ترنس یکی از اختلالات جنسیتی است، اما افرادی که خود را ترنس میدانند، معتقدند جنسیت فعلیشان با روحشان سازگار نیست. پروپاگاندای رسانه، اما ماجرا را از اختلال بهسمت ناخوشایندی جنسیتی سوق داده شد و رفتهرفته مانند سایر چترهای الجیبیتی عادیسازی شد تا گروههای منتفع از این بینظمی جنسیتی از صنعت مختص به آنها منتفع شود.
آش تا حدی شور شده که در المپیک نیز عدهای درخواست دادهاند تا یک گروه رقابت مختص به ترنسها در این میان ایجاد شود. اما ماجرا در المپیک از کجا شروع شد؟ ایمان خلیف بوکسور ۲۶ساله الجزایری بهعنوان یک زن به مصاف آنجلا کارینی بوکسور ایتالیایی رفت، اما بوکسور ایتالیایی پس از گذشت دقایقی از مسابقه اعلام میکند که جان او در خطر است و درخواست انصراف از این بازی را میدهد؛ چراکه ایمان خلیف را یک زن کامل نمیدانست و به نظر او خلیف ترنس یا همان یک فرد تراجنسیتی است.
بهدنبال رسانهای شدن این شایعه در رسانههای جهان، خبرنگاران الجزایری تصاویر کودکی ایمان خلیف را منتشر کردند و در سمت دیگر ماجرا، مدافعان بوکسور ایتالیایی هم به تصاویر و ظاهر پسرانه خلیف استناد میکردند. در این بین و سوای از تراجنسیتی بودن یا نبودن ایمان خلیف و اینکه واقعا پسر است یا دختر؛ عدهای به این مساله اذعان و تاکید داشتند که المپیک برای ضایع نکردن حقوق هر فرد، خواه زن باشد خواه مرد و خواه ترنسی که جنسیتش معلوم نیست، باید رقابتهایی جدید برای این دسته از افراد باز کند تا با افراد مشابه با خود به رقابت به بپردازند.
پاریس که اساسا به هویتبخشی و عادیسازی اختلالات جنسیتی معروف است، اینبار در سطح جهان و با پررنگ کردن ماجرای ایمان خلیف، حالا قرار است به بینظمی جنسیتی هویت ببخشد. در این بین حتی میتوان احتمال داد خلیف که تا به امروز همچنان بر سر جنسیت او شبهه وارد است، بهطور عمد با بوکسور زن ایتالیایی به میدان فرستاده شده است تا جریان عادیسازی اختلالات جنسی در رسانه پررنگ شود و جهان بهسمت بینظمی جنسیتی مسیر مطلوبتری را پیش ببرد. حتی شوخی با تابلوی شام آخر و حضور مردان زننما در افتتاحیه میتواند این انگاره را تقویت بخشد.
مساله ترنسها چند دهه است که در دنیا مطرح شده است. به این شکل است که اقلیتهای جنسیتی یعنی LGBTQ و زنان همجنسباز L و مردان همجنسباز G، زنان و مردان دوجنسگرا B، ترنسها T و Q نیز انواع دیگر اختلالات و مسائل جنسی است. امروزه این مساله الجیبیتیکیو یک اهرم سیاسی، امنیتی و اجتماعی در دست کشورهای غربی و افرادی است که میخواهند دنیا را به سمت و سوی دیگری ببرند. درنتیجه مساله الجیبیتیکیو یک مساله فوقالعاده مهم است. البته این مساله جدای از اختلالات جنسی است.
مثلا اختلالات دیگر جنسی مثل سادیسم، مازوخیسم، فتیشیسم یا یادگارخواهی و سایر اختلالات دیگری که وجود دارد. اینها واقعا اختلالاتی است که در کتب مرجع انگلیسی کشورهای غربی و در طبقهبندی اختلالات آماری آمریکا جایگاه و پایگاه خودش را دارد. اما این مسائلی مانند ترنس، همجنسبازی و پدوفیلی موضوعاتی است که با موضوعات دیگر متفاوت است. یعنی آن موضوعات همچنان در این کتب با عنوان اختلال وجود دارد، ولی این چند امر بهعنوان الجیبیتیکیو تحت عنوان اهرم سیاسی_امنیتی تبدیل شده و بهانهای در دست عدهای قلیل در کشورهای غربی است.
مثلا در اروپا تعدادی بر سر همین مسائل گیر دادهاند که چرا در مجلس تصویب نمیکنید ازدواج همجنسبازی نرمال است. چرا تصویب نمیکنید که ازدواج همجنسباران میتواند انجام شود. بعد از مساله سیاسی حقوق بشر، این مساله اکنون در جهان اهرم اساسی در دست این گروه است.