تندیس بیتا فرهی که اولین تندیس از یک بازیگر زن در موزه سینماست، ساخته افروز بوجاریا و مرتضی سعیدی است که در مراسم رونمایی از آن خود بیتا فرهی را بانی ساخت این مجسمه ساز معرفی کرد و گفت: «سال گذشته مشغول ساخت مجسمهای بودم و زمانی که بیتا فرهی تصاویر مربوط به آن را مشاهده کرد به شوخی از من پرسید چه زمان مجسمه مربوط به من را میسازی. قصد داشتم به مناسبت تولد خانم فرهی سردیسی کوچک را به او تقدیم کنم، اما این اتفاق رخ نداد. در ساخت این تندیس تلاش کردیم تا جزئیات بسیاری را اعمال کنیم.»
به هر حال با تمام تلاشی که در بازنمایی جزییات چهره بیتا فرهی در این تندیس شد، بسیاری از مشاهدهکنندگانش آن را شمایلی مردانه توصیف کردند. یک روزنامهنگار هم در واکنش به این تندیس در صفحه شخصیاش نوشت: «با تشکر از زحمات هنرمند تندیسساز، اما به نظر چهره تندیس نیاز به تلاش خیلی بیشتری برای شبیهسازی داشت.» کاربران دیگری در لحنی بسیار صریحتر از واکنش این روزنامهنگار از اساس خواستار پایان دادن به ساخت تندیس بازیگران شدند تا دیگر چنین آثار ضعیفی ساخته نشود. هرچند دختر بیتا فرهی در پاسخ به این انتقادها گفته است: «این تندیس واکنشهای متفاوتی را برانگیخت، برخی با دیدنش، حضور مادر را حس کردند و دلشان به تپش افتاد؛ برخی دیگر از ترس زندهنماییاش نزدیک نمیشدند و عدهای نیز به شباهتش انتقاد داشتند و از اینکه چرا چنین خلق شده است برایشان سوالبرانگیز شده بود. اما آنچه برای من به عنوان بازمانده این هنرمند ارزشمند است، زنده نگهداشتن یاد اوست. باید مفهوم واژه تندیس را به درستی فهمید؛ اهمیت تندیس در شباهتش نیست بلکه در شمایل و نمادی است که از آن هنرمند به جا میماند. اگر بخواهیم هدف ساخت تندیسها را تنها به شباهت محدود کنیم، شاید امروز موزههایی، چون «مادام توسو» و «گرون» به وجود نمیآمدند، چرا که در این موزهها نیز هنرمندان بیشتر روی شمایل کار کردهاند تا شباهت.».
اما این اولین باری نیست که تندیسی از یک بازیگر با چنین نقدهای منفی مواجه میشود. در طی دهههای گذشته تندیسهایی از عزت الله انتظامی، علی حاتمی، علی نصیریان و داود رشیدی در محیطهای جداگانه نصب شدند که بعضی از آنها حتی اعتراض خود هنرمند را به دنبال داشتند.
جمشید مشایخی، تندیسی که در خور هنرمند نبود
اردیبهشت سال ۹۸ سردیسی از جمشید مشایخی در یکی از خیابانهای منطقه یک تهران نصب شد. سردیسی که به گفته احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران هیچ شباهتی به مشایخی نداشت. او گفته بود: «به نظر میرسد بر اساس یک عکس پرسنلی مربوط به روزهای آخر حیات او ساخته شده است. این سردیس حتی در خور مشایخی نیست و بهتر است از شهرداری بخواهیم که در مورد چهرههای ملی فکر ملی کند».
تندیس به قدری ناشیانه و بیهیچ شباهت به مشایخی ساخته شده بود که خردادماه همان سال به کارگاه برگردانده شد تا بازسازی شود و سازندهاش هم نقایص آن را پذیرفت. رضا حسنزاده در پاسخ به این انتقادات گفته بود: «زمانی که کار ساخت یک مجسمه هنوز تمام نشده و از آن رونمایی میشود، باید انتظار انتقاد هم داشت. مردم درباره بیشباهت بودن مجسمه اشتباه نمیگویند، زیرا خود من هم قبول دارم که این مجسمه شباهت لازم را با خود آقای مشایخی ندارد. از ابتدا قرار بود که بعد از رونمایی مجسمه آن را بازگردانیم و کارش را به اتمام برسانیم، چون هنوز تکمیل نشده است. زمانی که پیشنهاد ساخت مجسمه را به من دادند بیمار بودم و حتی در دوره ساخت مجسمه هم خیلی حال خوشی نداشتم. ولی با این حال دوست داشتم برای افتتاحیه خیابان نامگذاری شده به اسم آقای مشایخی چیزی برای ارائه به مردم داشته باشم و دست خالی نروم؛ چراکه دوست داشتم مردم بدانند اگر خیابانی به اسم این این هنرمند نامگذاری شده شهرداری مجسمهای هم از چهره او ساخته و در محل خیابان قرار خواهد داد. به همین دلیل کار را نیمهکاره در محل قرار دادیم تا بعداً آن را تکمیل کنیم.»
مجسمه اول بر اساس عکسی از جمشید مشایخی با محاسن و بدون عینک ساخته شده بود. اما در نسخه بعدی تصویری از او بدون محاسن و با عینک بازسازی شد.
علی نصیریان، بی درک از خصوصیات هنرمند
آبان سال ۹۹ در باغ هنر خانه هنرمندان تعدادی مجسمه از بزرگان سینما رونمایی شد. یکی از تندیسها متعلق به علی نصیریان بود که حتی اگر مقابل آن هم میایستاد هیچ شباهتی نمیشد بین او و سردیسش یافت. مجمسه آنقدر دور از علی نصیریان بود که مورد اعتراض او قرار گرفت. نصیریان در واکنش به سردیسش گفت: «این غلطه. اگر بخواهند از خودشان شخصیت بسازند باید آگاه باشند که شخصیت من نصیریان چه جور خصوصیاتی دارد و در صورت و عکس من چه میبینند و باید آن را منعکس کنند. نه اینکه با تخیل خودشان یک صورت تقریبا نزدیک یا شبیه به من بسازند.»
داود رشیدی، جای خالی تحقیق و پژوهش
سردیس علی نصیریان تنها مجسمه در باغ هنرمندان نبود که واکنشهای منفی به دنبال داشت. مجسمه داود رشیدی هم که در همین مجموعه به نمایش درآمد، انتقادهای زیادی به دنبال داشت. از جمله همسرش، احترام برومند، که گفت: «توجه به چهرههای نامآور کشورمان اتفاقی شایسته است، ولی برای انجام چنین کاری که نیت خیری پشت آن است و فکر و بودجه و انرژی هم صرف آن میشود، باید پروسهای درست و حرفهای طی شود تا نتیجهای قابل قبول داشته باشد. درباره سردیس هنرمند خاصی صحبت نمیکنم، ولی به طور کلی برخی از این سردیسها به صاحبانشان شباهتی ندارند. در حالی که لازم است شخصیت آن چهره در سردیس او کاملا مشهود باشد، چراکه هر شخصیتی ویژگیهای خاصی دارد که در چهرهاش نمایان است و میتواند نگاه، لبخند یا اخم آن چهره خاص باشد. برای این که ساخت سردیسها به درستی رخ بدهد، سازنده یا باید با آن چهره آشنایی و نزدیکی زیادی داشته باشد، یا این که درباره او تحقیق و پژوهش کافی انجام دهد، به بررسی آثار او بپردازد و از همه مهمتر اینکه از روز نخست با خانواده یا یکی از نزدیکان آن شخصیت در ارتباط باشد، چون وقتی ساخت سردیس به نقطه خاصی رسید، دیگر امکان تغییر عمدهای در آن نیست.»
برخورد حرفهایتر با تندیسسازی
ساخت مجسمه و تندیس و سردیس از بازیگران و هرمندان همیشه جذاب بوده و معروفترین و شناختهشدهترین این دست تندیسها از شخصیتهای مشهور در موزه مادام توسو وجود دارد که جذابیتشان در بازنمایی فوق واقعی سوژه است و حتی از نزدیکترین فاصله هم نمیتوان ایرادی از آنها گرفت؛ بنابراین اگر قرار است ساخت این مجسمهها در ایران ادامه داشته باشد و برای بیننده هم جذابیت ایجاد کند، تنها راهش ساخت دقیقتر، مطالعهشدهتر و حرفهایتر آنهاست. در غیر این صورت با ساخت هر تندیسی تنها واکنش منفی مخاطب را شاهد خواهیم بود و نه هیجانزده شدن او را. ضمن این که ساخت و پردازش حرفهای این تندیسها احترام به صاحب آن است.