فقط این سالها نیست که سرنوشت ایران با آنچه در فلسطین رخ میدهد و یا تحولات عراق گره زده شده. هشتاد سال پیش هم بزرگترین اتفاق در ایران به خاطر حوادث سیاسی عراق و فلسطین بود. در هجوم ناگهانی ارتش متفقین به ایران در شهریور بیست، نکتههای فراوانی ذکر شده مثلا تلاش برای حفاظت از میادین نفتی ایران از شر حمله احتمالی آلمان، گرایشات رضا شاه به ژرمنها و یا ایجاد پل کمک رسانی به شوروی که در حال جنگ با آلمانها بود.
همه اینها درست هستند، اما علت واقعی این قشونکشی به ایران به عراق و فلسطین ربط داشت. بیایید به خرداد سال ۱۳۲۰ مصادف با ژوئن ۱۹۴۱ برویم. جایی که آلمان نازی با حمله به شوروی پرده دیگری از اهداف جاه طلبانه خود را کنار زد و از آن سو نیروهایش در مصر هم بر ارتش انگلیس فائق شده بودند و با شکست سریع نیروهای روسی در جبههها، این وحشت برای انگلیس به وجود آمده بود که آلمانیها با عبور از روسیه از یکسو و گذر از مصر و سپس خاورمیانه از سوی دیگر، در ایران به هم میرسند و بعد از جداسازی مناطق نفت خیز ایران و عراق از ید انگلیسیها، به سمت هند یورش میبرند!
در چنین فضایی طبیعی بود که موجی از طرفداری از آلمانیها در عراق و فلسطین و ایران به وجود بیاید. تمام کشورهایی که از دست نفوذ انگلیسیها و روسها ذله شده بودند. کمی قبلتر در سال ۱۹۳۹ که مصادف با ۱۳۱۸ در ایران است، حاج امین الحسینی روحانی جوان فلسطینی بعد از سه سال رهبری شورش علیه انگلیسیها و شبه نظامیان صهیونیست دستگیر شد و تنها با وساطت کنسولگری فرانسه بود که از اعدام نجات یافت و با گروهی از همراهانش به عراق تبعید شد.
درست در وقتی که گروهی ژنرال عراقی و چند سیاستمدار بانفوذ از جمله رشید علی گیلانی در حال طراحی کودتایی علیه انگلیسیها و به نفع آلمانیها بودند. حاج امین الحسینی مفتی اعظم اورشلیم همراه دویست تن از هواداران تندرو در بغداد دوباره قیام کرد و فتوای «جهاد» او علیه انگلیس پیدرپی از رادیو برلین و رادیو بغداد پخش میشد.
کودتا انجام شد (در فروردین ۱۳۱۹ مصادف با مارچ ۱۹۴۰)، اما انگلیس که به شدت به نفت عراق وابسته بود سه هفته به شکل مدام بغداد و بصره را بمباران کرد و حکومت کودتا را سرنگون کرد. امین الحسینی و رشید علی گیلانی رهبر کودتای عراق و چند ژنرال عراقی و همین طور سفیر آلمان در عراق (یک افسر اس اس به نام فریتس گروبا) به تهران پناهنده شدند و دولت ایران ترتیبی داد که در سفارت ژاپن سکنا بگزینند. سرهنگ «اروین اِتل» سفیر آلمان در تهران هم رابط حکومت نازیها با این گروه از پناهندهها شد.
رضاشاه هم سرپاس مختار رئیس شهربانی را مامور نظارت بر آنها و نیز تیمسار «فضلالله زاهدی» را در تماس روزانه با آنان قرار داد. انگلیس بخصوص چرچیل به دولت علی منصور نخست وزیر وقت فشار آوردند که این گروه پناهنده را دستگیر و تحویل انگلیسیها کند، اما منصور طبق نظر رضاشاه با این ایده مخالفت کرد.
در نهایت سرلشگر زاهدی که گرایش شدیدی به آلمانیها داشت در عملیاتی مخفیانه امین الحسینی و رشید علی گیلانی را مخفیانه به مرز ترکیه عثمانی انتقال داد تا آنها از طریق ترکیه و ایتالیا به برلین بروند و آنجا با هیتلر و گورینگ رفاقتی به هم بزنند و در انتظار پیروزی ژرمنها باشند (امین الحسینی یکی از مشاوران و راهنمایان آلمانیها در حمله به منطقه بوسنی بود و با فتواهای او ۱۱۰ هزار بوسنیایی مسلمان در ارتش آلمان به خدمت گرفته شدند.
هاینریش هیملر فرمانده گارد مخصوص هیتلر این مفتی فلسطینی که محاسن و موی بور و چشمانی آبی داشت را لقب «روحانی آریایی» داده بود!) این اتفاقات موجب شد تا چرچیل از خشم دیوانه شود. در مرداد ماه ۱۳۲۰ دولتهای انگلیس و آمریکا و شوروی مدام اخطارها و هشدارهای خشنی را به سمت دولت ایران روانه میکردند.
با حمله ارتش آلمان به شوروی، «شاید» رضاشاه میپنداشت که بر اسب برنده شرط بسته است؛ بنابراین با سماجت علیرغم سه یادداشت هشدارآمیز سفرای روس و انگلیس مقاومت میکرد به امید اینکه ارتش آلمان بهزودی به قفقاز و باکو خواهد رسید و خطر حمله شوروی و اشغال خاک ایران برطرف میشود.
در آغاز شهریور ۱۳۲۰ چرچیل در دیدار با رئیسجمهور آمریکا «فرانکلین روزولت» ضمن اشاره به کودتای عراق و اینکه افسران ایرانی هوادار آلمان نیز ممکن است علیه رضاشاه کودتا کنند، توانست او را قانع سازد که برای جلوگیری از این کودتای احتمالی و برقراری نظام جمهوری، اشغال ایران اجتنابناپذیر است. در ابتدای شهریور بیست حمله آغاز شد و در هجده شهریور رضاشاه تسلیم شد.
رشید علی گیلانی در سال ۱۹۶۵ در بیروت فوت کرد و امین الحسینی در سال ۱۹۷۴ در همین شهر. گیلانی در هنگام مرگ ۷۲ ساله بود و امین الحسینی ۷۶ ساله.
منبع: هفت صبح