زن۳۵ساله که در پی شکایت شوهرش به مرکز انتظامی احضار شده بود با رد اتهام سرقت درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:۱۵سال قبل با وساطت یکی از بستگانم با «محمد امین» ازدواج کردم. آن زمان همسرم با خودرو مسافر کشی میکرد و بعد هم عضو تاکسیهای اینترنتی شد. با آن که مانند همه زوجهای جوان ما نیز مشکلات و مشاجرههایی در زندگی داشتیم، اما همواره این اختلافات با میانجیگری بزرگترها حل میشد با وجود این، اختلافات حاد من و همسرم ازدورهای آغاز شد که پدر شوهرم تصمیم گرفت ما را از مستاجری نجات دهد به همین خاطر پدر شوهرم منزل خودش را فروخت و پول آن را به حساب بانکی همسرم واریز کرد.
«محمدامین» هم پس از مدتی جست وجو بالاخره خانهای با همین پول و پس انداز اندک خودمان خرید و ماهم صاحبخانه شدیم. از شدت خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم و از این که دیگر دخترم به راحتی میتواند روی دیوارهای خانه نقاشی کند، خیلی شادمان بودم، اما این روزهای شیرین مدت زیادی طول نکشید چرا که آرام آرام رفتارهای همسرم تغییر کرد و من فهمیدم که سند خانه به نام پدر شوهرم است. با این حال من زندگی خودم را میکردم و مشکلی با این موضوع نداشتم، ولی شوهرم با هربهانهای مرا تهدید به اخراج از منزل میکرد و فریاد میزد از این خانه برو!
وقتی دیگر تحملم به سر رسید روزی همه جهیزیه ام را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم بعد هم وکیل گرفتم تا هم مهریه ام را دریافت کنم و هم سرپرستی دخترم را به عهده بگیرم. ولی خیلی زود با احضاریهای روبرو شدم که همسرم از من به اتهام سرقت طلا، پول نقد، و عتیقه جات شکایت کرده بود. با دیدن این احضاریه، از تعجب چشمانم گرد شد چرا که چنین اتهامی از پایه و اساس دروغ بود. مشکل من و همسرم با دخالتهای خانواده اش در زندگی ما آغاز شد و «محمدامین» هم همواره گوش به فرمان پدرش بود. حالا هم نقشه سرقت را طراحی کرده تا مهریه ام را ندهد و مرا به زانو درآورد. هیچ گاه فکر نمیکردم بعد از ۱۵سال زندگی مشترک، این گونه از دادگاه و کلانتری سردربیاورمای کاش …
با دستور سرهنگ «محمدبزی» (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسیهای کارشناسی برای حل مشکلات این زوج و ارایه راهکارهای مهارتی به منظور ادامه زندگی مشترک در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.