بدینوسیله از شکاف بیشتر جبهه انقلاب کاسته و کمک نماید؛ استاد را در فضایی دیگر در مواجهه با این رفتارحاکمیت دیدم؛ ضمن رد پیشنهادم؛ استغناء و استحکام نظام سیاسی ایران را بدلیل اتصال به ساحت حضرت ولی عصر( عج) و ضربه ناپذیری و استواری حاکمیت را در مسیر محتوم و بدون خلل و سپردن این پرچم به صاحب الامر و زمان؛بدون نیاز به رفوزه شدههای این جریانات انحرافی تبیین فرمود؛ ادبیات تحلیلی استاد روایت یک اصولگرا از دیدارش با کاظم صدیقی در سال ۸۸؛ ادبیات استاد آسمانی و نامهربانانه بود را خیلی متفاوت از گذشته و نامهرباننه و آسمانی و متصل به ذات خودپندارانه باریتعالى یافتم .
٧) قدرت تحلیل استاد را بسیار نازل و سطحی دیدم ؛ اتاق کار وی در طبقه سوم کاخ دادگستری-خیابان داور با تلخ کامی ترک و دیگر هیچ وقت رغبت و شوقی در دیدن استاد در خود ندیدم و این ملاقاتها دیگر هرگز تکرار نشد .
٨) باورمندم انسانها سیاه و سفید کامل نیستند بلکه در مجموعه ای از خوبیها و بدیها مجسم ومجسد می شوند ؛ نه کمال ونه شر مطلق ؛تراز استاد و مهاجرت وی از قضاء به سیاست ورزی و پیشگی و آنهم در جبهه موسوم به پایداری و تبدیل شدن به یکی از رهبران معنوی آنان شرایط امروزی را برای استاد هموار نمود .
٩) اتصاف به صفت روحانی؛ قاضی؛ و ورود به صف بندی های سیاسی داخلی؛ قدرت زاید و استغنائی بخشید؛ که گریه و انابه واکسن و نگهدارنده آن نیست ؛ بلکه باید طرحی نو و گامی دگر برداشت .
اما سخن پایانی با حاکمان انقلاب:
١) ابزار فعلی کافی و وافی برای واکسینه نمودن سرمایه های ملی نیست در اسفند ١٤٠٢ این سلاح ناکارآمد در مورد دو روحانی تراز ملی نمایان شد.
٢)تمسک به معنویت شرط کافی برای مقابله با وسوسه های غیر عادلانه و خانمان برانداز مالی نیست.
٣)مجهز شدن به سیستم های روز نظارتی جهانی و آنچه را امروز اقتصاد جهان با آن اداره می شود امری لازم است؛ تجهیز سازمان ثبت و دفاتر اسناد رسمی ایران به این ساختار علمی امری پسندیده و قابل تعمیم به ساختار بانکی فرسوده است.
٤)در سطح ملی و جهانی عدم پیوستن به پیمان هایی مانند fAtf و پیاده نکردن سیستم های نظارتی و بانکی در تراز استانداردهای جهانی ضرورتی انکار ناپذیر است؛ دوری جستن از این ساختارها خساراتی بی بدیل برای ایران عزیز به ارمغان می آورد.
٥)آیا از خود پرسیده ایم چگونه جهان مدرن توانسته بدون آلودگی مسیر پاک اقتصادی را طی نماید و ایران عاجز است.
٦) آیا از خود پرسیده ایم چرا در کشورهای دیگر با حجم تراکنشهای مالی چند ده برابر ایران است ؛ فساد نیست؛ و فساد حکمرانان بسیار محدود و گاهی خنده آور برای ما شرقی ها مانند استفاده شخصی وزیر از تلفن دفتر وارتباط باخانه.
٧)معنویت؛ گریه و انابه واکسن کافی برای مواجهه با طغیان مالی بشر نیست و توسل صرف به سلاح معنویت ؛فشل و ناکارآمد است.
نوروزتان مبارک