کد خبر: ۹۳۰۳۶۶
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۷

مرگ اخلاق، تعهد و راز داری در فوتبال ایران؛ تمام کنید این بگم بگم‌ها را!

در روزهای اخیر مصاحبه‌هایی از اهالی فوتبال دیده‌ایم که مرگ اخلاق، بی‌تعهدی و راز داری را در آشفته‌ترین حالت ممکن نشان می‌دهد.
مرگ اخلاق، تعهد و راز داری در فوتبال ایران؛ تمام کنید این بگم بگم‌ها را!
آفتاب‌‌نیوز :

حتماً شما هم بار‌ها با این جمله مواجه شده‌اید؛ جمله‌ای با این مضمون که تیم فوتبال شبیه یک خانواده است و راز‌های آن نباید به بیرون درز پیدا کند. واقعیت هم همین است. اگر اختلافی درون یک تیم وجود دارد، به جای اینکه تیتر اصلی رسانه‌ها شود و به صفحات مجازی راه پیدا کند، باید مدیریت شود و ریشه‌اش همانجا خشک شود. اتفاقاً یکی از رموز موفقیت تیم‌ها همین است. اختلافات بزرگ نمی‌شوند، رشد نمی‌کنند و نتیجه‌اش می‌شود قهرمانی یک تیم.

در روز‌های اخیر تا دل‌تان بخواهد خلاف این موضوع را دیده و شنیده‌ایم. ابتدا مهدی هاشمی‌نسب مصاحبه‌ای آتشین انجام داد و درست یا اشتباه تیغ برنده انتقادات او جواد نکونام را نشانه گرفت. در اینکه هاشمی‌نسب مثل هر ورزشکار یا مربی دیگری حق نقد دارد، شکی نداریم، اما می‌شود حرف‌ها را طور دیگری به زبان آورد. اگر هاشمی‌نسب معتقد است نکونام او را مقابل هواداران قرار می‌دهد و از وقوع این اتفاق اطمینان دارد، باید این موضوع را به گوش طرفداران برساند؛ اما با یک روش و برنامه متفاوت.

انتقاد از رفتار هاشمی‌نسب، اما آنجایی است که او می‌گوید نگذارند ناگفته‌ها را بگویم و علنی کنم که درون تیم چه اتفاقاتی رخ داده است! این خوب نیست که وقتی در تیمی حضور دارید و فعالیت می‌کنید، حرفی نزنید، اما وقتی دوران کاری‌تان به پایان می‌رسد، مسائل درون خانوادگی را هویدا کنید و با این روش به تخریب همکاران قبلی بپردازید. سئوال از هاشمی‌نسب این است که چرا حالا؟ چرا زمان حضورتان در استقلال ناگفته‌ها را به زبان نیاوردید؟ آیا دلیلی جز این دارد که آن زمان عضو کادرفنی بودید و حالا نیستید؟

نمونه دیگری که این روز‌ها صحبت‌های عجیبی در رسانه ملی انجام می‌دهد، خداداد عزیزی است. دوست داریم وقتی نام خداداد به میان می‌آید، همیشه خاطره گل غزال تیزپا به استرالیا و آن حماسه ماندگار ملبورن را به یاد بیاوریم. چه کنیم که عزیزی این اجازه را به ما نمی‌دهد. او قبل از اینکه در کادرفنی تیم ملی ایران مشغول فعالیت شود، یکی از منتقدان امیر قلعه‌نویی بود. او اعتقاد داشت چرا سعید الهویی باید در قامت یکی از دستیاران مهم قلعه‌نویی روی نیمکت تیم ملی بنشیند. اعتقاد عزیزی درست بود یا اشتباه را نمی‌دانیم، اما چند ماه بعد خودش به کادرفنی تیم ملی رفت و همکاری با الهویی و قلعه‌نویی را تجربه کرد.

این حکم انگار آبی بود روی آتش. مصاحبه‌های تیغ‌دار خداداد تمام و او یار غار قلعه‌نویی شد. گذشت و گذشت تا اینکه اتفاقاتی رخ داد و عزیزی عطای کار در تیم ملی را به لقایش بخشید و با قلعه‌نویی قطع همکاری کرد. دوباره شد روز از نو و روزی از نو. انتقادات آغاز شد؛ البته با یک تفاوت آشکار. خداداد این بار از اتفاقات درون تیم خبر داشت و گاهاً از آن‌ها هم سوء استفاده می‌کرد. در اینکه امیر قلعه‌نویی یا تیم ملی ایراد‌هایی دارند، شکی نیست، اما نقد را می‌توان طور دیگری هم به زبان آورد. آخرین کل کل خداداد با هاشم بیگ‌زاده در یک برنامه تلویزیونی نمونه بارز مرگ اخلاق و تعهد و ادب در فوتبال ایران است. اگر آن را دیده‌اید که هیچ، اما اگر هنوز موفق به تماشاس آن نشده‌اید، توصیه ما به شما این است که هرگز سراغ این چند دقیقه لعنتی نروید و خداداد را به عنوان همان غزال تیزپای سابق به یاد بیاورید.

آتیلا حجازی هم از این قاعده مستثنی نیست. او تا همین چند روز قبل گزینه سرپرستی استقلال بود، اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. باشگاه هم برای اینکه بیشتر از این زمان را از دست ندهد، سراغ ایمان عالمی رفت و مهاجم سابق استقلال در دهه ۷۰ وظیفه سرپرستی تیم فوتبال را بر عهده گرفت. حالا حجازی مدام در اینستاگرام پست و استوری می‌گذارد و به مذاق خودش می‌خواهد شهر را شلوغ کند و ناگفته‌ها را بگوید.

نکته اصلی انتقاد‌های حجازی، اما جایی است که می‌گوید نگذارید «وویس‌های‌تان» را منتشر کنم. یعنی او با اهرم استفاده از وویس‌هایی که در گفتگو‌های خودمانی رد و بدل شده می‌خواهد با آبروی کسی بازی کند و او را زیر سئوال ببرد. جالب اینکه آتیلا حجازی خود را استقلالی می‌داند و برای تیم آرزوی موفقیت هم می‌کند. آیا با این جنجال‌ها که اغلب برای پست و مقام است و البته درون خانوادگی، آیا استقلال می‌تواند رنگ موفقیت را ببیند؟ استقلالی اصیل ناصر حجازی بود و منصور پورحیدری. در نسل فعلی هم مهدی پاشازاده و جواد زرینچه.

این‌ها نمونه‌هایی مستند از بی‌اخلاقی در فوتبال ایران است. به قول یکی از فوتبالی‌ها، اتفاقاتی که رخ داده باعث شده تا دیگر علاقه‌ای به هواداری از یک تیم و تماشای مسابقات باقی نماند. این روز‌ها مرگ اخلاق، تعهد و راز داری را می‌بینیم و البته حرف‌هایی می‌شنویم که نمونه‌اش هیچ جای جهان وجود ندارد. اگر فوتبالی که تعصبش را می‌کشیدیم و به آن عشق می‌ورزیدیم این است، بماند برای هاشمی‌نسب، خداداد و آتیلا حجازی. ما این فوتبال با این شخصیت‌ها را نمی‌خواهیم.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین