شاید یک روزهایی که از مهاجرت صحبت میشد بلافاصله گزینه فرار مغزها به اذهان خطور میکرد، مسئلهای که به مهاجرت نخبگان دانشگاهی از کشور اشاره داشت، آنها مهاجرت میکردند که بتوانند به تناسب مهارت خود در دانشگاهها یا شرکتهای بینالمللی فعالیت دانشگاهی یا اقتصادی خودشان را با کیفیت بهتری ادامه دهند؛ این روند متوقف نشد، حتی اگر آمارهای دقیقتری وجود داشته باشد مواجهه با سیر صعودی مهاجرت نخبگان دانشگاهی در سالهای اخیر اصلاً دور از انتظار نیست. اما حالا اتفاق دیگری رخ داده، هم میل به مهاجرت و هم اقدام به مهاجرت از سطح نخبه دانشگاهی یا افراد متخصص عبور کرده و تبدیل به یک همهگیری شده است، طوریکه گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی حتی اگر نتوانند ایده مهاجرتشان را محقق کنند، اما احتمالاً میان اولویتهای زندگیشان آن را حفظ میکنند تا شاید در زمان مناسبی جامع عمل به آن بپوشانند.
این میل و اقدام گسترده به مهاجرت چیزی هست که اردشیر گراوند، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی از آن بهعنوان «مهاجرت تودهای» نام میبرد.
او میگوید: «مردم در ابعاد مختلف احساس ناامنی عمومی میکنند، بنابراین فرزندانشان را به خارج از کشور میفرستند. مهاجرت و باروری ویژگی چسبندگی دارند، یعنی اگر یک نفر مهاجرت کند نفر بعدی را با خودش میبرد، به نظرم مهاجرت بهبیرون از ایران همچنان ادامه دارد و ممکن است شکل جدیتر پیدا کند یعنی مثلاً مانند افغانستانیها تودهای مهاجرت کنیم.»
او ادامه میدهد: «خانوار ایرانی با مسئله از دست دادن یک عضو خانواده مواجه شده است، یعنی مهاجرتهای داخلی و خارجی سبب شده عموم خانوارهای ایرانی یک عضو خانواده خود را از دست بدهند و از آن دور شوند.»
مهاجرت و نبود افق دید برای آینده
درهمینباره سمیه توحیدلو، جامعهشناس میگوید: «به نظر میرسد بهعنوان هفتمین کشور مهاجر فرست شناخته میشویم. یکی از دلایل مهاجرت فشار اجتماعی است یعنی اگر فرد شرایط خوبی داشته باشد فشار هم نسلیها و اطرافیان برای مهاجرت اتفاق میافتد. یکی از دلایل تشویق به خارج رفتن جوانان، نبود افق دید برای آینده است. وقتی افراد از تصمیمگیری برای آینده ناتوان میشوند به این دلیل است که نمیدانند فردا روزی چه اتفاقی خواهد افتاد، ارزش پول ملی چهقدر میشود، و انواع مسائلی که ثبات را متزلزل میکند. این موضوعات باعث انواع مهاجرت میشود.»
اوا ادامه میدهد: «یک بخشی از مهاجرت جامعه ما برخلاف گذشته، مهاجرت خانوادگی است. نگرانی از اینده فرزندان به نوعی در میزان مهاجرت در سال اخیر تاثیرگذار بوده است. نمودهای مهاجرت انقدر زیاد است که هرکسی در حلقه اطراف خودش آن را لمس میکند، نمونهاش در بیمارستانها، فضای آکادمیک و دانشگاهی دیده میشود. آمار و رقم مهاجرت آنقدر زیاد است که جمعیت ایرانیان خارج از کشور بعد از این حجم از مهاجرت تغییرات بزرگ و گستردهای خواهد داشت.»
آنها که مهاجرت میکنند از تغییر شرایط جامعه ناامید شدهاند
همچنین فاطمه موسوی ویایه، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره موج مهاجرت ایرانیها به خارج از کشور میگوید: «همه ناظران توافق دارند موج فعلی مهاجرت ایرانیان عادی نیست. هیرشمن در مقاله «خروج، اعتراض، دولت» اشاره میکند گاهی شهروندان در تقابل با دولت به این نتیجه میرسند که اعتراض به جایی نمیرسد یا هزینهاش بسیار زیاد است و خروج را در دستور کار خویش قرار میدهند و از کشورشان مهاجرت میکنند.»
او ادامه میدهد: «افزایش ۱۴۰ درصدی موج مهاجرت جوانان متخصص در یکسال اخیر که بیش از نیمی از آنان زن بودند را میتوان توسل به استراتژی خروج به دلیل ناامیدی از تغییر و اصلاح دولت دانست. علوم اجتماعی ورای تصمیمهای فردی به روابط و ساختارهای اجتماعی مینگرد، با این زاویه دید آنها که مهاجرت میکنند از تغییر شرایط جامعه ناامید شدهاند و بههمین دلیل کشور را ترک میکنند.»
این جامعهشناس بیان میکند: «امسال شرایطی مشابهی با سال ۱۴۰۲ خواهد داشت، یعنی صبر و انتظار ضمنی جامعه در شرایط انسداد سیاسی، مشکلات اقتصادی مانند گرانی، تورم، بیکاری و فقر افزایش پیدا میکند، به تبع آن موج مهاجرت و آسیبهای اجتماعی، چون سرقت، اعتیاد، خودکشی و خشونتهای اجتماعی از جمله قتل و نزاع بیشتر خواهد شد. مشکلات زیست محیطی مثل آلودگی هوا، کمبود آب و فرونشست زمین بدتر خواهد شد. جامعه ایران مثل فنری است که در حال جمع شدن است و این فنر در سال ۱۴۰۳ فشردهتر میشود.»
فاصله گرفتن مردم و حکومت با افزایش بگیر و ببندها
نیره توکلی، جامعهشناس هم نظر مشابهی دارد، او میگوید: «وقتی دولتهای تمامیتخواه سرکار میآیند ذرهای تلاش نمیکنند که مردم را به خودشان جذب کنند بنابراین سیر مهاجرت بیشتر میشود طوریکه حالا مسئله مهاجرت بسیار ناامیدکننده است.»
او ادامه میدهد: «امید دادن به مردم خیلی باید بیشتر از این باشد. راه حل مقابله با این همه تبلیغاتی که برای مهاجرت میشود این است که مردم احساس فاصله با حاکمیت نکنند، اما با بگیر و ببند، تمامیتخواهی و یکدست کردن حکومت به نفع یک جناح، این فاصله بیشتر میشود.»