"دنیس راس" دیپلمات باسابقه آمریکایی و مشاور ارشد سه رئیس جمهوری سابق آمریکا در مقالهای تحلیلی در سایت اندیشکده "انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک" به همراه سه کارشناس دیگر ان اندیشکده به پیامدهای احتمالی ترور "فواد شکر" از فراندهان نظامی ارشد حزب الله لبنان و اسماعیل هنیه از مقامهای ارشد شاخه سیاسی حماس توسط اسرائیل و تاثیر این موضوع بر مذاکرات بر سر آزادی گروگانهای اسرائیلی در غزه و نیاز احتمالی ایران به یک پاسخ نظامی موثر علیه اسرائیل پرداخته است.
آنان ضمن غافلگیرکننده خواندن ترور هنیه در تهران در مقایسه با ترور فواد شکر در بیروت مینویسند: "ترور شکر برای هر کسی که با سابقه عملیاتی او و تلاش طولانی مدت اسرائیل علیه شخصیتهای مشابه حزب الله آشنا است قابل درک میباشد در حالی که ترور اسماعیل هنیه که خود درگیر مذاکرات برای حصول آتش بس در غزه بود غیرقابل درک به نظر میرسد. هنیه سفرهای زیادی انجام داده بود و فرصتهای متعددی برای هدف قرار دادن او توسط اسرائیل وجود داشت، اما چرا اسرائیلیها اکنون و در تهران او را ترور کردند؟ پاسخ احتمالا در تمایل اسرائیل برای ایجاد مجدد تصویری از خود به عنوان نیرویی است که میتواند دشمناناش را هدف قرار دهد. ده ماه جنگ در غزه این تصویر از قدرت نظامی اسرائیل در خاورمیانه را از بین برده است. اسرائیل با ترور شکر و هنیه تلاش کرد تا در دو مکان جغرافیایی دیگر در برابر مخاطبان قدرتنمایی کند. بر اساس این طرز تفکر ایران، حزب الله و حماس باید بدانند که اسرائیل میتواند هر کسی را که مستقیما شهرونداناش را تهدید میکند یا اجازه حمله به آنان را صادر میکند از بین ببرد. هدف عملی اسرائیل از اتخاذ چنین رویکردی آن است که بازدارندگی را به یک موضوع شخصی تبدیل کند؛ یعنی به فرماندهان فردی و سایر شخصیتهای ارشد تا آنان بدانند که صرفا با برنامهریزی یا تایید حملات به اسرائیلیها جان خود را در معرض خطر مستقیم قرار میدهند. صرفنظر از تمایل اسرائیل برای برقراری مجدد بازدارندگی رهبران اسرائیل و امریکا هنوز باید به این فکر کنند که ایران و حزبالله چه واکنشی از خود نشان خواهند داد. چنین اقداماتی در بلند مدت میتواند خطر اشتباه محاسباتی را به شدت افزایش دهد. برای ایران ترور هنیه نیازمند پاسخی قابل توجه است، زیرا آن ترور در تهران رخ داد. تهران و حزب الله لبنان هیچ یک خواستار جنگ با اسرائیل نیستند، اما نمیخواهند چهره عمومیشان ضعیف به نظر برسد. در مورد اینکه چه نوع انتقامجوییای ممکن است صورت گیرد، میتوان گفت که ایران و حزب الله میتوانند با رگبار موشک و راکت به اسرائیل حمله کنند. ایران احتمالا رگبارهای همزمان حزب الله، انصارالله در یمن و نیروهای وابسته به شبه نظامیان آن در عراق را ترتیب خواهد داد به این امید که برخی مهمات از سامانه دفاع هوایی اسرائیل عبور کند. نکته اینجاست که اسرائیل و متحداناش باید در مورد طیف کامل گزینههایی که ایران ممکن است در نظر بگیرد فکر کنند. به احتمال زیاد تهران حزب الله لبنان را تحت فشار قرار خواهد داد تا به مجموعهای کاملتر از اهداف در اسرائیل حمله کند و این بار ممکن است محور مقاومت تلاش کند تا سطح هماهنگی و همکاری موثرتری را از خود نشان دهد".
"آلون پینکاس" کنسول پیشین اسرائیل در نیویورک و سفیر اسبق اسرائیل در ترکیه در مقالهای در روزنامه چپگرای اسرائیلی "هاارتص" مینویسد: "این کشتارهای هدفمند سه پرسش اساسی را مطرح میکنند؛ از جمله بزرگترین آنها این که کدام بازیگر از یک جنگ منطقهای گستردهتر بیشترین نفع را خواهد برد؟ ترور یک استراتژی یا یک سیاست نیست. ترور همچنین به ندرت و یا اصولا هرگز اصول، معیارها و پویایی یک منازعه را تغییر داده است. از نقطه نظر یک درگیری مداوم ترورها طبق تعریف تاکتیکی هستند و نمونههای بسیار کمی در تاریخ پیامدهای استراتژیک مانند ترور سیاسی آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش در سال ۱۹۱۴ که آتش جنگ جهانی اول را به راه انداخت به همراه داشتهاند. پرسش نخست آن است که آیا ترورهای اخیر هوشمندانه بودند؟ ترور ضیف در غزه در طول جنگ قابل درک بود، اما ترور هنیه در تهران به نوعی معاشقه اسرائیل با تشدید بزرگ تنش است. این وضعیت منجر به طرح دو پرسش دیگر میشود: اینکه اسرائیل یک تحلیل جدی ارزیابی ریسک را انجام نداده و در عوض با بیتوجهی به پیامدها با انگیزه رضایت آنی تصمیم را اتخاذ کرده یا بالعکس اسرائیل عمدا تنش را تشدید میکند به امید آنکه پای ایالات متحده را به درگیری با ایران باز کند تا بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از پاسخگویی برای رخداد ۷ اکتبر یعنی حمله حماس به اسرائیل دور باقی بماند".
این دیپلمات سابق اسرائیلی در ادامه به طرح سه پرسش پرداخته و مینویسد: "نخست آنکه اگر اسرائیل میتوانست به جای تهاجم تمام عیار علیه غزه و ریختن بمبهای ۹۰۷ کیلوگرمی و تخریب محلات غزه پیش از مذاکره در باره آزادی گروگانها حملات دقیق و نقطهزن را انجام دهد، چرا این کار را انجام نداد؟ اگر اسرائیل میتواند یک عملیات اطلاعاتی دقیق، بی عیب و نقص را در فاصله ۲۰۰۰ کیلومتری انجام دهد چرا غزه را ده ماه کامل بمباران میکند؟ دوم آنکه از آن جایی که اسرائیل هیچ برنامه و چارچوب سیاسی برای غزه ندارد از نظر تغییر معادله و پویایی اقداماتاش چه دستاوردی داشته است؟ سوم آنکه آیا تشدید تنش امری اجتنابناپذیر قلمداد شده و اسرائیل برای آن آماده است یا میتواند از آن بهرهمند شود؟ بدترین سناریو برای ایران تشدید تنش است که به نوعی آمریکاییها را درگیر میکند. در آن زمان ایالات متحده حتی با اکراه به درگیری کشانده شده و به ایران حمله خواهد کرد. اکنون نه ایران و نه امریکا علاقهای به تشدید تنش در منطقه نداردند. اکنون کدام بازیگر در جنگ گسترده نفع خاصی دارد؟ شخص نتانیاهو".
"بلال ساب" تحلیلگر موسسه خاورمیانه و مشاور سابق در امور خاورمیانه برای وزارت دفاع آمریکا در یادداشتی تحلیلی تحت عنوان "حملات اسرائیل در ایران و لبنان آسیب چندانی به حماس و حزب الله وارد نمیکند" برای اندیشکده "چتم هاوس" مستقر در لندن با اشاره به ترور اخیر فواد شکر و اسماعیل هنیه در بیروت و تهران اشاره میکند نتیجه چنین اقداماتی تنها آن است که اسرائیل و محور مقاومت را به یک جنگ گستردهتر نزدیک میکند؛ درگیریای که از دید او هر یک از طرفین میدانند نمیتوانند در آن برنده شوند.
"ساب" مینویسد: "رویدادهای خاورمیانه در ماه جولای به یک تناقض قابل توجه اشاره میکند: اسرائیل و محور مقاومت تحت رهبری ایران به یک جنگ فاجعه بار منطقهای نزدیکتر میشوند، اما جنگ کماکان بعید است، زیرا هیچ یک از طرفین آن را نمیخواهند. آیا این دلهره متقابل برای جلوگیری از وقوع بدترین اتفاق کافی است؟ حتی باتجربهترین ناظران منطقه نیز نمیتوانند با اطمینان به این پرسش پاسخ دهند، اما موضوعی که همگان میتوانند بر روی آن اجماع نظر داشته باشند آن است که ترور اسماعیل هنیه رهبر حماس در ایران توسط اسرائیل و ترور فواد شکر فرمانده حزب الله در لبنان هیچ کمکی به کاهش تنش نخواهد کرد. این امر مذاکرات بین اسرائیل و حماس بر سر آتش بس و در نتیجه آزادی گروگانهای اسرائیلی را به طور جدی مختل کرده و به تاخیر میاندازد و ادامه خصومتها بین اسرائیل و حزب الله را تضمین میکند. حذف هنیه به حماس آسیب چندانی نمیزند. او یک سیاستمدار مستقر در قطر بود و وظیفه پیامرسانی و اداره امور مالی آن گروه را برعهده داشت. ترور او به شدت نمادین است، اما هنیه هیچ نظری در مورد تمایل و توانایی حماس نداشت، بلکه این یحیی سنوار در غزه است که در این باره تصمیم گیری میکند. تا آنجا که به حزب الله مربوط میشود آن سازمان تاکنون توانسته فرماندهان بسیار موثرتری را جایگزین افراد ترور شده از جمله عماد مغنیه و مصطفی بدرالدین کند که شکر نیز از جمله آن افراد جایگزین شده بود. ظرفیت نظامی حزب الله لبنان دست نخورده باقی مانده است".
این تحلیلگر در ادامه مینویسد: "از زمان حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل ایران به دنبال تحمیل یک واقعیت استراتژیک جدید بر اسرائیل بوده تا بر آن چیره شود. هدف این است که اسرائیل با تهدیداتی از چنین جبهه محاصره شود تا بالاجبار نه با یک گروه بلکه با همه اعضا محور مقاومت که ایران با صبر و حوصله در طول دهههای اخیر سازماندهی کرده مواجه شود. حزبالله و انصارالله و تا حدودی شبه نظامیان عراقی سهم خود را برای تقویت این واقعیت انجام داده اند. حزب الله لبنان در تاریخ ۸ اکتبر جبههای را علیه اسرائیل در حمایت از حماس گشود. با این وجود، نتانیاهو هیچ تردیدی در مورد گسترش درگیری ندارد و احتمالا این کار را به دلیل انگیزههای سیاسی محدود انجام میدهد چرا که میداند در صورت آتش بس باید به مردم عصبانی اسرائیل درباره ناتوانیاش در مقابله با حملات ۷ اکتبر حماس علیه اسرائیل پاسخگو باشد. علیرغم ترجیح اعلام شده دولت بایدن برای دستیابی به تنش زدایی در منطقه هیچ یک از رهبران ایالات متحده به طور قاطع خطوط قرمز را به نخست وزیر اسرائیل ابلاغ نکردهاند. با این شرایط اوضاع از اینجا به بعد چگونه پیش خواهد رفت؟ کشمکش خطرناک بین اسرائیل و محور تحت رهبری ایران ادامه خواهد داشت. حزب الله قطعا به ترور شکر پاسخ خواهد داد. ایران نیز که رهبری آن کشور وعده انتقام را دادهاند، رویکرد مشابهی خواهد داشت، آیا این منجر به بروز جنگی همه جانبه بین اسرائیل و محور مقاومت خواهد شد؟ اگر جنگ گستردهتری آغاز شود به خاطر تصمیم عمدی هر یک از طرفین نخواهد بود، بلکه به احتمال زیاد تلاش برای پاسخ سنجیده از کنترل خارج میشود. تصادفات و محاسبات نادرست مانند همیشه میتواند رویارویی را تشدید کند. چنین جنگی هیچ راه حل نظامی ممکنی نخواهد داشت و هیچ یک از طرفین نمیتوانند برنده شوند. حتی رادیکالترین سیاستمداران در هر دو اردوگاه این را به خوبی میدانند یا دست کم باید امیدوار باشیم که آنان این را بدانند".
نشریه چپگرای امریکایی "نیشن" نیز در مقالهای با طرح این پرسش که آیا اسرائیل آمریکا را وارد جنگی ابدی خواهد کرد؟ مینویسد: "اگر دولت بایدن پیامی قاطع به اسرائیل ارسال کند مبنی بر آنکه دیگر نه کمک مالی و نه تسلیحات برای جنگ اسرائیل علیه حزب الله ارائه نخواهد کرد، در آن صورت بروز جنگ منطقهای امری اجتنابناپذیر نخواهد بود. تاکنون اقدامات ایران و حزبالله هر دو نشان داده که با وجود رفتارهای تحریک آمیز اسرائیل آنان ترجیح میدهند از درگیری مستقیم اجتناب ورزند. حزب الله لبنان بهطور مداوم تلاش کرده از درگیری دور بماند، حتی زمانی که با حملات هدفمند اسرائیل به شخصیتهای بلندپایه مانند برادر همسر حسن نصرالله رهبر حزب الله و سایر حملات در عمق خاک لبنان مواجه میشود. یک فرض خطرناک در میان برخی از دولتمردان اسرائیلی وجود دارد مبنی آنکه اسرائیل میتواند حزب الله را از لبنان خارج کند. این در حالیست که جنگ بین حزب الله و اسرائیل منجر به کشته شدن دهها هزار نفر و ایجاد یک بحران انسانی خواهد شد. این امر همچنین سفارت آمریکا در بیروت و امنیت هزاران شهروند آمریکایی در لبنان و اسرائیل را به خطر خواهد انداخت. چنین وضعیتی میتواند ۸۶۰۰۰ شهروند آمریکایی را در لبنان به دام بیاندازد، مشابه تکرار آن چه در سال ۲۰۰۶ میلادی در طول جنگ ۳۴ روزه اسرائیل با حزب الله رخ داد. حتی اگر اسرائیل بتواند در اقدامی پیشدستانه بسیاری از زرادخانه موشکی حزب الله را نابود کرده یا رهگیری کند، باز هم با چالش برخورد با یک گروه شبه نظامی که عمیقا در مناطق شهری مستقر شده و مانند حماس به شبکه وسیعی از تونلها مجهز است مواجه خواهد شد. این امر با این واقعیت دشوارتر میشود که حتی برخی از نزدیکترین متحدان اسرائیل به دلیل گستردگی جنایات جنگی ارتکابی توسط اسرائیل در غزه به کاهش حمایت نظامی خود از آن رژیم فکر میکنند. یک چالش بزرگ برای سیاستگذاران ایالات متحده آن است که به نظر میرسد ایران و نیروهای نیابتی آن نیروهای آمریکایی در منطقه را اهداف مشروعی برای انتقام جویی میدانند. اگر یکی از این حملات منجر به مرگ یکی از نیروهای آمریکایی شود ممکن است دولت بایدن تحت فشار قرار گیرد که نه تنها پاسخ دهد بلکه اوضاع را تشدید کند. واشنگتن ممکن است با حملاتی تلافیجویانه مقابله کند و شبه نظامیان مورد حمایت ایران را وادار سازد تا به طور موقت حملات را متوقف کنند، همان طور که پس از حمله یک شبه نظامی عراقی همسو با ایران و کشته شدن سه سرباز آمریکایی در برج ۲۲ یک پایگاه نظامی ایالات متحده در شمال شرقی اردن این کار را انجام داد. اما این نتیجه هرگز تضمین نمیشود و یک اشتباه محاسباتی میتواند منجر به تشدید غیرقابل کنترل شود. البته سادهترین راه برای جلوگیری از بروز چنین لحظه وخیمی استفاده از اهرم فشار قابل توجه آمریکا بر اسرائیل برای پایان دادن به جنگ در غزه و جلوگیری از بروز خطرات تشدیدکنندهای خواهد بود. به نظر میرسد رفتار اسرائیل نشان میدهد که قصد دارد جنگ منطقهای را برانگیزد و در نهایت حزب الله و ایران احتمالا به این نتیجه میرسند که خویشتنداری تنها آنان را در معرض خطر حملات بیشتر از سوی اسرائیل قرار میدهد. در همین حال، انصارالله احتمالا تلاش خواهد کرد تا حملات موفق پهپادی خود را به تل آویو تکرار کرده یا گسترش دهد. انصارالله تحمل ریسک بالایی دارند و هفت سال حملات ائتلاف تحت حمایت آمریکا به رهبری عربستان را تحمل کردند. سوال اصلی این است که آیا ایالات متحده میتواند از کشانده شدن به یک درگیری منطقهای در حال تشدید اجتناب ورزد؟ اگر اسرائیل وارد یک جنگ تمام عیار با حزب الله شود یا بدتر از آن مستقیما با ایران وارد جنگ شود، واشنگتن تقریبا با شروع اعزام نیروهای دریایی خود به منطقه مجبور به مداخله خواهد شد. به همین دلیل است که برای دولت بایدن بسیار اهمیت دارد که اسرائیل را از تشدید بیشتر تنش بازدارد. اگر واشنگتن پیامی قاطع به اسرائیل ارسال کند مبنی بر آن که نه تسلیحاتی و نه بودجهای برای جنگ اسرائیل علیه حزب الله ارائه نخواهد کرد، جنگ منطقهای اجتنابناپذیر نخواهد بود. اگر دولت بایدن بار دیگر نتواند خطوط قرمز خود را برای اسرائیل ترسیم کند، تنها خودش را مقصر خواهد دانست، اگر ماههای پایانی ریاست جمهوری اش و فرصتهای انتخاباتی حزباش در جریان جنگ دیگری در خاورمیانه از بین برود".