چند روز پیش شهر پاریس میزبان ورزشکارانی از ۲۰۶ کشور جهان بود و در روز افتتاحیه مسابقات المپیک ۲۰۲۴، هلهله شادی ورزشکاران با پرچمهای در دست، از رودخانه سن به اقصا نقاط جهان میرسید. اما یک کاروان شاید غمگینترین کار المپیک بود، کاروانی که جز ۲۰۶ کشور جهان محسوب نمیشد و ورزشکاران آن، زیر پرچم المپیک با عنوان «تیم پناهندگان» به فرانسه رفته بودند. موضوع زمانی برای ما ایرانیان غم انگیزتر میشود که از میان ۳۷ ورزشکار کاروان ورزشی پناهندگان ۱۴ نفر از آنها ایرانی هستند و فقط ۵ ورزشکار افغانستانی در این تیم حضور دارد، همچنین ورزشکاران کشورهای مختلفی مانند سوریه و سودان جنوبی در این تیم نماینده دارند.
ایران به عنوان کشوری که شرایط جنگ ندارد و از ۵ ورزشکار ایرانی در المپیک ۲۰۲۰ توکیو و حاضر در تیم پناهندگان، حالا با رشد ۳ برابری، نیمی از ورزشکاران پناهنده را ایرانیها تشکیل میدهند و سه ورزشکار دیگر ایرانی نیز زیر پرچم کشورهای دیگر مشغول مسابقه هستند؛ بهعنوان مثال کیمیا علیزاده با پرچم بلغارستان امید کسب مدال در این دوره از مسابقات است و سعید مولائی جودوکاری با پیراهن مغولستان به مصاف رقبای خود خواهد رفت. ورزشکاران ایرانی که در رشتههای مختلف مشغول مسابقه هستند، یک دنیا گلایه و حرف ناگفته دارند که لقای افتخار برای پرچم میهن را به لقایش بخشیدهاند و در تیمی بیهویت مشغول فعالیت هستند. تیمی که فقط افتخار شخصی دارد، نه میهنی و این غم انگیزترین تصویر المپیک برای یکتا جمالی (وزنهبرداری)، کسری مهدیپورنژاد (تکواندو)، دینا پوریونس (تکواندو) محمد رشنونژاد (جودو)، امیر رضانژاد (قایقرانی) سمن سلطانی (قایقرانی)، هادی تیران، ولی پور (تکواندو)، جمال، ولی زاده (کشتی فرنگی)، درسا یاوریوفا (بدمینتون)، ایمان مهدوی (کشتی آزاد)، سعید فضل اولی (قایقرانی کایاک)، محبوبه باربری ژرفی (جودو)، امید احمدی صفا (بوکس)، متین بالسینی (شنا) است.
اما چرا این تعداد قابل توجه از ورزشکاران حرفهای باید زیر پرچمی به غیر از پرچم پر غرور ایران، به مسابقه بپردازند؟ در این شرایط شاید صحبتهای محمدجواد ظریف، در دوران تبلیغات انتخاباتی مسعود پزشکیان بیشتر به ذهنها برسد که فریاد میزد: «ما نمیخواهیم با مهاجرت نخبگان، پدران و مادران، حسرت دیدار فرزندان و نوههایشان را بخورند. ما میخواهیم هر ایرانی هر جا که هست، سفیر ایران باشد و بتواند آزادانه و با خیال راحت به کشورش بازگردد و اگر خواست بماند و اگر هم نخواست، پدر و مادرش را ببیند، خاک پاک وطن را ببوسد و برگردد و مبلغ این فرهنگ قوی باشد.»
در این شرایط بسیاری امیدوارند که با وعدهها و برنامههای مسعود پزشکیان، تعداد این کاروان غم انگیز در سال ۲۰۲۸ و المپیک لس آنجلس کمتر شود، امری که به نماد مهاجرت فرزندان از این آب و خاک تبدیل شده و شاید این کاروان پیامی روشن و ترازویی برای عملکرد دولت چهاردهم باشد که تا چه اندازه برای ماندن فرزندان این آب و خاک در وطن و حضور پر افتخار زیر پرچم سه رنگش تلاش کرده است.
در آخر یه سوزن به جوال میزنید، یک سوزن هم به خودتان بزنید