کد خبر: ۹۳۳۶۵۲
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۲

اولویت داشتن اهداف ملی بر اهداف فراملی در سیاست خارجی

علی عیدی پور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در حال حاضر ما در موقعیتی هستیم که باید بین تصمیم‌های بد و تصمیم‌های سخت، یکی را انتخاب کنیم. تصمیم بد یعنی اولویت قائل شدن برای اهداف فراملی سیاست خارجی و تصمیم سخت یعنی پیگیری جدی اهداف ملی سیاست خارجی.
اولویت داشتن اهداف ملی بر اهداف فراملی در سیاست خارجی
آفتاب‌‌نیوز :

سیاست خارجی از مهم‌ترین وجوه حیات اجتماعی و سیاسی یک کشور است، چراکه نحوه کنش کشور در محیط بیرونی تاثیر حیاتی بر تمامی جنبه¬های داخلی و خارجی آن کشور دارد. در‌همین راستا، هر کشوری در نظام بین‌الملل لاجرم به تعیین اهدافی در سیاست خارجی خود نیازمند است تا به بهترین شکل ممکن منافع ملی خود را تأمین کند و نیاز‌های راهبردی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی و فرهنگی اش را در کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت برآورده کند.

اهداف سیاست خارجی کشور‌ها معمولا در دو سطح ملی و فراملی تعیین می‌شوند. جمهوری اسلامی ایران نیز اهداف سیاست خارجی خود را در دو سطح ملی و فراملی تعیین و تعریف کرده است. اهداف ملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که مستقیماً منافع ملی ایران را تأمین می‌کنند عبارتند از: بقا و امنیت ملی؛ استقلال و حاکمیت ملی؛ کسب و افزایش قدرت ملی؛ توسعه و رفاه اقتصادی؛ اعتبار بین‌المللی.

از طرف دیگر، اهداف فراملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای شکل دادن به محیط خارجی مناسب و ایجاد شرایط و وضعیت مطلوب بین‌المللی در خارج از قلمرو سرزمینی برای تأمین منافع ملی ایران پیگیری می‌شوند. اهداف فراملی در چارچوب منافع معطوف به نظم جهانی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران تعیین و تعریف می‌شوند. به گونه‌ای که تأکید و تمرکز آن‌ها بر چگونگی تغییر و اصلاح نظم مستقر بین‌المللی است. حفظ کیان اسلام، صدور انقلاب اسلامی، وحدت جهان اسلام، تشکیل جامعه جهانی اسلامی، از جمله مهمترین اهداف فراملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستند.

بحث اصلی این است که باید در تعیین اهداف سیاست خارجی اولویت¬بندی کنیم. به گونه‌ای که اهداف ملی سیاست خارجی باید اولویت اول و فوری داشته باشند و اهداف فراملی سیاست خارجی در درجه دوم اهمیت قرار داشته باشند.

در تعیین اهداف باید به سه نکته اساسی دقت داشت. اول اینکه اهداف تعیین و تعریف شده مبتنی بر واقعیات باشند. در این زمینه باید توان داخلی و محدودیت‌های بیرونی را در نظر داشت. دوم اینکه، اهداف باید قابل دسترسی باشند. اینکه ما اهدافی را تعیین و تعریف کنیم، اما قابلیت دستیابی نداشته باشند جز هدررفت منابع حاصلی دربر نخواهد داشت. سوم اینکه برای دستیابی به اهداف تعیین و تعریف شده مدت زمان مشخصی را درنظر بگیرم. قرار نیست که ما هدف یا اهدافی را برای مدت‌های مدید و طولانی در دستور کار داشته باشیم و مشخص نباشد که در چه بازه زمانی آن هدف یا اهداف باید محقق شوند. در مباحث آینده پژوهی و آینده نگاری با تقسیم آینده به آینده‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت بر مشخص کردن زمان برای تحقق اهداف تاکید شده است. اگر ما تحقق هدف یا اهدافی را به آینده بلند مدت موکول کرده باشیم باید در نظر داشته باشیم که آینده بلند مدت از حدود ۵۰ سال شروع می‌شود و بسته به نوع اهداف تا بازه زمانی ۱۰۰۰ سال نیز امتداد می‌یابد. ۵۰ سال برابر با یک نسل است و منطقی نیست که یک نسل یا بیشتر را معطل تحقق اهدافی کنیم که مشخص نیست قابلیت تحقق یافتن را دارند یا خیر.

منطق کنش عقلانی در نظام بین الملل آنارشیک که قانون جنگل برآن حاکم است و تمامی کشور‌ها در تلاش هستند سهم بیشتری از منابع و قدرت را کسب کنند، ایجاب می‌کند که اولویت با اهداف ملی سیاست خارجی باشد که مستقیما منافع ملی را تأمین می‌کنند. زمانی که کشوری توانست به تمامی یا بخش اعظم اهداف تعیین شده سیاست خارجی خود در سطح ملی، دست یابد، می‌تواند اهداف فراملی سیاست خارجی خود را با قدرت پیگیری کند.

طبیعی است جمهوری اسلامی ایران ناگزیر است برای پیگیری و تحقق اهداف فراملی سیاست خارجی خود، توان و ظرفیت خود را به کار‌گیرد. این در حالی است که در نظام بین‌الملل هیچ کشوری توان و ظرفیت و منابع نامحدودی ندارد. ایران نه تنها توان، ظرفیت و منابع نامحدودی ندارد بلکه کاملا برعکس، در شرایط کنونی ظرفیت بسیار محدودی به ویژه در زمینه اقتصادی دارد؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران ناچار است توان، ظرفیت و منابع بسیار محدود خود را در دو جهت ملی و فراملی هزینه کند. این شیوه عملکرد باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران نه تنها قادر به تحقق اهداف فراملی سیاست خارجی خود نشود بلکه در رسیدن به اهداف ملی سیاست خارجی خود (کسب و افزایش قدرت ملی، توسعه و رفاه اقتصادی، اعتبار و وجهه بین المللی) نیز ناکام بماند.

تجربه نشان داده چنانچه توان، ظرفیت و منابع در مسیر درست هدایت شوند و از هدر‌رفت آن‌ها در مسیر‌های اشتباه جلو‌گیری شود، می‌توان به اهداف بزرگ دست یافت. نمونه بارز این قضیه، کشور آلمان است. آلمان در فاصله سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ توانست با تجمیع منابع و ظرفیت خود در خدمت اهداف ملی سیاست خارجی¬اش به چنان قدرتی دست یابد که به کابوس قدرت‌های بزرگ جهانی تبدیل شود. اما همین آلمان طی سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، با پراکنده کردن توان، ظرفیت و منابع خود در قالب اهداف فراملی سیاست خارجی اش، نه تنها تمامی دستاورد‌های خود را از دست داد بلکه عملا متلاشی شد.

شرایط فعلی کشور ما به گونه¬ای است که تقریبا در تمامی حوزه‌ها از قبیل نفت و گاز، برق، حمل و نقل، مسکن، راه، بهداشت، کشاورزی و صنعت نیاز به سرمایه گذاری‌های کلان داریم تا به وضعیت مطلوب برسیم. درچنین شرایطی ناگزیریم اهداف ملی سیاست خارجی را در اولویت قرار دهیم و تمام توان، ظرفیت و منابع مان را در جهت تحقق اهداف ملی سیاست خارجی بسیج کنیم و از پراکنده کردن منابع در جهت تحقق اهداف فراملی سیاست خارجی اجتناب کنیم.

در حال حاضر ما در موقعیتی هستیم که باید بین تصمیم‌های بد و تصمیم‌های سخت، یکی را انتخاب کنیم. تصمیم بد یعنی اولویت قائل شدن برای اهداف فراملی سیاست خارجی و تصمیم سخت یعنی پیگیری جدی اهداف ملی سیاست خارجی.

منبع: دیپلماسی ایرانی 

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین