آنچه از خلبان لشگری به‌‌یاد دارم
مصطفی عباسی*
آفتاب‌‌نیوز : 
آفتاب: روز دوشنبه کاملاً اتفاقی سری به سایت یکی از خبرگزاری‌ها زدم. خبر اول آن، این بود: «بیانات رهبر انقلاب در دیدار امیر خلبان شهید حسین لشگری».
از دیدن واژه «شهید» کمی شوکه شدم. به جستجو در میان صفحات گوگل ادامه دادم تا این که خبر سعادت واقعی او برایم مسجل شد. به چند روز قبل از نیمه شعبان فلش بک زدم. به دنبال دعوت سخنران جهت جشن شب نیمه شعبان برای مسجد روستایمان بودم. با تلفن همراهش تماس گرفتم ۰۹۱۲۱۲۲۸۹۹۹باز هم مانند چند ماه قبل: «برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد» گوشم را آزرد. تعجب کردم پیش خودم گفتم: وقتی اینها قبض موبایل خود را پرداخت نمی‌کنند دیگر از من نوعی توقعی نیست.
آخر به من قول داده بود که حتماً یک بار به روستایتان می‌آیم. چند بار به علت‌های گوناگون دعوت ما را رد کرده بود. سماجت کردم تا هر طور شده شماره‌ای از او به دست بیاورم. با سردبیر آفتاب تماس گرفتم تا از طریق او ردی از ایشان بیابم. اما نشد. انگار قسمت بر بی‌خبری بود..
الان که در حال نگارش این مطالب هستم یاد اولین و آخرین تماس تلفنی خود با ایشان افتادم.
در اولین تماس تلفنی ایشان از من پرسید: «چقدر من را می‌شناسی»؟ در جواب گفتم: یادم هست بچه بودم از اسارت بازگشته بودید و تلویزیون تماس تلفنی شما و همسر محترمتان را بعد از چندین و چند سال نشان می‌داد و آهنگ شام محنت به سر آمد افتخاری را از چک و چهار طرف پخش می‌کرد.
خندید و گفت: «پس خوب می‌شناسی»!؟؟
آخرین بار هم چند ماه قبل بود. با ایشان تماس گرفتم. خود را معرفی کردم فوراً شناخت و گفت: «دوست آقای پور واجد از کاشان». طبق موضوع تماس‌های گذشته درخواست دعوت خود را تکرار کردم. محترمانه عذر خواست. همان لحظه از من پرسید: «پای تلویزیون هستید»؟ گفتم: بله. فرمودند: «شبکه ۵ را ببینید، مصاحبه من را پخش می‌کند».
شبکه ۵ را دیدم سریال پخش می‌کند به ایشان گفتم: حاج آقا گرفتی ما را؟ گفتند: «راستی شبکه استانی تهران داره پخش می‌کنه وشما استان‌تان با ما فرق می‌کند». و بعد به شوخی ادامه دادند: «چه بد شد از افتخار و فیض عظیمی بی‌نصیب شدید»!
بله سردار شهید به ما و هم ولایتی‌های عاشق ولایت و شهادت ما بد قولی کردی!!
چه بد شد از افتخار و فیض عظیمی بی‌نصیب ماندیم.
روحت شاد که متفاوت با دیگران بودی و خوش اخلاق.
* عضو کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه
آفتاب: روز دوشنبه کاملاً اتفاقی سری به سایت یکی از خبرگزاری‌ها زدم. خبر اول آن، این بود: «بیانات رهبر انقلاب در دیدار امیر خلبان شهید حسین لشگری».از دیدن واژه «شهید» کمی شوکه شدم. به جستجو در میان صفحات گوگل ادامه دادم تا این که خبر سعادت واقعی او برایم مسجل شد. به چند روز قبل از نیمه شعبان فلش بک زدم. به دنبال دعوت سخنران جهت جشن شب نیمه شعبان برای مسجد روستایمان بودم. با تلفن همراهش تماس گرفتم ۰۹۱۲۱۲۲۸۹۹۹باز هم مانند چند ماه قبل: «برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد» گوشم را آزرد. تعجب کردم پیش خودم گفتم: وقتی اینها قبض موبایل خود را پرداخت نمی‌کنند دیگر از من نوعی توقعی نیست.
آخر به من قول داده بود که حتماً یک بار به روستایتان می‌آیم. چند بار به علت‌های گوناگون دعوت ما را رد کرده بود. سماجت کردم تا هر طور شده شماره‌ای از او به دست بیاورم. با سردبیر آفتاب تماس گرفتم تا از طریق او ردی از ایشان بیابم. اما نشد. انگار قسمت بر بی‌خبری بود..
الان که در حال نگارش این مطالب هستم یاد اولین و آخرین تماس تلفنی خود با ایشان افتادم.
در اولین تماس تلفنی ایشان از من پرسید: «چقدر من را می‌شناسی»؟ در جواب گفتم: یادم هست بچه بودم از اسارت بازگشته بودید و تلویزیون تماس تلفنی شما و همسر محترمتان را بعد از چندین و چند سال نشان می‌داد و آهنگ شام محنت به سر آمد افتخاری را از چک و چهار طرف پخش می‌کرد.
خندید و گفت: «پس خوب می‌شناسی»!؟؟
آخرین بار هم چند ماه قبل بود. با ایشان تماس گرفتم. خود را معرفی کردم فوراً شناخت و گفت: «دوست آقای پور واجد از کاشان». طبق موضوع تماس‌های گذشته درخواست دعوت خود را تکرار کردم. محترمانه عذر خواست. همان لحظه از من پرسید: «پای تلویزیون هستید»؟ گفتم: بله. فرمودند: «شبکه ۵ را ببینید، مصاحبه من را پخش می‌کند».
شبکه ۵ را دیدم سریال پخش می‌کند به ایشان گفتم: حاج آقا گرفتی ما را؟ گفتند: «راستی شبکه استانی تهران داره پخش می‌کنه وشما استان‌تان با ما فرق می‌کند». و بعد به شوخی ادامه دادند: «چه بد شد از افتخار و فیض عظیمی بی‌نصیب شدید»!
بله سردار شهید به ما و هم ولایتی‌های عاشق ولایت و شهادت ما بد قولی کردی!!
چه بد شد از افتخار و فیض عظیمی بی‌نصیب ماندیم.
روحت شاد که متفاوت با دیگران بودی و خوش اخلاق.
* عضو کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه
گزارش خطا
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره عضویت در خبرنامه 
انتشار یافته: ۰
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین
لینک های مفید
واقعا چه زود از دستمان می روند یکایک خوبان.
واقعا دل غمین می شوم وقت یبه نبودش فکر می کنم.
واقعا سخت است باور این نبود.