به استناد تصاویر ثبت شده در ورزشگاه، مهدی پزشکیان در جایگاه ویژه ورزشگاه یادگار حضور داشت و بازی تیم محبوبش را تماشا میکرد. پس از پایان مسابقه هم او عکسی با پرچم تراکتور در کنار پسر خودش به یادگار گرفت که آن هم منتشر و خبرساز شد. پرسش اینجاست؛ آیا حمایت آشکار سیاسیون از تیمهای ورزشی ایرادی دارد؟ به گمان ما نه.
خیلی اوقات علاقه سیاسیون به ورزش پنهان نمانده و از منافذ رسانهای به بیرون درز کرده است. مثلا مشهور است که محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات و برادرش محمدرضا که نماینده مجلس ششم بود، از هواداران پرسپولیس به شمار میآمدند. همانقدر هم شهرت دارد که محمود احمدینژاد، رئیس دولتهای نهم و دهم هوادار استقلال بوده است. زمانی یکی از مشاوران او در یک گفتوگوی پربازتاب، حتی از جلسات مکرر احمدینژاد با فرهاد مجیدی، ستاره وقت استقلال خبر داده بود. همه اینها مربوط به عصر ماقبل از فراگیری جنونآمیز شبکههای اجتماعی است. پس از آغاز این عصر، اما علاقه سیاسیون به فوتبال، انعکاس بیشتری هم پیدا کرد و محل بحث شد. شاید جنجالیترین نمونه از این دست، هواداری پسر مسعود سلطانیفر، وزیر پیشین ورزش از پرسپولیس بوده باشد. علنی شدن این موضوع همزمان با موفقیتهای پیاپی پرسپولیس، به یک جنجال بزرگ تبدیل شده بود و برخی هواداران رقیب، این دو اتفاق را بیارتباط با یکدیگر نمیدیدند. در مصداقی دیگر، احمد خمینی، پسر حسن خمینی هم از هواداران شناختهشده استقلال است که نهتنها مواضع تند و تیزی در شبکههای اجتماعی میگیرد، بلکه تصاویری از او بین هواداران آبی روی سکوهای ورزشگاه آزادی هم وجود دارد.
بسیار بدیهی است که هر انسانی میتواند علایق خالی از زیان خاص خودش را داشته باشد. آیا بیضررتر از هواداری تیمهای ورزشی داریم؟ این یک حق شهروندی است که هیچکس را نمیتوان از آن محروم کرد. یعنی نمیشود گفت، چون شما پسر فلانی یا حتی خود فلانی هستی، حق نداری پرسپولیس و استقلال و سپاهان و تراکتور را دوست داشته باشی. تا وقتی از این علاقه زیانی متوجه دیگران نشده باشد، هیچکس نمیتواند معترض باشد. همه جای دنیا هم همین شرایط وجود دارد. برلوسکونی، سیاستمدار ارشد ایتالیایی از رگ و ریشه میلان بود، همانطور که مثلا آلمانیها میدانند آنگلا مرکل هوادار دورتموند بوده است یا ریشی سوناک، نخستوزیر انگلستان از ساوتهمپتون حمایت میکند؛ بنابراین نباید سخت گرفت و اتفاقا میشود از این فضا، لذت هم برد.
هواداری سیاسیون از تیمهای ورزشی از جایی ایجاد اشکال میکند که شائبه اثرگذاری آنها در معادلات فنی به وجود بیاید؛ یعنی دوستان جوری در روند عملکرد و نتایج تاثیر بگذارند که اوضاع به نفع تیم محبوبشان تمام شود. این کار نهتنها خلاف قانون است، بلکه زشت، نفرتانگیز و از سر ذلت و ناجوانمردی به شمار میآید. آیا تا به حال چنین مداخلههایی در فوتبال ایران اتفاق افتاده؟ ما نمیدانیم، اما این را میدانیم که فضای کدر و پر از سوءتفاهم این حوزه در ایران همیشه بستر خوبی میسازد برای اینکه کلی از این شایعات به وجود بیاید. وقتی فوتبال کشور تا این حد اسیر ناکارآمدی و چرخه بسته مدیران فاقد صلاحیت است، کار سختی هم نیست که بازندهها پشت بهانهها سنگر بگیرند و ناکامیشان را گردن دخالت فلان مقام مسوول بیندازند. حالا ممکن است حق داشته باشند یا نداشته باشند!