به تازگی شاهد برگزاری مذاکرات آتش بس جنگ غزه در دوحه و قاهره بوده ایم. مذاکراتی که آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا در دیدار با مقامهای ارشد صهیونیست، آن را آخرین شانس برای حصول یک توافق ارزیابی کرد با این حال، رژیم اشغالگر قدس بار دیگر در روند مذاکرات کارشکنی کرد و با طرح درخواستهای زیاده خواهانه و در عین حال تاکید بر باقی ماندن نظامیان اشغالگر اسرائیلی در نوار غزه و عدم پذیرش گزاره پایان جنگ، مذاکرات آتشبس را به نقطه شکست و بنبست رساند.
پیشتر نیز مقامهای ارشد حماس در موضع گیریهای مختلف خود تاکید کرده بودند که نَه رژیم اشغالگر قدس در پی آتش بس است و نه اساسا دولت آمریکا یک میانجیگرِ بی طرف است. در این راستا، صهیونیستها همچنان به کارزار جنگ و خونریزی و ترور خود در نوار غزه و منطقه ادامه میدهند. در این نقطه این سوال مطرح میشود که دلیل اصرار مقامهای ارشد اسرائیلی بر تداوم فضای جنگ و تنش چیست؟
در وهله نخست بسیاری از صاحب نظران در پاسخ به این پرسش میگویند که نتانیاهو میداند که پایان جنگ غزه به معنای شکست رژیم اشغالگر قدس و البته حذف وی از قدرت است. از این رو، وی به هیچ عنوان مایل نیست که این جنگ در نقطه کنونی پایان یابد. این تحلیل و استدلال اگرچه درست است با این حال، کل واقعیتها را هم انعکاس نمیدهد. از این رو، توجه به دو مولفه دیگر نیز در رابطه با دلایل و محرکهای اصلی اسرائیل که آن را به تاکید بر تداوم کارزار جنگ و خونریزی اش در منطقه وا میدارند، مهم است.
اول اینکه صهیونیستها عملیات طوفان الاقصی را همچنان یک شوک مهلک علیه خود ارزیابی میکنند و از فضای آن خارج نشده اند. یک شکست همه جانبه برای رژیم اشغالگر قدس که به گفته بنیگانتس وزیر جنگ اسبق صهیونیست ها، تاریخِ رژیم جعلی اسرائیل را به قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. در عین حال، این رژیم پس از عملیات مذکور نیز شوکهای عدیده و جدی دیگری را از جانب جریان مقاومت و البته واقعیتهای سیاه موجود در عمق اراضی اشغالی نظیر مهاجرت معکوسِ بیش از یک میلیون صهیونیست تجربه کرده است.
حال در این فضا، رژیم اشغالگر قدس سعی دارد تا جای ممکن در قالب تحولات جاری، دستورکارهای مطلوب خود را به پیش برد. در این میان، یکی از اصلیترین اهداف اسرائیل، ترور رهبران و فرماندهان مهم و موثر جبهه مقاومت در سطح منطقه است.
در حقیقت، صهیونیستها سعی دارند به زعم خود تا میتوانند، سایه تهدیدات را از ناحیه چهرههای موثر جبهه مقاومت علیه رژیمشان دور کنند. از این رو، از هر فرصتی در این رابطه استفاده میکنند و برای آن برنامهای ویژه دارند. درست به همین دلیل است که هنوز پایان کارزار جنگ و خونریزی را به نفع خودشان ارزیابی نمیکنند.
نکته دوم اینکه تئوریسینهای اسرائیلی به خوبی به این نکته پی برده اند که جدای از نوار غزه و شمال اراضی اشغالی و البته مناطق مجاور با بلندهای جولان اشغالی، یک حوزه بحرانخیز امنیتی جدید دیگر یعنی کرانهباختری نیز علیه رژیمشان شکل گرفته و آنها در شرایط کنونی در بجبوحه تنش و درگیریهای خود در سطح منطقه، بایستی به آن هم معطوف باشند و به هر نحو ممکن میزان تهدیدات در این منطقه علیه خودشان را کاهش دهند.
این مساله به نحوی جدی از سوی تحلیلگران مسائل غرب آسیا نیز مورد اشاره بوده و ارتش اسرائیل هم بر شدت کارزار ترور و عملیاتهای خود در کرانه باختری علیه چهرهها و گروههای مقاومت در این منطقه افزوده است. نکته مهم اینکه عملیات اخیر حماس و جهاد اسلامی فلسطین در تل آویو که یک عملیات بمبگذاری موفق بود نیز توسط یک نیروی فلسطینی که از کرانه باختری وارد تل آویو شده بود اجرایی شده است.
از این رو، رژیم صهیونیستی سعی دارد تا اهداف چندگانه خود را در بحبوحه حضور فریبکارانه اش در قالب مذاکرات آتشبس جنگ غزه، به پیش برد. با این همه، باید توجه داشت که این رژیم بهای کمی را نیز نمیپردازد و هر آن امکان دارد که جریان مقاومت، فضای بازی را تغییر دهد و اسرائیل را وادار به توقف ماجراجویی هایش کند. موضوعی که محور مقاومت در ماههای اخیر با فرسایش تدریجی اسرائیل، به خوبی نشان داده توانمندیهای قابل توجهی را جهت تحقق آن دارد.