فارغ از اینکه موافق رای اعتماد مجلس به کل کابینه پزشکیان باشیم یا نه نمیتوانیم درسهای آموختنی این روز برای طیفی از سیاسیون را نادیده بگیریم.
واقعیتها ناظر به تصورات یا علایق ما تغییر نمیکند، اگر بیش از حد روی تصورات غیر واقعی بایستیم به تناقضهایی میرسیم که قابل حل نیست. مثلا اگر بعد انتخابات مجلس در اسفندماه هر روز تیتر بزنیم پیروزی پاجوشها بر چنار یا این بار فرق میکند و زیر میز زدیم و... اما در عمل اتفاقی نیفتاده باشد به تناقض میخوریم. آن وقت اگر بگوییم مجلس قالیباف همه چیز را دو دستی تقدیم پزشکیان کرد و چهارشنبه سیاه و...طنز گفتهایم و فقط خودمان را اذیت میکنیم.
وقتی مخاطب را عادت بدهیم به جای فکر و استدلال نص گرا باشد رقیب هم از این تکنیک استفاده میکند، فرض کنید یک ماه است همه جا را پر کردهاید در فلان دیدار مقامات نظام درباره کاندیدای شکست خورده ما چنین گفتهاند، پس ما نخ تسبیح و قبله عالمیم و...، طبیعی است که وقتی باب این خاصه خرجیها از جیب نظام را باز میکنید رقیب هم از همین تکنیک استفاده میکند.
ادارهی یک رسانه عمومی مهم به شما داده شده است اما در عمل فهمیدهاید که آنچه میگفتید شدنی نیست، مجبورید فرمان را بچرخانید، از همه آنها که میگفتید فتنهگر و هتاک به امام زمان و...هستند استفاده میکنید خلاصه در عمل کارهایی میکنید که بدنه خودتان میگوید مگر ما اسکلیم؟
حال با واقعیت جدیدی مواجه شدهاید، دولتی شکل گرفته و وزرایی پیشنهاد داده که از نظر شما فتنهگرند و ضد انقلاب... دو راه دارید یا سکوت کنید یا به آنهایی که با این وزرا دیدار کردهاند نسبت نفاق بدهید، در هر دو حالت البته به صورت خودتان پنجه کشیدهاید، چون دیوار واقعیت بلند است.