یک روزنامه در یادداشتی نقش مجید واشقانی را در سریال «هفت سر اژدها» مورد بررسی قرار داد و نوشت: مجید واشقانی ایفاگر نقش سلطانخواه، تشکیلات گستردهای را رقم زده و در واقع با استفاده از رانت پدر و برخی مقامات، برای خود حکومتی تشکیل داده است. سلطانخواه میخواهد با خریدن برخی چهرههای امنیتی و پلیسی، از طریق تشکیلات اقتصادی مهم کشور مثل نفت ثروت و مال هنگفتی به دست آورد. اگر از ظاهر این نقش گذر کنیم و قدری به باطن آن برویم، متوجه شباهتهای بسیار کاراکتر سلطانخواه و ردینگتون درسریال بلکلیست (لیست سیاه) خواهیم شد.
هرچند مقایسه این دو به لحاظ شباهت، ممکن است قدری هواداران مجموعه بلکلیست را آزرده خاطر کند، اما واقعیت این که واشقانی در قامت یک بازیگر حرفهای در مافیا، خوب میداند چطور چهره خود را به یک مافیای واقعی مثل ردینگتون نزدیک کند. کلاه نوعِ فدورا که سلطانخواه بر سر میگذارد و آن عینک رنگی که گاهی روی چشمش قرار میدهد، درست نمایانگر تصاویری از زندگی لوکس، پنهانی، برخاسته از قدرت و صد البته فاسد کاراکتر اصلی بلکلیست است. سلطانخواه هم درست مثل ردینگتون، اصراری ندارد که همان اول دستش برای مخاطب رو شود. به مرور مشتش را برای مخاطب باز میکند تا مشخص شود هر دوی این شخصیتها قرار است چه شگفتانهای برای مخاطب داشته باشند. چیزی که به مرور به یک معمای چند مجهولی در هفت سر اژدها تبدیل میشود که فشارهای سیاسی و امنیتی، به جای آنکه به فرد فاسد وارد شود روانه افراد صادق میشود. در هفت سر اژدها، اما قرار نیست نیروهای امنیتی با متهمان همراه شوند. البته به درستی بحث نفوذ در میان نیروهای پلیس هم به نمایش گذاشته میشود، اما دیگر خبری از قرارداد معروف نیروهای افبیآی با متهم ردیف اول نیست. در هفت سر اژدها با چند گروه مواجهیم که انگار قرار نیست تا دقیقه آخر مشخص شود که کدامشان دغدغه واقعی این خاک و وطن را دارند که نیروهای پلیس هم از این دسته هستند. در اشاره دوباره به کاراکتر سلطانخواه و سلسله شباهتهایی که در مورد این شخصیت و مجموعه بلکلیست گفته شد، باید به بیان و زبان مجید واشقانی هم اشاره کرد که توانسته سیمای واقعی یک آقازاده فاسد را به نمایش بگذارد؛ چه زمانی که در حال خوردن هندوانه، خبر حکم دادگاه را میشنود و با نوای وکیل همراه میشود و چرخ میزند، چه وقتی که میخواهد همه را سر جای خود بنشاند و از نظرش، هر کسی یک قیمتی دارد.