تولید و پخش رئالیتیشوها از مافیا گرفته تا پدرخوانده و... در شبکههای نمایش خانگی داغ است و یکی از این برنامهها که اینروزها طرفداران قابل توجهی پیدا کرده، رئالیتیشو «زودیاک» است که با عنوان «شبهای مافیا»، بازی جذابی را برای طرفدارانش پخش میکند، در این برنامه یک قاتل سریالی به نام «زودیاک»، شهروندان و مافیای سیسیل را هدف قرار میدهد. در این برنامه محمد بحرانی نقش گرداننده بازی را بر عهده دارد. سریال شبهای مافیا؛ زودیاک به کارگردانی محمدرضا رضائیان در سال ۱۴۰۲ ساخته شده است. در فصل دوم این رئالیتیشو سریال فرزاد حسنی، دارا حیایی، جواد خواجوی، محیا دهقانی، متین ستوده، مجتبی شفیعی، علیرضا طلیسچی، سعید فتحی روشن، بهار قاسمی، مریم مومن، مهدی مهدی پور و امیرحسین هاشمی به هنرمندی پرداختهاند. علیرضا طلیسچی یکی از خوانندگان شناخته شده و پرطرفدار پاپ است. خوانندهای که توانسته جایش را با کنسرتهایی که برگزار میکند؛ تثبیت کند. خواننده پاپ متولد ۶۴ که از میانه دهه ۸۰ فعالیتش را به شکل رسمی آغاز کرد؛ تک آهنگهایش طرفداران خاص خودش را دارد. طلیسچی در این گفتگو از حضورش در برنامه شبهای مافیا میگوید و در بخشهای دیگری از این گفتگو از وضعیت امروز موسیقی صحبت کرده است.
این روزها رئالیتیشوهای متنوعی در شبکه نمایش خانگی پخش میشود؛ چطور شد که در برنامه شبهای مافیا؛ زودیاک شرکت کردید؟
از طریق تیم تولید به برنامه دعوت شدم و علاقه داشتم که ببینم چطور میتوانم در این سناریو، بازی کنم. من قبلا هم در یک شو، مافیا بازی کرده بودم، اما به نظرم زودیاک شیکتر است و پیچیدگیهایش، بازی را برای بیننده، جذابتر میکند.
خیلیها به برد و باخت در یک مسابقه اهمیت میدهند، برد و باخت برای شما چطور بود؟
حضورم و شرکت در این برنامه بیشتر برایم جنبه سرگرمی دارد. اینطور نگاه میکنم که با یک گروه خوب دور هم هستیم و هدفمان این است که برای بینندههای برنامه، برای لحظاتی حال خوب ایجاد میکنیم که امیدوارم به چنین نتیجهای رسیده باشیم.
اخیرا در نمایش خانگی، محصولاتی در حوزههای مختلف ورزش، موسیقی، مذهبی و ... تولید شده است. از نظر شما تولید برنامههای حوزه موسیقی مثل صداتو، چه تاثیری بر ارتباط بیشتر مردم با موسیقی دارد؟
ساخت برنامههای خوب در این حوزه، به ارتباط بیشتر مردم با موسیقی کمک میکند، اما اینکه این برنامهها بتواند آرتیست بسازد، مبحث دیگری است. چون یک خواننده هر چقدر هم تخصصی وارد یک حوزه بشود، تا جو کار و فعالیت حرفهای در فضای تولید و استیج را تجربه نکند، به موفقیت نمیرسد. از نظر من، ورود به عرصه خوانندگی و فضای حرفهای موسیقی، کاملا نیازمند تجربه واقعیت این قضیه است. تمام این مسابقاتی هم که اخیرا تولید و پخش شده، یکی دو چهره را به فضای موسیقی معرفی کرده، اما به لحاظ ایجاد سرگرمی برای مردم، کاملا موفق ظاهر شدهاند و اگر از این قبیل برنامهها مجدد هم تولید بشود، به و فهم و درک بیشتر مردم از به فضای موسیقی، کمک قابل توجهی میکند.
پیشنهادی برای حضور در برنامههای موسیقی داشتهاید؟
پیشنهاد داشتهام، اما علاقه، نه. چون به نظرم در جایگاهی نیستم که بخواهم کسی را قضاوت کنم و اصولا هم موسیقی تا یک جایی به صورت علمی و پایه، آموختنی است و از آن به بعدش دیگر سلیقهای میشود. پس قضاوت کردن راجع به صداها را باید به مردم بسپاریم.
این روزها بازار کنسرتهای پاپ داغ است، درست است که موسیقی در کشور افت و خیزهای زیادی دارد و با مشکلات خاص خودش دست و پنجه نرم میکند؛ با این حال اوضاع این روزهای موسیقی کشور چطور است؟
به نظرم وضعیت موسیقی ما در حال بهبود است و البته این گفته من نیست و گفته خیلی از بزرگان حال حاضر موسیقی ایران است. موسیقی ما در سالهای اخیر دچار تحولات عجیب و غریبی شد که بخشی از این تحولات، مثبت بود و بخشی هم منفی. خوشحالم که با ورود هنرمندان حرفهایتر و صداهای قشنگتر و احساس بیشتری که در کارها وجود دارد، موسیقی در حال نجات پیدا کردن از آن حالت قبلی و ترمیم خودش است.
برویم سراغ مسئله ترند شدن برخی از قطعهها موسیقی مثل قطعه «پاقدم» که اخیرا بسیار شنیده و معروف شد. چه میشود که یک کار، انقد دیده و شنیده و پرطرفدار میشود؟
بخش زیادی از این اتفاق، مربوط به تجربه است و بخشی هم سلیقه و هوش مارکت. ولی در نهایت یک کار را مردم، بولد میکنند. یعنی اگر مردم کاری را دوست داشته باشند، آن کار به موفقیت بزرگی میرسد. پاقدم، یک قطعه موسیقی دهه شصتی است که در آن استانداردهای ضبط موسیقی آن دوران، کاملا رعایت شده و فکر میکنم جدا از تنظیم و میکس و مستر خوب امیر بهادر دهقان، شعر و ترانه کار و ملودی هم خیلی به کارهای آن دهه نزدیک است.
شما در قطعههای معروفتان هم سبک شاد دارید و هم قطعههای احساسی و غمگین. تمایل مردم بیشتر به شنیدن کدام یک است؟
اگر به تاریخمان رجوع کنید میبینید که مردم ما پر از غم و غصه بودهاند و طبیعتا تمایلشان به آهنگهای شاد، بیشتر است. در کنسرتها هم همینطور است. وقتی یک پدر یک بودجه مشخصی را برای خانوادهاش کنار میگذارد که در یک کنسرت شرکت کنند، دلش نمیخواهد که مجددا در یک فضای غمگین قرار بگیرند؛ بنابراین تمایلشان به شنیدن و همراهی در خواندن آهنگهای شاد بیشتر است. البته از قدیم هم همین بوده که یک موزیک شاد نسبت به یک قطعه غمگین، بیشتر شنونده و طرفدار داشت.
این روزها مدام نام خوانندههای جدیدی را میشنویم که در فضای مجازی معرفی میشوند. یا گاهی روی بیلبوردها، کنسرت خوانندههایی را میبینیم که خیلیها نمیشناسندشان. این افزایش ورود به عرصه خوانندگی، اتفاق مثبتی است یا منفی؟
ما خوانندگانی را داشتهایم که با یک قطعه، روی استیج آمدند و بقیه قطعههایشان یک حالت مکمل روی همان یک قطعه را داشته. از آن طرف هم هنرمندی داشتهایم که با هر قطعه جدید، مخاطبان بیشتری را جذب کردند و به تدریج معروف شدند. در هر صورت، دیده شدن یک اثر هنری و محبوب شدن هنرمند در نهایت به مردم بستگی دارد.
به تجربه حوزههای هنری دیگر مثل بازیگری هم فکر میکنید یا پیشنهادی داشتهاید؟
من یکبار این را تجربه کردهام و متاسفانه بازخورد خوبی از این قضیه نداشتم، بخاطر اینکه تیم تولید آن کار، تیم که فکر میکردم باید باشد، نبود. البته که بازیگران و بقیه عوامل، همه خوب بودند، اما تجربه خوبی برای من نبود و ترجیح میدهم که فعلا دوباره آن فضا را تجربه نکنم و در کار خودم پیش بروم. هرچند که از آینده و تصمیمات بعدیام خبر ندارم.