آفتابنیوز : آفتاب: با شروع نهضت بزرگ اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) روحانیت به دو دسته تقسیم شدند، روحانیتی که به گوشه انزوا و عافیت طلبی خزیدند و از کنار آزمونهای بزرگ و کمرشکن بیاعتنا و بیتفاوت گذشتند و روحانیتی که سینۀ ستبر خود را آماج تیرهای بلا نمودند و هم چون رهبر و مقتدای خویش به استقبال خطر شتافتند.
انقلاب اسلامی ثمرۀ جانفشانی و از خود گذشتگی روحانیتی بود که با اهدای جان، مال، آبرو و فرزندان خود به میدان بلا آمدند و آرزوی هزاران سالۀ شیعه و بلکه جهان اسلام را در به ثمر رساندن نظام اسلامیتحقق بخشیدند. امام خمینی (ره) پیشقراول این طیف عظیم روحانیت دراین باره میفرماید: «یکی از مسایلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد، عدهای کمر همت بستهاند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند.
اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صددرصد معتقد به مبارزه نبود، در زیر فشارها و تهدیدهای مقدسنماها از میدان به در میرفت، ترویج تفکر شاه سایه خداست و یا با گوشت و پوست نمیتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد واینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی میدهد و از همه شکنندهتر، شعار گمراه کنندۀ حکومت قبل از ظهور امام زمان (عج) باطل است و هزاران ان قلت دیگر. مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمیشد با نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت، تنها راه حل، مبارزه وایثار خون بود که خداوند وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک میشد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند».
1بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باز این دو گرایش از روحانیت در دو چهرۀ جدید ظاهر شدند، آنان که اهل راحتطلبی و عافیتجویی بودند از کنار این رویداد عظیم تاریخی بدون هیچ گونه احساس مسئولیتی گذشتند و همان گونه که در دوران رژیم پهلوی در انزوا و سکوت زندگی میکردند، در دوران شورانگیز انقلاب و تعبیر رویاهای تاریخی آرمان بزرگ اسلامی نیز به استمرار خلوت و سکوت خویش رضایت دادند و نه تنها مانعی را از مقابل نظام اسلامی برنداشتند که گاه مصایبی را بر دوش آن احاله کردند. اما در کنار این گروه به ظاهر موجه که راحتطلبی و عافیتجویی جزو هویت ذاتی آنها به شمار میرفت، روحانیت انقلابی که در کوران نهضت اسلامی بار سنگین جهاد و مبارزه را بر دوش میکشیدند، بار دیگر پا به میدان فداکاری گذاشتند و با رفتن زیر بار مسئولیتهای سنگین، آگاهانه به استقبال انتحار و بلکه شهادت سیاسی رفتند.
شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر که خود از جنس و تیرۀ این گروه از روحانیت بود دراین باره میگوید: «روحانیتی که تا دیروز به طور مسئولانه یک حالت نظارت و انتقاد و احیانا پرخاش داشت، اکنون باید در بطن نظام مسئولیت بپذیرد. نمیخواهم بگویم تمام نظارت در دست روحانیت قرار بگیرد، میخواهم بگویم باید در بطن نظام مسئولیت بپذیرد و آمادۀ پذیرفتن مسئوولیت اجرایی، سیاسی و حکومتی و شهادت سیاسی باشد. بعضیها میگویند انتحار سیاسی، ولی ما میخواهیم آن را شهادت سیاسی تعبیر کنیم. چون بیرون گود نشستن و گاهی انتقاد کردن و بیانیه صادر کردن بسیار آسان است. خیلی از افراد چون بیرون گود هستند ممکن است با چهرۀ انقلابی و محبوب و روشنفکری و ازاین قبیل چیزها معرفی میشوند. اما وقتی وارد نظام شدند و مسوولیت روی دوششان افتاد آن وقت با انواع مشکلات و نابسامانیها دست و پنچه نرم میکنند و در معرض انواع تهمتها و توقعات و اتهامات و شایعات واقع میشوند».
2در میان روحانیت انقلابی که از بدو شروع نهضت اسلامی بار سنگین مبارزه را بر دوش میکشیدند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسئوولیت ادارۀ کشور را بر عهده داشتند، سه شخصیت روشن ضمیر بیش از دیگران در معرض آزمونهای بزرگ و تاریخ ساز قرار گرفتند. این سه شخصیت که عبارت بودند از آیت الله شهید بهشتی، آیت الله خامنهای و آیت اللههاشمی رفسنجانی به اتفاق آیت الله موسوی اردبیلی و حجت الاسلام شهید باهنر در نامهای که خطاب به حضرت امام (ره) نوشتند مرقوم داشتند: «با تحلیل منطقی و تجربه میدانستیم و میدانیم، پذیرفتن مسئوولیتهای بزرگ (مخصوصا اجرایی) در چنین شرایطی خواهی نخواهی سقوط اعتبار انسان را به همراه دارد و در مقابل انزوا گزیدن و گاهی انتقاد و اظهار نظر کردن، آسایش و اعتبار میآورد و انسان را خالی از هوا و دلسوز جلوه میدهد. به امر شما و با تشخیص و احساس وظیفه پیش از ورود شما به ایران و پس از تشریف فرماییتان تا امروز با پشت کار و تصمیم خلل ناپذیر ادامه دادیم و هنوز هم به همان امر و تکلیف و اعتماد تکیه داریم».
3
همچنین آیت اللههاشمی رفسنجانی در نامۀ جداگانهای که خطاب به امام (ره) نوشت، یادآور شد: «ما جایز نمیدانیم که میدان را برای حریف خالی بگذاریم و مثل بعضی از همراهان سابق، قیافۀ بیطرف بگیریم و به اصطلاح جنت مکان و بیآزار و زاهد جلوه کنیم. بخاطر حفاظت از خط اسلامی انقلاب در صحنه میمانیم و از مشکلات، مخالفتها و تهمتها نمیهراسیم».
4 این سه شخصیت سترگ به اعتبار مسئولیت پذیری و فداکاریهای خود، همواره سیبل تیرهای زهرآگین تهمت و افترا قرار گرفته و در ادوار مختلف به شدیدترین وجه مورد تخریب قرار گرفتند تا جایی امام خمینی(ره) آن یگانه دوران فرمودند: «اصل جمهوری اسلامی که با آن مخالفت میشد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شورای اسلامی و بعدش دولت و بعدش قوۀ قضایی که با همه مخالفت میشد، نه از باب اینکه با رجایی و بهشتی و هاشمی و امام جمعۀ تهران مخالفتی داشتند، چه مخالفتی؟ یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشد. اگر شد آنها را از صحنه بیرون کنند و
منعزل کنند از مردم، بهتر شایعهسازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگ زدهها میخواهند ببرند این میرود تو جیب آقای بهشتی و آقای خامنهای و آقای کذا، آقای هاشمی. هر جنایتی که در ایران به دست خود آنها واقع میشد به مردم میگفتند که اینها کردند. این یک جریانی بود و هست که میخواهند این کشور را با آن جریان بکشند به طرف آمریکا».
5 امام خمینی(ره) از یک سو همواره دل در گرو روحانیت انقلابی داشت و این قشر از روحانیت را برای اسلام مفید و برای نظام کارگشا میدانست و از دیگر سو نسبت به روحانیت کنار گودنشین منتقد و پرخاشگر بود و همواره با چشم تردید به آنها مینگریست. ایشان در پیامی که خطاب به روحانیت صادر کردند دربارۀ روحانیت راحتطلب و عافیتجو این پرسش اساسی را مطرح میکنند که: «آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ و ادارۀ کشور را خوردهاند و نه از شهادت عزیزان متاثر شدهاند و با خیالی راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند، میتوانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامیباشند»؟
6 اما از میان این سه فرزند امام(ره)
7 و نمونههای عالی روحانیت انقلابی چهرۀ آیت الله بهشتی با شهادتش بازسازی شد و چهرۀ آیت الله خامنهای با نشستن بر کرسی امامت امت اسلامی از دم تیغ تخریبها مصون ماند، اما ترور شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادوار مختلف همچنان ادامه یافت. چرایی استمرار تخریبها دلایلی دارد که از جمله مهمترین آنها میتوان به نحلهای از تفکر سیاسی اشاره کرد که متاثران و معتقدان بدان بر این باورند که روحانیت صلاحیت مدیریتهای کلان کشور را ندارد و باید به کار کرد سنتی خود اعم از تحقیق، تبلیغ و ارشاد مردم باز گشته و مدیریتهای کلان را واگذار نماید.
این تفکر برای تثبیت منویات خود دو راهکار پیشرو دارد:
الف: باید دلایلی متقن و اقناع کننده و منبعث از تفکر اسلامی مبنی بر عدم دخالت روحانیت در مصادر مدیریتی اقامه نماید که به دلیل فقدان چنین مبناها و استدلالهایی هیچگاه به عرصۀ نظری این بحث وارد نمیشود.
ب: وقتی مباحث نظری اقناع کنندهای دال بر نفی مدیریت روحانیت وجود نداشته باشد، جدیترین راهکار برای تخریب مدیریت روحانیت، سیاه جلوه دادن دوران مدیریت آن است که این روش بیشتر برای افکار عمومی ملموس میباشد. آیت اللههاشمی رفسنجانی دراین گزاره واجد جدیترین ارزش گذاریهاست، چون تمام ویژگیهای روحانیت انقلابی همانند علم، تقوا و... و مبارزه علیه شاه از بدو شروع نهضت اسلامی تا پیروزی آن و برعهده گرفتن سنگینترین مسئولیتها برای پی افکندن حاکمیت اسلامی را مجموعا دارا میباشد. از این رو نفی کامل دوران مدیریت وی و سیاه جلوه دادن آن میتواند به نفی مدیریت روحانیت انقلابی منجر شود.
ساماندهی این فکر که دوران مدیریت هاشمی بر قوۀ اجرایی، دوران بدبختی، ذلت، عقب نشینی، اشرافیتگری، انحراف از اصول انقلاب، غارت بیت المال و تاراج فرهنگ و آزادی مردم بوده است به طور طبیعی این اندیشه را در افکار عمومی نقش میزند که وقتی ثمرۀ مدیریت یکی از نوادر روحانیت انقلابی این است، وای بر مدیریت افراد دیگر این صنف که به طور طبیعی ازایشان ضعیفترند. بنابراین تخریب هاشمی تنها ستیزهگری با شخص او نیست، بلکه تخطئۀ تفکر مدیریت روحانیت انقلابی را در پی دارد.
اما شاید در سه دهۀ گذشته آقای هاشمی هیچگاه آنگونه که در مناظرۀ انتخاباتی میان آقایان احمدی نژاد و موسوی مورد تخریب ناجوانمردانه قرار گرفت، تخریب نشده است.
در برنامهای که بالغ بر 50 میلیون نفر بینندۀ داخلی و 150 میلیون نفر بینندۀ خارجی داشت آقای احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور ایران اسلامی و یکی از نمایندگان بارز نفی مدیریت روحانیت انقلابی، عقدههای فروخفته افراد و گرایشاتی را واگویه کرد که در سی سال اخیر همواره به عنوان منتقدان داخلی و معترضان خارجی بر گفتن آن اصرار میکردند. اینکه نظام اسلامی به بیراهه رفته است و سران برجستۀ آن دزدان سرگردنهاند، دفتر رهبری سالم نیست و رئیس مجلس خبرگان رهبری جزو مفسدان اقتصادی است، دوران امامت بنیانگذار انقلاب اسلامیسرشار از ابهامات میباشد و در 24سال گذشته بدنه نظام اسلامی خطوطی انحرافی را پیموده است و این همه نتایج حاصله از مدیریت روحانیت انقلابی میباشد و آقای هاشمی به عنوان نماد و سمبل آن صدرنشین مافیای ثروت و قدرت است.
این تهمتها زمانی از سوی رئیس جمهور گفته میشود که آقای هاشمی رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و آقای ناطق نوری رئیس بازرسی دفتر رهبری و به عبارتی چشم رهبری میباشد. حال سوال این است که چرا آقای احمدی نژاد به طرح این مباحث اقدام کرده است و چرا طی چهار سال اخیر یاران غار وی بارها این مباحث را گفته و نوشتهاند. بدون شک یکی از دلایل مهم این گفتمان علاوه بر نفی مدیریت روحانیت فرار از پاسخ گویی در قبال عملکرد خود و احاله تمام مشکلات بر دوش دیگری میباشد. اما امام خمینی(ره) به عنوان چشم بیدار نظام اسلامی پاسخی دیگر بر این سنخ از سوالات میدهد.
ایشان میفرماید: «مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً تبلیغاتی که علیه روحانیت انجام میپذیرد به منظور نابودی روحانیت انقلاب است. ایادی شیطان در تنگناها و سختیها به سراغ مردم میروند که بگویند روحانیت مسبب مشکلات و نارساییهاست آن هم کدام روحانی، روحانی بیدرد و بیمسؤولیت، نه، بلکه روحانیتی که در همۀ حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است. کسی مدعی آن نیست که مردم و پابرهنهها مشکلی ندارند و همه امکانات در اختیار مردم است مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر میشود و کمبودها و نیازها رخ مینماید. ولی من با یقین شهادت میدهم که اگر افرادی غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمریکا و جهان خواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامی و انقلابی چیزی برایمان نمانده بود».
8 از آقای احمدینژاد و تفکری که ایشان بازوی اجرایی آن را نمایندگی میکند هیچ گونه انتظاری نیست. وی بر مبنای باورهای خود مبنی بر نفی مدیریت روحانیت انقلابی عمل و اقدام میکند هر چند پیش از هر کلامی دعای حضرت ولیعصر (عج) بخواند و انقلابیتر از رهبری ظاهر شود. اما سوال این است که چرا روحانیت انقلابی در این میان خاموش است و چرا آنچه را که در دل دارد و در محافل خصوصی واگویه میکند، با عموم ملت ایران در میان نمیگذارد و چرا این دروغها، فریبها و نیرنگها را بر ملا نمیکند. و از یار دیرین انقلاب و سلامت دفتر رهبری دفاع نمیکند.
بدیهی است که انتظار این نیست که در دفاع از رئیس مجلس خبرگان که متکفل نظارت و بلکه انتخاب رهبری است و سلامت دفتر رهبری در برابر رئیس جمهور صف آرایی شود، اما بدون هیچ گونه شک و تردیدی این انتظار وجود دارد که روحانیت انقلابی در برابر این آزمون بزرگ تاریخی به وظیفۀ خطیر خود عمل نماید و نام نیکی از خود در جریدۀ تاریخ سیاسی ایران اسلامی ثبت کند و با روشنگریهای خود از تولد فتنهای که افکار عمومی را در معرض جدیترین شبهات سیاسی قرار میدهد، جلوگیری نماید. امروز چشم تاریخ نگران عملکرد روحانیت انقلابی است و دراین میان بزرگان روحانی بیش از دیگران مسئولیت دارند.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشت :
1 – صحیفۀ امام (ره)، ج 21 ، ص 278
2 – شهید محمد جواد باهنر، مبارزات، مواضع و دیدگاهها، مرتضی نعمتی زرگران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار 1384
3 – عبور از بحران، کارنامه و خاطراتهاشمیرفسنجانی سال 1360، ص 15
4 – همان ، ص 22
5 – صحیفۀ امام (ره)، ج 15، ص 25
6 – صحیفۀ امام (ره)، ج 21، ص 279
7 – امام خمینی (ره) : من آقای خامنهای را بزرگش کردم. من آقایهاشمی را بزرگ کردم. من آقای بهشتی را بزرگش کردم. دیدماینها را از اول تا آخر. صحیفۀ امام (ره)، ج 15، ص 200
8 – صحیفۀ امام (ره) : ج 21 ، ص 280