آفتاب: عزت الله سحابی گفت: «من خود را کسی نمیدانم که به مردم ایران پیامیبدهم. از مردمایران درخواست میکنم، برای نجاتایران به موسوی رای دهید».
مهندس عزت الله سحابی در روزهای اخیر بارها حمایتهای خود را به صورت شفاف و صریح از میرحسین موسوی اعلام کرده است. او همواره از دیدگاههای آقای خاتمی در راستای توسعه جنبش دموکراسی و به ویژه توسعه سیاسی حمایت میکرد. چرا امروز با آن که آقای خاتمی صحنه رقابتهای انتخاباتی را ترک کرده است، او باز شرکت در انتخابات را توصیه میکند و با این که میرحسین موسوی نیز خود را یک اصلاح طلب – اصولگرا معرفی کرده است، سحابی با اعلام صریح رای به موسوی، انتخاب او را مورد تاکید قرار میدهد؛ متن زیر حاصل گفتگو با ایشان است.
به اعتقاد شما و بسیاری از ملی– مذهبیها، هنگامی که اصلاح طلبان در سال 1376 توانستند در قدرت سهیم شوند، حاضر نشدند با نیروهای مستقل اصلاحطلب و دموکرات متحد شوند تا این امر به ایجاد پایههای جنبش اجتماعی برای آزادی و دموکراسی درایران بینجامد. امروز رویکرد اصلاح طلبی بسیار معتدلتر از دوره مذکور در رقابتهای انتخاباتی ظاهر شده است. با چه استدلالی بر شرکت در انتخابات تاکید میکنید؟
دراین دوره مسئله «حیاتایران» مطرح است و دموکراسی و توسعه سیاسی فرع قضیه است. ما امروز بحث ایران و دغدغه ایران را داریم. ما باید ایران را نجات دهیم. ما مردم ایران در گروههای مختلف با سلائق مختلف باید به فکر نجات ایران باشیم.
بنده از سال 1384 تا به حال دغدغه ایران را دارم. در شرایط فعلی فکر میکنم که وضعیت ایران بسیار بحرانی است. چند سالی است که احساس میکنم و اعتقاد دارم که موجودی که در سالهای بعد از انقلاب بیش از هر چیز به آن صدمه خورد است و مظلوم واقع شده است خود «ایران» و نه فقط مردم ایران. نمیگویم «ملت و مردم ایران». چرا؟ به این دلیل که موجود ایران در طول سالهای گذشته دچار آسیبهای عدیدهای شده است. هماینک حفظ ایران بیش از هر هدف دیگری دارای اهمیت است. عامل وحدت در کشور که کلیه اقشار با آن احساس نسبت میکنند، ایران است. و ایران، امروز در معرض خطری جدی است.
دراین دوره مسئله «حیاتایران» مطرح است و دموکراسی و توسعه سیاسی فرع قضیه است. ما امروز بحث ایران و دغدغهایران را داریم. ما باید ایران را نجات دهیم. ما مردم ایران در گروههای مختلف با سلائق مختلف باید به فکر نجات ایران باشیم.
در سیاست داخلی تعبیر من این است که آقای احمدی نژاد و عملکرد دولت وی، تمام بنیان و توان حیات اقتصادی کشور را به نابودی کشانده است. تهمتها، دروغها و آمارهای نادرست در این دولت به حد بالایی جای عملکرد مناسب را گرفته است. در صحنه سیاست خارجی هم با ادامه سیاست جنجال سازی در روابط بین الملل، تامین منافع ملی کشور بیش از پیش به خطر افتاده است. ایران امروز نه تنها در جامعه بین الملل منزوی شده است. بلکه حتی کشورهای منطقه و اعراب نیز نسبت به ما بدبین شدهاند.
چهار سال گذشته نیز پس از انتخابات سال 1384 نسبت به انتخابات و عملکرد آقای خاتمی رئیس جمهور وقت اعتراض داشتم. نقد من بر شخصیت آقای خاتمی نیست. اینجانب تا انتخابات سال 1384، جزء طرفداران جدی ایشان بودم. چرا که حرکت و روش ایشان در راستای اصلاحات در ایران را حرکتی سنجیده و برنامه ریزی شده و آغاز گشایشی برای راه توسعه سیاسی در ایران میدانستم. شخصیت و خودایشان را بسیار دوست دارم و مورد احترام اینجانب هستند. اما مشکلاتی پیش آمد که ایشان نتوانست وعدههای توسعه سیاسی که میداد را اجرا کند.
تاکید میکنم من به ایشان ایراد نداشتم چون تصورم این بود که نگذاشتند ایشان برنامههای خود را اجرایی کند. من از این جهت بهایشان ایرادی ندارم. ایراد من این بود که انتخابات سال 1384 انتخاباتی بود به تمام معنا دستکاری شده، به طوری که بسیاری صریحاً اعتراف به دستکاری شدن این انتخابات داشتند.
در پایان انتخابات من مانند بسیاری از نتایج انتخابات ناراضی بودم و فکر میکردم که ایشان به روند تقلبات انتخاباتی که در وزارت کشور دولتایشان صورت میگرفت، اعتراض جدی خواهند کرد. به ایشان گفتم «من فکر میکردم که شما به عنوان رئیس جمهور وقت به روند انتخابات اعتراض خواهید کرد ولی شما تنها با گفتن این مورد که برخی بداخلاقیهایی صورت گرفته است، موضوع را فقط طرح کردید. شما دغدغه مردم و توسعه سیاسی را به عمل نرساندید».
شما با میرحسین موسوی چه در برنامهها و چه در شعارهای انتخاباتی اختلاف سلیقههایی دارید. اما باز تاکید میکنید که میرحسین موسوی را انتخاب میکنید. چرا؟ به کدام موسوی رای میدهید: «موسویاندیشمند»، «موسوی اصلاح طلب - اصولگرا»، «موسوی سیاستمدار»، «موسوی فرهنگی»، یا به موسوی به عنوان «رئیس قوه مجریه آینده»؟
او برای ما رئیس قوه مجریه و رئیس جمهوری خواهد بود که میتواند ظرفیتهای توسعه سیاسی و وحدت ملی را توسعه ببخشد. ضمنا میتواند کاتالیزوری برای آشتی ملی باشد. ایشان میتواند زمینههای لازم برای طرح دولت ملی به معنای واقعی در ایران را فراهم کند.
به نظر من، روش موسوی ممکن است راه میانهای ایجاد کند تا احزاب و گروههای چپ و راست کشور آماده تعامل و گفتگو شوند. در همین مجلس اصولگرا بسیاری از این نمایندهها طرفدار موسوی هستند.
هماینک فاصله گرفتن موسوی از شعارهای صرف اصلاح طلبی، زمینهاین راه میانه را فراهم کرده است. موسوی به خوبی به این درک نائل آمده است که در ساختار واقعی سیاسی ایران باید بپذیرد که الزاماتی را باید رعایت کند، از این رو ایشان از افراطگریها جلوگیری میکند.
موسوی را به عنوان یک کاریزما نگاه نمیکنم. اما او انسان سلامتی است. تجربه عملی دارد. در بدترین شرایط کشور را اداره کرده است. اما توسعه سیاسی را با حرکتی آرامتر دنبال میکند. تاکید میکنم بعد از تجربه دوره اصلاحات، حرکات آرام موسوی در عرصه توسعه سیاسی، در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، مطلوب ما و همه فعالان توسعه سیاسی در کشور است.
تایید میکنم که با ایشان اختلاف سلیقههایی داریم و این بسیار طبیعی است. بدیهی است ایشان نمیتواند زمینه تحقق خواستههای کامل گروههای خواهان توسعه سیاسی را فراهم کند اما میتواند به گونهای عمل کند که حداقل موانع ما دراین مسیر را کمتر کند. منتها بنده از آقای موسوی به چند دلیل حمایت میکنم:
اولین و مهمترین دلیل اینجانب آن است که تجربه 8 سال دوران اصلاحطلبی دوران آقای خاتمی به ما نشان داد که ایشان گرچه به حق اعتقاد داشتند که توسعه سیاسی مقدم بر توسعه اقتصادی است. اما تجربه سالهای اصلاحات در ایران نشان میدهد که همواره مقاومتهایی در مقابل جریان توسعه سیاسی وجود دارد که سرعت دستیابی به این موضوع را بسیار کند میکند.
ما نمیتوانیم صبر کنیم که توسعه سیاسی تحقق پیدا کند بعد توسعه اقتصادی آغاز شود. نباید بگذاریم که اوضاع اقتصادی بدتر شود و تمام موجودی و حیات اقتصادی کشور تهدید شود و تقلیل رود، تا توسعه سیاسی در کشور محقق شود.
تجربه به ما نشان داده است که تحمل توسعه سیاسی در کشور ما بسیار سخت است. بنابراین ما باید دراین دوره، اندکی آرامتر در راه تحقق توسعه سیاسی اندکی حرکت کنیم. علت تایید موسوی از سوی من نیز همین امر است. به نظر میرسد که موسوی قرار دارد روند توسعه سیاسی کشور را آرامتر دنبال کند.
بررسی برنامههای ایشان نشان میدهد که ایشان بنا دارند در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، توسعه سیاسی در کشور را با حرکتی آرام و تدریجی پیش ببرند.این حرکت آرام در واقع همان خواست ما به عنوان بخشی از جنبش اجتماعی خواهان توسعه سیاسی و اصلاحات واقعی در دوران کنونی است. حرکتی متعادل و نه افراطی به سوی توسعه سیاسی. حداقل تمهیدی که میتوان حدس زد در دوره ایشان دراین مورد صورت بپذیرد، کاهش خفقانهاست. در عین حال، اولویت کنونی برنامههای ایشان بیشتر توسعه واقعی اقتصاد ایران است.
اتفاقاً در دنیا مخصوصاً در کشورهای اروپای غربی، به خصوصی فرانسه و انگلیس و بعد آلمان، توسعه سیاسی معطوف به توسعه اقتصادی بوده است و در پی آن در این کشورها ایجاد شده است. طبقات اقتصادی توسعه یافته این کشورها بودند که زمینه توسعه سیاسی و مشارکت غیر اشراف را در حکومت فراهم کردند. همین قشر توسعه یافته سیاسی بودند که مباحث حقوق بشر و مشارکت سیاسی را در این کشورها مطرح کردند. و به پیش بردند. توسعه اقتصادی به عنوان اسکلتی نگهدار توسعه سیاسی شد و همین امر پایههای دموکراسی را دراین کشورها فراهم کرد.
اما فضای امروز فضای عجیب و متفاوتی است. در فضای کنونی جامعه، که اقبالی به موسوی شده است، فکر میکنم که جامعه هم بهاین تجربه سیاسی رسیده است که خواستههای توسعه سیاسی خود را معتدلتر بیان و دنبال کند. نمونه آن حرکاتی است که دراین دوره انتخاباتی از ناحیه مردم و حضور آنها در خیابانها در حمایت از موسوی میبینیم.
باید توجه داشت که در کشور ما نه به لحاظ اهمیت تاریخی، بلکه به لحاظ اولویت زمانی توسعه سیاسی اولویت دارد. اگر اندکی فضای مطبوعاتی کشور باز بود تا ضعفهای اقتصادی و فساد اقتصادی شفافتر بیان شوند، توسعه ایران بسیار نزدیکتر بود. منتهی مجددا عرض میکنم که تجربه دوره خاتمی نشان میدهد که ما باید توسعه سیاسی را آرامتر دنبال کنیم.
در میان کاندیداهای این دوره ریاست جمهوری، اگر فقط به توسعه سیاسی بیندیشیم، به نظر من آقای کروبی از آقای موسوی بسیار جلوتر هستند. اما به لحاظ اقتصادی هیچ یک از برنامههای کاندیداها قوت برنامههای اقتصادی میرحسین موسوی را ندارند.
دلیل دوم حمایت من از آقای موسوی آن است که موسوی بنا دارد منابع مالی حاصل از نفت را صرف ایجاد پایههای اساسی رشد و توسعه اقتصادی ایران قرار دهد. این تصمیم، بسیار مدبرانه است. منابع نفتی ارث همه ایرانیان است که طی میلیونها سال در دل زمین ایران ایجاد شده است. ما حق نداریم منابع نفتی را خرج جاری کنیم چون ثروت همه نسلهاست. ما باید آن را برای توسعه پایههای رشد اقتصادی هزینه کنیم. از این رو برنامههای اقتصادی که بنا دارند منابع مالی حاصل از نفت را خرج جاری کنند، حتی اگر بخواهند به عادلانهترین صورت آن را در میان مردم تقسیم کنند، باز هم این امر زمینههای فساد مالی را محدود نخواهد کرد.
با رویکرد ملی کردن هر چه بیشتر صنایع در دوره نخست وزیری مهندس موسوی بود که بعد از انقلاب اطراف بسیاری از شهرهای بزرگ کشور، شهرهای صنعتی تاسیس شد. دراین فضا صنایع کوچک رشد بیسابقهای پیدا کردند. یک صنعت مردمی شده و فراگیر که از لحاظ کیفیت صنعتی بالا بود، در سراسر کشور ریشه پیدا کرد.
میرحسین موسوی با وجود اهمیت بالایی که برای صنایع کوچک اهمیت بالایی قائل شد، با این حال از صنایع بزرگ غافل نشد. کارخانه مس سرچشمه نمونهای است بارز از این صنایع بزرگ که در تاریخ 3 خرداد مصادف با تاریخ آزادسازی خرمشهر، با توان نیروی انسانی ملی آماده بهرهبرداری و افتتاح شد و در واقع مقدمه استقلال اقتصادی ایران را کلید زد.
دلیل سوم این است که من آقای موسوی را تاحدودی میشناسم. البته با ایشان دوست نیستم. ولی میدانم که او 8 سال تجربه اجرائی دارد. که کاندیدای اصلاح طلب ندارد. ایشان در بدترین دوران اقتصادی که کشور دچار یک جنگ تمام عیار و قیمت نفت زیر 8 دلار بود با محدودیتهای مالی بسیار توانست کشور را اداره کند. در آن دوران سخت، حتی همان نفت را هم نمیشد به راحتی و به طور کامل صادر کرد. هم ظرفیتسازی تولید نفت پایین بود و هم امنیتی برای کشتیهای حامل نفت نبود. دراین دوره بااین محدودیتهای مالی کشور به خوبی توسط ایشان اداره شد.
کل بدهی دولت بعد از رفتن میرحسین موسوی 12 میلیارد دلار بدهی جاری بود یعنی بدهی که تا پایان سال باید تصفیه شود. این بدهی بدهی درازمدت نبود بهره بالایی هم نداشت.این هنر موسوی بود. ضمن آن که در دوران موسوی، به رغم جنگ و مشکلات مالی، توسعه اقتصادی به معنای توسعه صنعتی سالمیدرایران آغاز شد و ریشه گرفت. ما قبل از انقلاب صنایع و کارخانجات بزرگی داشتیم. اما به دلیل پایین بودن ارزش افزوده این کارخانهها و صنایع، چیزی در حدود 35% ،این صنایع خیلی ملی نبودند. دلیل این امر هم این بود که اکثر این صنایع بر مبنای مونتاژ قطعات وارداتی فعال بودند.
در آن زمان میرحسین یک شورای برنامهریزی صنعت تاسیس کرد. برخی استادان دانشگاه، یکی دو نفر از بخش خصوصی و تنی چند از کارشناسان و متخصصان صنایع به عضویت این شورا انتخاب شدند. هدف از تاسیس این شورا نیز از جمله تعیین ضوابط مشخص صنایع ملی بود.
مجموع این ضوابط باید در تولیدات صنعتی رعایت میشد. و در قبال آن یک موافقت اصولی از سوی دولت صادر میشد. که تعهداتی برای تامین منابع ارزی در قبال تولیدکنندگان صنعتی برای دولت ایجاد میکرد.
با رویکرد ملی کردن هر چه بیشتر صنایع در دوره نخست وزیری مهندس موسوی بود که بعد از انقلاب اطراف بسیاری از شهرهای بزرگ کشور، شهرهای صنعتی تاسیس شد. در این فضا صنایع کوچک رشد بیسابقهای پیدا کردند. یک صنعت مردمی شده و فراگیر که از لحاظ کیفیت صنعتی بالا بود، در سراسر کشور ریشه پیدا کرد. میرحسین موسوی با وجود اهمیت بالایی که برای صنایع کوچک اهمیت بالایی قائل شد، با این حال از صنایع بزرگ غافل نشد. کارخانه مس سرچشمه نمونهای است بارز ازاین صنایع بزرگ که در تاریخ 3 خرداد مصادف با تاریخ آزادسازی خرمشهر، با توان نیروی انسانی ملی آماده بهرهبرداری و افتتاح شد و در واقع مقدمه استقلال اقتصادی ایران را کلید زد.
بنده البتهایراداتی هم به موسوی دارم. در ارتباط با موضوعات سیاسی، به خوبی به خاطر دارم که او در دل موافق برخی برخوردهای سیاسی نبود، اما در برخی موارد که نمیتوانست کاری صورت دهد، سکوت میکرد. همین سکوت او همواره او را در معرض انتقادات قرار میداد.
در کل منظور من این است که موسوی را به عنوان یک کاریزما نگاه نمیکنم. اما او انسان سلامتی است. تجربه عملی دارد. در بدترین شرایط کشور را اداره کرده است. اما توسعه سیاسی را با حرکتی آرامتر دنبال میکند. تاکید میکنم بعد از تجربه دوره اصلاحات، حرکات آرام موسوی در عرصه توسعه سیاسی، در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، مطلوب ما و همه فعالان توسعه سیاسی در کشور است.
با رویکردی متفاوت و از دیدگاه جنبش دموکراسی خواهی در ایران اگر به انتخابات امروز ریاست جمهوری نگاهی بیندازیم، دراین دوره شاهد عملکردهای متفاوتی از گروههای مختلف اجتماعی اعم از دانشجویان، زنان، کارگران، معلمان، جوانان و ... هستیم. رویکردها و برخوردهای معتدلتر و بیشتر برخواسته از خود مردم و نه تحت تاثیر صرف نخبگان سیاسی – فکری.این رویکرد جدید در راه آزادی خواهی و دموکراسی طلبی، تعداد قابل توجهی ازایرانیان امروز را چگونه تفسیر میکنید؟
ما ایرانیها و شاید اغلب در جهان سوم معمولا همان طور که دغدغه انباشت سرمایه نداریم، انباشت تجربه هم نداریم.در طول تاریخ نشان دادهایم که از تجارب خود استفاده نمیکنیم. قیام مشروطه، جنبش دوم خرداد و نظیر آن را زیاد تجربه کردهایم اما از آنها بهره برداریهایی برای برنامهریزی مناسب در راه توسعه سیاسی نداشتهایم.
اما فضای امروز فضای عجیب و متفاوتی است. در فضای کنونی جامعه، که اقبالی به موسوی شده است، فکر میکنم که جامعه هم به این تجربه سیاسی رسیده است که خواستههای توسعه سیاسی خود را معتدلتر بیان و دنبال کند. نمونه آن حرکاتی است که دراین دوره انتخاباتی از ناحیه مردم و حضور آنها در خیابانها در حمایت از موسوی میبینیم.
این خود دلیلی براین امر است که جامعه نسبت به دوره خاتمیپختهتر شده است. دانشجویان، زنان، دانشجویان، کارگران و اقشار دیگر امروز حرکتهای معقولانهتری دارند. ایران امروز نیازمنداین رویکرد میانه و متعادل در جنبش توسعه سیاسی است. و موسوی ازاین جهت است که مورد تاییداین گروهها قرار گرفته است.
ضمن آن که تهدیدی که امروز ایران را فراگرفته است، راهی ندارد جز میانهروی که به نظر مناین راه میانه را کسی جز موسوی نمیتواند هموار کند.
من خود را کسی نمیدانم که به مردمایران پیامی بدهم، از مردم ایران درخواست میکنم برای نجات ایران به موسوی رای دهید. از آنانی که تصمیم ندارند در انتخابات شرکت کنند درخواست میکنم امروز اگر میخواهید ایران را از خطر نجات دهید و اگر میخواهید برای ایران کاری بکنید: به موسوی رای دهید.
مصاحبه کننده: رها