«برت موریسو» در ۱۸۷۰ تا ۱۸۸۰ میلادی در مرکز «امپرسیونیسم» قرار داشت و آثاری همچنین «روز تابستانی» کاملا مشخصه این جنبش به نظر میرسند.
«برت موریسو» (۱۸۴۱-۱۸۹۵) در همه نمایشگاههای امپرسیونیست به جز یکی از آنها شرکت کرد و «روز تابستانی» یکی از تعدادی از آثاری بود که او در سال ۱۸۸۰ به نمایش گذاشت. «موریسو» با «کامی پیسارو» و «ادگار دگا» معاشرت کرد و «ادوار مانه» به دوست و ستایشگر مادامالعمر او تبدیل شد. «موریسو» در برخی از آثار «مانه» مانند «بالکن» (۹-۱۸۶۸) به عنوان مدل ظاهر میشود و «مانه» چندینبار پرتره او را نقاشی کرد. «مانه»، اگرچه اغلب با امپرسیونیستها ارتباط داشت، اما هرگز با آنها نمایشگاهی برگزار نکرد. از برخی جهات، شاید تعجبآور باشد که «موریسو»، که از سال ۱۸۶۴ با موفقیت آثارش را در سالن رسمی نمایش داده بود، از «مانه» پیروی نکرد.
«موریسو» نقاشی «روز تابستانی» را در تابستان سال ۱۸۷۹ میلادی در «پارک بولونی»، پارکی که «موریسو» معمولا به همراه دخترش «جولی» و خدمتگذارش برای قدم زدن به آنجا میرفت، خلق کرد.
هنرمندان همیشه در فضای باز طراحی میکردند، اما چیزی که امپرسیونیستها را از سایر هنرمندان متمایز میکرد، تمایل آنها به رنگآمیزی در فضای باز بود. «موریسو» اغلب بیرون از خانه در فضاهای خصوصی مانند باغ خود کار میکرد، اما نقاشی کردن آن هم بدون مزاحمت در یک مکان عمومی برای یک زن بسیار دشوارتر بود. او طرحی با آبرنگ از «روز تابستانی» که اکنون گم شده را در «پارک بولونی» خلق کرد، اما نقاشی که امروز وجود دارد، با وجود اینکه ویژگی در لحظه بودن را القا میکند، در خانه او کشیده شده است.
خلق نقاشی از صحنههای پارو زدن و قایقسواری در میان امپرسیونیستها سوژه محبوبی بود: «پیر آگوست رنوار» و «گوستاو کایبوت» و همچنین «مانه» تصاویری از مردم در قایقها خلق میکردند.
«کلود مونه» حتی استودیوی شناور خود را داشت که به او اجازه میداد انواع منظرههای رودخانه را از روی قایق نقاشی کند. در مورد «موریسو»، نقاشی کردن بر روی قایق به او حریم خصوصی و امنیت میداد، کار در قایق به این معنی بود که تماشاگران کنجکاو کمتر مزاحم او میشدند. ضربات قلمموی «موریسو» حتی بر اساس استانداردهای امپرسیونیستی متفاوت است. درحالی که مونه و رنوار اساساً با ضربات قلم موی منظم، کوچک و شبیه خطچین نقاشی میکردند، نحوه به کارگیری رنگ توسط «موریسو» بسیار متنوعتر است. او اغلب از ضربات زیگزاگ استفاده میکرد که به آثار او پویایی واقعی القا میکردند.
مورخان هنری جنبش امپرسیونیسم به آثار او انتقاد داشتند، بنابراین او به سرعت به عنوان یک هنرمند کم اهمیتتر کنار گذاشته شد و این اتفاقات بیشتر به دلیل تعصبات جنسیتی رخ داد تا کیفیت هنر یا موقعیت «موریسو» در جنبش! با این حال خوشبختانه امروزه نگرش منصفانه و علاقه به دستاوردهای خلاقانه او در حال افزایش است.