آفتابنیوز : آفتاب: یکی از شاهبیتهای کلیدی احمدینژاد در جریان مبارزات انتخابیاش در سال 1384 مبارزه با فقر، فساد و بیعدالتی بود. احمدینژاد نه نخستین چهره سیاسی بود که مبازه با مفسدین را در رووس برنامههایش قرار داد نه آخرین آن. فیالواقع ظرف سه دهه گذشته این موضوع همواره توسط جمعی مطرح بوده است.
حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که کلیه این افراد و جریانات واقعاً به آنچه که مطرح میکردهاند و میکنند اعتقاد داشته باشد و به دنبال مبارزه با این بلیه بوده باشند، چگونه است که پس از سه دهه ما همچنان به دنبال مبارزه با این بلیه هستیم و امروزه آقای احمدینژاد وعده میدهند یا تهدید میکنند که مصمم هستند که مفسدین را افشاء و همچنان رسوا نمایند؟
این پرسش را میتوان از زوایه دیگری هم مطرح نمود و آن اینکه ظرف 4 سال گذشته آقای احمدینژاد برای از بین بردن این پدیده چه کردهاند؟ یا به بیان دیگر مگر ایشان با این پدیده ظرف چهار سال گذشته مبارزه نکردهاند که امروز در گرماگرم برنامههای انتخاباتیشان مجدداً رفتهاند به سراغ این موضوع و مجدداً وعده مبارزه با آن را میدهند و مفسدین را تهدید به افشاء و معرفی به ملت و مردم مینمایند؟
در عین حال میتوان پرسش اساسیتری را با ایشان و کلیه قهرمانانی که به دنبال مبارزه با پدیده مفسدین هستند مطرح نمود؛ چرا در کشورهای دیگر مثلا در ترکیه، پاکستان، انگلستان، فرانسه، ژاپن، هند، آمریکا و غیره مسئولین آن، رئیسجمهور آن، قوه قضائیه آن و سایر ارکان آن مجبور نیستند که با پدیدهای به نام مفسدین آن جامعه مبارزه نمایند، مفسدین آن جامعه را افشا نمایند و آنان را به ملتهایشان معرفی نمایند؟
این پرسش به هیچ روی پرسشی ذهنی، آکادمیک و نظری نیست که پاسخ دهیم میشود از مناظر مختلف به آن نگریسته یا در قبال آن رویکردهای متفاوت داشت. واقعیت آن است که درهیچ کشور پیشرفته، توسعهیافته، دارای اقتصادی ملی و دارای حکومتی منتخب، پدیدهای به نام مفسدین اقتصادی وجود ندارد.
اگر احمدینژاد و احمدینژادیها به راستی قصد مبارزه با فساد و مفسدین را میداشتند، برای یک بار هم که شده ظرف این سی سال نمیبایستی از خود میپرسیدند که چرا شاید به استثناء برخی کشورهای درمانده آفریقایی یا آمریکای لاتین، در هیچ کشور دیگری که سر آن به تنش بیارزد این پدیده وجود ندارد؟
آیا اگر احمدینژاد و احمدینژادیهای جامعه ما از ته دل و از صمیم قلب به دنبال مبارزه با مفسدین اقتصادی بودند نمیبایستی حتی یکبار هم که شده از خود میپرسیدند که چرا در کشورهای لامذهب، بیدین و سکولار پدیده مفسدین اقتصادی وجود ندارد، اما در جامعه مسلمان، متدین، آزاده، سربلند، با استعداد و غنی از فرهنگ اسلامی- ایرانی، این همه مفسد اقتصادی وجود دارد که رئیسجمهورمان مجبور شود با آنان مبارزه نماید و تهدید نماید که اسامی آنان را اعلام نماید؟
آیا در ژن یا کروموزوم ما ایرانیها خدای نکرده کروموزوم یا ژن اضافهای وجود دارد که برخی از ما ایرانها را به سمت فساد اقتصادی سوق میدهد اما در نژاد هندی، ژاپنی، ترک، فرانسوی و دانمارکی ژن دزدی و مفسد اقتصادی شدن وجود ندارد. یا نکند در آب وخاکی که در ایران وجود دارد، یا هوایی که ما ایرانیان استنشاق میکنیم عناصری وجود دراد که سبب میشود شماری از ایرانیان تمایل به غارت بیتالمال و فساد اقتصادی پیدا کنند؟
واقعیت آن است که نه در ژن یا کروموزمهای ما ایرانیان مواد اضافی وجود دارد و نه در آب و خاکمان و نه در هوایی که استنشاق میکنیم. ریشه مفاسد اقتصادی، سوءاستفاده از بیتالمال و پرورش ستون پنجم دشمن یا تروریستهای اقتصادی،در اقتصاد فاسد، بیمار و درمانده دولتی ایران نهفته است.
اگر احمدینژاد و احمدینژادها به راستی دل در گرو از میان بردن و مبارزه بنیادی با پدیده مفسدین اقتصادی میداشتند، میبایستی کمر همت به برچیدن این ریشه فاسد میکردند که میوه و ثمره آن همان مفسدین اقتصادی و به تعبیر آقای احمدینژاد غارتگران بیتالمال هستند.
علت اینکه در ترکیه، پاکستان، هند، نروژ، ژاپن، کرهجنوبی، مالزی، امارات و غیره پدیدهای به نام مفسدین اقتصادی وجود ندارد، به واسطه آن نیست که نسل یا نژاد آنها بهتر و صالحتر از ما ایرانیان است، خیر. علت آن است که آنان اقتصاد دولتی را جمع کردهاند و تصدی دولت برا مور اقتصادی را به حداقل ممکنه رساندهاند.
آنچه دردناک است آن است که آنان که شعار مبارزه با مفسدین اقتصادی را میدهند، اتفاقاً نه تنها حرکتی در جهت حداقل محدود و کوچکتر کردن نقش دولت در اقتصاد نکردهاند بلکه بعضاً برعکس امضاء دولتی را گستردهتر هم کرده و بر نقش تصدیگری دولت هم افزودهاند. نمونه کامل آن خود آقای احمدینژاد هستند. در چهار سال زغامت ایشان، نه تنها نقش دولت در اقتصاد کاهش پیدا نکرد بلکه افزایش هم یافت. ایشان حتی بخش مسکن را هم که به طور سنتی در ایران در اختیار بخش خصوصی بوده صراحتاً اعلام کردند که نمیشود و نباید و درست نیست که در انحصار بخش خصوصی باشد و دولت باید در آن حضور یابد. بماند درآمدهای گسترده نفتی که صدر تا ذیل آن را در کیسه دولت ریختند و دیناری در صندوق ذخیره ارزی نگذاشتند.
متاسفانه موضوع مبارزه با مفسدین اقتصادی بیش از آنکه موضوعی اقتصادی و در راستای اصلاحات اقتصادی باشد، دستمایهای برای عوامفریبی، پوپولیزم، با عواطف و احساسات مردم بازی کردن، خود را هیبت یک قهرمان، یک منجی، یک رابینهود مطرح کردن و در مقابل کارآفرینان و آنان که مولد ثروت و تولید در جامعه هستند را در مظان اتهام، شک و شبهه قرار دادن بوده است. معلوم نیست این کدام لیست و چه فهرستی میباشد که آقای احمدینژاد ظرف چهار سال گذشته علیالدوام آن را در جیب بغلشان نگه داشتهاند و همواره تهدید کردهاند که امروز یا فردا یا عنقریب آن اسامی را میخواهند اعلام نمایند و هرگز هم محض نمونه یکبار هم این کار را نکردهاند.
اگر در توانشان نیست و نمیتوانند مفسدین را افشا نمایند، در آن صورت چرا اساساً آن را مطرح میکنند و چه الزامی است که در برابر میکروفن و جمعیت، آن را هی به رخ بکشند وقتی نمیتوانند آن را اعلام نمایند؟ اگر این توان را دارند از مفسدین باکی ندارند و متکی به مردم هستند، در آن صورت پس چرا ظرف چهار سال گذشته یکبار هم که شده و محض نمونه این کار را نکردهاند؟
بهعلاوه اگر قصد ایشان حکومت است و سودای عوامفریبی و غوغاسالاری ندارند، چرا اسامی آنان را به مسئولین قوه قضائیه نمیدهند؟ اگر معتقدند که این افراد نفوذ دارند و قوه قضائیه از آنان حساب میبرد، چرا این را با مردم در میان نمیگذارند که ای مردم من چند مفسد اقتصادی را به قوه قضائیه معرفی کردم ولی آن قوه کاری نکرد؟
یعنی مملکت اینقدر بیدر و پیکر و بیحساب و کتاب است که رئیسجمهور با سند و مدرک مفسدین اقتصادی و سوء استفادهکنندگان از بیتالمال را به قوه قضائیه معرفی نمایند و آن افراد به واسطه نفوذشان گرفتار نشوند و قوه قضائیه عرضه نداشته باشد از پس آنان برآید؟
اگر واقعاً این افراد اینقدر نفوذ دارند در داخل کشور که نه رئیسجمهور، نه مجلس، نه قوه قضائیه نمیتوانند از پس آنان برآیند، در آن صورت آیا به جای پیکار با نظام سلطه، با استکبار، با شرق، با غرب، با آمریکا و با صهیونیزم، بهتر نیست آقای احمدینژاد جبهه و عرصه مبارزه تاریخیشان با نظام سلطه را اندکی تخفیف دهند و اجالتاً با همدستان آنان در داخل کشور به نبرد تاریخیشان با پا خیزند؟