احمد مسجدجامعی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد و اسلامی و قائم مقام دایره المعارف بزرگ اسلامی در یادداشتی به بازخوانی «آداب و ادب اهل منبر» پرداخته است: از نقشهای به یاد ماندنی استاد علی نصیریان حضور او در سریال سربداران است که در آنجا در جایگاه قاضیالقضات ایفای نقش میکند.
این سریال در فضای انقلابی دهه ۶۰ ساخته شد و قرار بود شیخ حسن جوری، رهبر معنوی سربداران، چهره برجسته و سیمای ممتاز این مجموعه باشد. اما چنین نشد و آقای نصیریان چنان نقش قاضی شارح را خوب ایفا کرد که هم نگاهها را به سمت خود جلب کرد و هم تکهکلامهای او بر سر زبانها افتاد. حتی میشود گفت که در تمامی سریال، شخصیت مسلط، قاضی شارح بود.
آقای نصیریان جایی میگفت برای ایفای این نقش مدتها در پی یافتن الگویی بودم. یادم آمد که سالیان پیش پای منبر کسی مینشستم و به قدری خوب مضامین و مطالب را با مثالهای زیبا بیان میکرد که مجذوب گفتارش بودم. ایشان فوقالعاده پرانرژی و زیبا صحبت میکرد. حسهای خیلی قوی پشت بیان و حرفش بود و صحبتهایش یک حالت نمایشی و «پرفورمنس» داشت. او آقای فلسفی واعظ بود. به همین خاطر سعی کردم در نوع کلام و گفتگو وی را الگو بگیرم. در واقع آن طرز بیان برای مردم هم آشنا بود. اگر این نقش توفیقی یافت چنین پیشینهای داشت.
وقتی آقای نصیریان از واعظی الگوبرداری میکند، نشاندهنده اوج هنرمندی در اجرای فن خطابه است و بدیهی است که عموم مردم و حتی دیگر وعاظ تا چه حد تحت تأثیر این الگو و شخصیت قرار داشتهاند.
دلیل این امر چه بوده است؟ در گذشته اهل منبر، پلهپله، چون خود منبر بالا میآمدند. از روضهخوانی خانگی گرفته تا منبر در روستاها و پیرامون شهرها. اما همانها پایهای میشد که هم مردم را بهتر بشناسند و هم خود اشکالاتشان را برطرف کنند و آماده منبرهای سنجیدهتری شوند. در شهرها هم با منبرهای محلی و محلهای آغاز میکردند تا بیشتر بیاموزند و کمکم شناخته شوند و اگر میتوانستند در سطح ملی رشد کنند.
از جمله مجالس خانگی، در منزل پدری ما بود که مرحوم آقای نقوی، صاحب شرح نهجالبلاغه و تفسیر قرآن در چندین مجلد، نیمقرن در آنجا منبر میرفت و با آنکه درس خارج میگفت، اما «توفیق منبر» را از دست نمیداد و تا پایان عمر با همین اتوبوسهای معمولی رفتوآمد میکرد. در این مجلس پرسش و پاسخ هم ردوبدل میشد. از جمله یک بار، خود، شاهد بودم که آقای شیخ محمدتقی شریعتمداری، عالم بزرگ پایتخت، در حین سخنرانی آقای نقوی به او اشکال کرد و آقای نقوی هم توضیح داد.
این موارد دقت نظر منبریها را بالا میبرد و به تواضع آنها میافزود و اخلاصشان را دوچندان میکرد و همه اینها موجب میشد به چنان توانی میرسیدند که میتوانستند الگوی کسانی باشند که خود الگوی فرهنگ ملی ایران هستند. این تنها یک وجه از موضوع بود و نه همه آن. آموختن دانش زمان و دانش دین بخش دیگری از کار اهل منبر بود که پیوسته بر آن میافزودند.
آن سالها جلسات اهل منبر هر هفته در منزل یکی از وعاظ صاحبنام تشکیل میشد و درباره کلان آنچه بایست بگویند و نگویند، گفتگو و همفکری میکردند. یعنی خودشان در جمع خود به نتیجه میرسیدند نه آنکه به آنها دیکته کنند. البته گاهی هم بزرگانی همچون مراجع عظام توصیههایی میکردند که شأن و شخصیت آنها اقتضای این کار را داشت و این هم به مناسبتهایی پیش میآمد نه آنکه دائمی باشد. علاوه بر آنکه گاهی قضایا برعکس بود و اینها به آن بزرگان توصیههایی میکردند. به واقع روابط، رفت و برگشتی بود؛ زیرا جامعه وعاظ خودشان را در مرتبه بالایی میدانستند و مرجع و ملجا و عملاً زبان گویای اسلام و زبان مردم نیز بودند.
در آن سالها هنوز از تلویزیون خبری نبود، اما در رادیو هم سخنرانان مذهبی در شبهای جمعه و ایام مناسبتی همچون ماههای رمضان و محرم حضور داشتند که در رأس آنها مرحوم حسینعلی راشد تربتی از فضلای به نام اهل منبر و استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود. او فرزند عالم بزرگوار ملا عباس تربتی و در ادبیات شاگرد ادیب نیشابوری و در فقه و اصول شاگرد سیدابوالحسن اصفهانی بود. صدای گرمی داشت و شمرده و عالمانه سخن میگفت. ایشان گاهی از دیگر اهل منبر هم دعوت میکرد همچون دکتر محمدابراهیم آیتی بیرجندی که سخنرانیهای وی درباره واقعه کربلا در رادیو تهران، به کوشش حدیثشناس و خادم قرآن در حوزه پژوهش، مرحوم استاد علیاکبر غفاری، چاپ و منتشر شده است.
همچنین آقای آیتی یادداشتهای فراوان و ارزشمندی درباره زندگی پیامبر (ص) جمعآوری کرده بود که به همت و با حواشی و اضافات و مقدمه مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی، استاد برجسته دانشکده حقوق دانشگاه تهران و دارنده نشان درجه یک علمی از رئیسجمهور وقت که خود در حد مراجع بود و بعدها ریاست دانشگاه تهران را عهدهدار شد، به طبع رسید و برگزیده کتاب سال شد. مجموعهای از سخنرانیهای آقای مطهری در رادیو نیز در دست است که توسط مرکز نشر آثار ایشان عرضه شده، اما معلوم نیست چرا محل ایراد سخنرانیها را حذف کردهاند.
در یادداشتی از نیما یوشیج، پدر شعر نو به تاریخ ۱۳۳۷ خورشیدی، با عنوان «شب اول احیا» آمده که امشب در رادیو آقای مطهری به جای آقای راشد در مورد پیامبر (ص) و عدالت علی (ع) صحبت کرده و او آنچنان مجذوب این سخنرانی جامع شده که همان شب برداشتش از این سخنرانی را نوشته است.
همچون اینها سخنرانیهای گروهی از اهل منبر در آن سالها چاپ شده و نشان میدهد تا چه اندازه به روایت و علم و عقل و حتی عرف اهمیت میدادند. از جمله سخنرانیهای راشد در رادیو تهران که به همت شیخ مهدی حائری تهرانی، امام جماعت پیشین مسجد ارگ و رئیس دانشکده الهیات دانشگاه آزاد تهران، در چندین مجلد چاپ شده و منبع و ماخذ مهمی برای وعاظ و اهل مطالعه است.
جز اینها اخلاص و اعتقاد و باور و وقار اهل منبر در پیشرفت کار آنها تأثیری فراوان داشت. از جمله وعاظ مشهور که خود را روضهخوان و ذاکر اهل بیت (ع) میخواندند، مرحوم سیدابوالقاسم شجاعی بود که کتابخانه جامعی به ویژه از گنجینههای ادبی و شعری داشت و در حفظ شعر، حافظه او شگفتانگیز بود. زمانی با ایشان برای تصدی شغل مهمی صحبت کردند. ایشان در حضور امام (ره) گفت اجازه بدهید من همچنان نوکر جد شما حسین سیدالشهدا (ع) باشم و از پذیرش آن سمت خودداری کرد. وقتی هم در بستر مرگ بود وصیت کرد پیکرش کنار، به قول خودش ارباب، در کربلا دفن شود.
یادشان گرامی باد که چقدر در کار خود دانش و دانایی و اخلاق و اخلاص را توأمان داشتند. آنها خود را مهمان سفره اهل بیت (ع) میدانستند و به لوازم آن پایبند بودند و میگفتند باید حرمت صاحب سفره را نگه داشت و میدانستند خطای آنها خواسته و ناخواسته به پای اهل بیت (ع) نوشته میشود. از این رو به یاد ندارم هر کدام از اینها که بیش از نیمقرن سابقه منبر و موعظه در سطح ملی داشتند حساسیتی برانگیخته باشند.
به قول اهل منبر رحم الله معشر الماضین