کارشناسان حوزه خاورمیانه در باب ماهیت رابطه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی (MBS) با محمد بن زاید، رئیس جمهور امارات متحده عربی (MBZ) تحلیلهای متفاوتی دارند. برخی از مفسران معتقدند که شکاف ادعایی بین این دو رهبر عرب به حدی است که که زمینه برای رویارویی میان ریاض و ابوظبی هموار شده است، در حالی که برخی دیگر به دیدار اخیر رهبران دو بازیگر در شرق عربستان سعودی به عنوان نشانهای از عدم وجود تنش جدی اشاره میکنند.
به نوشتهتی آر تی، در حالی که بعید است روابط منطقهای بین امارات و عربستان قطع شود و سناریویی مشابه آنچه در باب قطر در سال ۲۰۱۷ رخ داد، تکرار گردد- ریاض و ابوظبی اولویتها، مواضع و منافع متفاوتی دارند که باعث ایجاد پیچیدگیهایی شده است. از مسئله عادیسازی روابط با اسرائیل گرفته تا درگیریهای خاص در آفریقا مانند جنگ داخلی سودان، منافع عربستان و امارات با یکدیگر همسو نیست، بنابراین طبیعتاً برخی اصطکاکها در امور دوجانبه وجود دارد. همچنین رقابت اقتصادی جدی فزایندهای بین این دو کشور شورای همکاری خلیج فارس (GCC) وجود دارد، زیرا هر دو برنامههای توسعه و تنوع اقتصادی خود را دنبال میکنند. جوزف آ. کچیچیان، یکی از اعضای ارشد مرکز ملک فیصل در ریاض، در مصاحبه با تی آر تی گفت: بن سلمان، در عرصه منطقه و میان کشورهای حاشیه خلیج فارس، رهبری برجسته است که دوست دارد سیاستها را تنظیم و تأثیر خود را در صحنه بین المللی نشان دهد. در همین راستا در باب روابط او با رهبر امارات گمانه زنیهای بسیاری مطرح است.
عزیز القاشیان، یکی از همکاران پروژه فرقه گرایی در دانشگاه لنکستر مدعی است، روابط دو بازیگر آمیزهای از صمیمیت، تنش، و عمل گرایی است. به گفته حسین ایبیش، محقق ارشد مقیم موسسه کشورهای عربی خلیج فارس در واشنگتن، تنش بین رهبران ریاض و ابوظبی در قاب"رقابت تلخ" قابل تبیین نیست. در عوض، او روابط این دو را بخشی از یک "رابطه رقابتی محدود و قابل مدیریت" توصیف کرد که سالمتر از "توهم تسلط و تبعیت" است که عربستان سعودی و امارات در دوره پس از ۲۰۱۱ به اجرا گذاشتند. ایبیش افزود، اما در زیر روکش وحدت، رقابتی حل نشده نهفته که منعکس کننده واقعیت قدرت اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی در خلیج فارس است. سال ۲۰۲۱، مقامات ریاض شرکتهای خارجی را ملزم کردند تا دفتر مرکزی خود را تا سال ۲۰۲۴ در این کشور مستقر کنند. اگرچه رهبری در عربستان سعودی نشان داد که چگونه این بخشی از یک استراتژی است که هدف آن تضمین تعهد بلندمدت واقعی توسعه است، اما همین مقوله چالشی برای موقعیت امارات متحده عربی به عنوان کشور شورای همکاری خلیج فارس ایجاد کرد، جایی که اکثر شرکتهای خارجی فعال در خلیج فارس مقر اصلی خود را در آن تعریف میکنند.
از نظر ساختار امنیتی شبه جزیره عربستان، یمن بزرگترین منبع اختلاف بین عربستان سعودی و امارات است. از مارس ۲۰۱۵، ریاض و ابوظبی هم صدا با یکدیگر ائتلاف نظامی عربی را رهبری کردند که هدف آن معکوس کردن دستاوردهای یمن در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ بود. اما چندین سال پس از آن مبارزات، رهبری امارات متوجه شد که کنشش پرهزینه شده از همین رو مسیر خود را تغییر داد. در سال ۲۰۱۹، امارات به طور رسمی نیروهای خود را از یمن خارج کرد و تمرکز خود را بر تأثیرگذاری بر مناظر جنوبی یمن از طریق بازیگران غیردولتی جانشین آغاز کرد. این امر مستلزم حمایت امارات از گروههای مختلف یمنی مانند شورای انتقالی جنوب (STC) و خالی کردن پشت عربستان سعودی در شمال یمن بود.
واقعیت این است که امارات و عربستان سعودی در وهله اول با برنامههای مختلف وارد میدان یمن شدند و جنگهای متفاوت، اما متداخل و چارچوبهای ایدئولوژیک متفاوت را دنبال کردند. با گذشت زمان، شکافها عریان شد. نمیتوان انکار کرد که تضاد منافع بین عربستان سعودی و امارات در یمن، پویاییهایی را در زمین ایجاد کرده که در خدمت منافع یمن است. عدم همسویی بین ریاض و ابوظبی عامل بزرگی بوده که زمینه ساز ضعف و ناکارآمدی شورای رهبری ریاست جمهوری شد؛ نهادی که در راس دولت شناخته شده بین المللی یمن قرار داشت.
شورای انتقالی جنوب تحت حمایت امارات با عناصر مورد حمایت عربستان در یمن که به وحدت شمال-جنوب اعتقاد دارند، مخالف است. همانطور که کچیچیان توضیح داد، حمایت ابوظبی از این این شورا، که خواستار برپایی مجدد کشور مستقل یمن جنوبی است که قبلاً از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۰ وجود داشت، منجر به "واگراییهای جدی" بین سیاستهای خارجی عربستان و امارات در قبال یمن شده است. کچیچیان توضیح میدهد که دو شریک شورای همکاری خلیجفارس به واسطه حمایت از گروههای مختلف یمنی جهت تحقق اهداف عملی خود، زمینه را برای تجزیه این کشور جنگ زده هموار کردند. علاوه بر این، به نظر نمیرسد ریاض و ابوظبی آماده باشند تا اختلافات خود را کنار بگذارند و از رهبری واحدی برای احیای وحدت در یمن و بازسازی این کشور حمایت کنند. وینا علی خان، محقق یمن و خلیج فارس، به تی آر تی گفت: «هنوز شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه امارات در تلاش برای کنترل بندر عدن است. به صراحت بگویم، برنامههای متضاد عربستان و امارات در یمن همچنان به تکه تکه شدن شورای رهبری یمن کمک میکند. با این وجود، تا کنون ریاض و ابوظبی موفق شده اند از دامن زدن به منافع متضاد خود در یمن جلوگیری کنند، حتی اگر برخی از مفسران تنشهای میان دو بازیگر را عریان کنند.
علی خان مدعی است: ریاض و آنها «در تقسیمبندی رقابتهای خود مهارت نشان دادهاند، بهویژه زمانی که وضعیت در زمین به نقطه جوش رسیده است». رهبری عربستان سعودی تقسیم دوفاکتو یا قانونی یمن را فاجعه بار میداند. دلایل مختلفی وجود دارد، از جمله این واقعیت که ریاض معتقد نیست که بتواند در یک کشور مستقل در جنوب یمن که ممکن است در آینده دوباره ظهور کند، نفوذ کافی داشته باشد. با این حال، سیاستگذاران در ریاض ممکن است در موقعیتی قرار بگیرند که به موجب آن باید از جدایی در جنوب یمن نهایت استفاده را ببرند. سایر کارشناسان نیز با این تحلیل موافق هستند. کچیچیان به تی آر تی گفت: «این فرضیه که یمن جنوبی در حال ظهور چالشهایی جدی برای ریاض ایجاد میکند؛ برای رهبران عربستان زنگ خطر را به صدا در آورده است. به باور این تحلیلگر، اما اگر چنین شکافی در یمن، چه رسمی و چه غیررسمی، ایجاد شود، ریاض احتمالا با دقت واکنش نشان خواهد داد تا از تشدید یا پیچیده شدن بی مورد تنشها که میتواند علیه منافع امنیتی ژئوپلیتیکی عربستان سعودی نتیجه معکوس داشته باشد، اجتناب کند. الغاشیان گفت: «پیشبینی میکنم که نخبگان حاکم سعودی ارزیابی کنند که چگونه یک یمن جنوبی مستقل بر ثبات در مرز عربستان تأثیر میگذارد». برای عربستان سعودی مشخص شده که مایل است در برخورد با چه کسی عملگرا باشد. از همین رو بعید است به شورای انتقالی جنوب اجازه دهند تا قدرت بگیرد. بنابراین، اگر کشور یمن جنوبی تعریف شود، این بدان معناست که هر دو یمن تا سالهای آینده در حوزه رقابت عربستان و امارات مدیریت خواهند شد.