هند، جز با جمعیتش، با دو چیز دیگر هم به یاد آورده میشود؛ با رؤیا و فقر. در کشوری با جمعیت میلیاردی، فقر گسترده، فساد ساختارهای دولتی و تنوع قومیتی و مذهبی، آدمها چارهای جز رؤیاپردازی برای ادامهدادن ندارند. در این وضعیت، رؤیابافی به داد آدمی میرسد که فشار خردکننده طبقات بالای اجتماع همیشه بر سرش سنگینی میکند.
رؤیاها فقط رؤیا نیستند؛ راه نجاتی هستند که آدمها را امیدوار میکنند روزی، روزی که بهاحتمال زیاد هیچ وقت از راه نمیرسد، طالعشان دگرگون شود و با یاری بخت بلند از اعماق ناکجا برخیزند و بهسوی بالا، جایی که آسمانخراشها خودشان را با آفتاب سوزان برنزه میکنند، حرکت کنند و طعم و رنگ زندگی متفاوت را بچشند. اینها خیال است.
کسی هم که در آن پایین دست و پا میزند و برای زندهماندن در حضیض نیستی باید پا بر سر شخصی شبیه خودش بگذارد، این را به خوبی میداند. اما رؤیا امید واهی میدهد و امید آدم را به ادامهدادن وامیدارد. اما قهرمان فیلم «مرد میمونی»، به کارگردانی دِو پَتِل که هم در نویسندگی و تهیهکنندگی فیلم مشارکت داشته و هم نقش اصلی فیلم را بازی کرده، نمیخواهد فقط ادامه دهد. او رؤیای انتقام از مسببان قتل مادرش را از کودکی در سر داشته و با این فکر قد کشیده و حالا قصد دارد نقشهاش را عملی کند.
پتل که با بازی در فیلم اسکاری «میلیونر زاغهنشین» دنی بویل به شهرت رسید، در نخستین تجربه کارگردانیاش اکشنی جانویکی با نگاه به مسائل و مشکلات اجتماعی و طبقاتی در هند، یعنی سرزمین مادریاش، ساخته است. پتل در نخستین تجربه کارگردانیاش سعی کرده فیلم سرگرمکننده و پر زد و خوردش را با لایهای اجتماعی غنی کند و این کار را با استفاده از گنجینه بیپایان اسطورههای هندی انجام داده است. البته نتیجه نهایی کارش مسلما به غنای آن اسطورهها نرسیده، اما به هر حال سعی کرده فیلمش تفاوتی با نمونههای غربی داشته باشد که ریشه در کمیک بوک یا اسطورههای غربی دارند. در اغلب نقدها به شباهت فیلم با جان ویک، چه از نظر مضمون انتقام و چه از حیث کرئوگرافی صحنههای مبارزه و چه حتی از لحاظ نوع پوشش پتل در فیلم، اشاره شده، ولی همان لایه اجتماعی و اسطورهای فیلم قدری طعم و عطر این معجون اکشن اجتماعی را دگرگون کرده. تماشای «مرد میمونی» دو پتل برای دوستداران ژانر اکشن اصلا ملالآور و پشیمانکننده نیست، هرچند گاه ممکن است افراط او در اصرار به رنگزدن فیلمش با مفاهیم اساطیری خستهکننده باشد.
جان ویک، از همان قسمت نخستش در سال ۲۰۱۴، اکشنی دورانساز بود. تلفیق هنرهای رزمی و مبارزه با تفنگ یا «گان فو» در جان ویک چنان مورد استقبال تماشاگران سراسر دنیا قرار گرفت که تا امروز ۴فیلم و یک مینیسریال از آن ساخته شده و اسپین آف دیگری هم از آن در سال۲۰۰۵به نمایش درمیآید.
این فیلم روی ژانر اکشن و ذهنیت سازندگان و طرفدارانش تأثیر زیادی گذاشت. فیلم «هیچکس» در سال ۲۰۲۱با بازی باب اودنکرک (بازیگر نقش سال گودمن در «برکینگ بد» و «بهتره به سال زنگ بزنی») با الهام از «جان ویک» به نمایش درآمد. حالا هم که «مرد میمونی» تحتتأثیر فرنچایز «جان ویک» ساخته شده است، در فیلم دِو پتل هم قهرمان مثل جان ویک بهدنبال انتقام است. اما برخلاف جان ویک که بهدنبال انتقام کشتهشدن سگش است، بابی میخواهد انتقام مرگ دردناک مادرش را بگیرد. اگر در جان ویک مبارزه برای مبارزه اهمیت دارد و این زیباییشناسی مبارزه و در واقع جنگ است که تماشاگر را به جنون میرساند و نمیگذارد پوچی داستان به چشمش بیاید، در «مرد میمونی» انتقام انگیزهای والا و متناسب با جهان شرقی دارد.
با این حال نمایش خشونت در «مرد میمونی» کاملا متاثر از «جان ویک» است. اگر جان ویک سوار فورد موستانگ ۱۹۶۹میشود، بابی هم سوار بر ریشکایی (موتور سهچرخه هندی) تروتمیز و سرحال از دست تعقیبکنندگانش درمیرود. بابی حتی در فصل انتقام نهایی مثل جان ویک لباس میپوشد. کت و شلوار یکدست مشکی که مثل زرهی برای مبارزه در دنیای امروز است.
مبارزه باب و رئیس پلیس در فصل نهایی حتی از نظر طراحی صحنه و نورپردازی به فیلم «جان ویک: فصل دوم» شباهت زیادی دارد. «مرد میمونی» به خیال خودش در فکر خونخواهی مادر است، اما او بیش از هر چیز سودای جان ویکشدن را در سر دارد.