متنی که در ادامه آمده یادداشتی از سید مهدی حسینی دورود است که منتشر شده است:
از مشخصات جامعه امروز ما که تاریخ بهخاطر خواهد سپرد، دخالت دانشنماها و دانشمندنماهایی است که با تمسک به شبه علم، به هر دلیلی مانع کشف حقیقت و بیان واقعیت میشوند. سابقا اگر چشمه بعضی اظهار نظرهای غیرعلمی و خرافهای یا توهمی از محوطه کوچه و بازار بود امروز حالا سر و صداها از محوطه دانشگاه و حوزه و توسط مدعیان دانش در میآید.
بیتالغزل سخنان دکتر سیمایی صراف وزیر محترم علوم در جلسه معارفه خویش این بود که:
سروصدای شبه علم خیلی بلند است و سد راه ما شده/کسانی که علمی فکر نمیکنند به راحتی تن به خرافه، خیالات و توهمات میدهند/عدهای میگفتند ما به کرونا اعتقاد نداریم، مگر کرونا امری عقیدتی است؟!
از مشخصات جامعه امروز ما که تاریخ بهخاطر خواهد سپرد، دخالت دانشنماها و دانشمندنماهایی است که با تمسک به شبه علم، به هر دلیلی مانع کشف حقیقت و بیان واقعیت میشوند.
سابقا اگر چشمه بعضی اظهار نظرهای غیرعلمی و خرافهای یا توهمی از محوطه کوچه و بازار بود امروز حالا سر و صداها از محوطه دانشگاه و حوزه و توسط مدعیان دانش در میآید.
فراموش نکنیم که بیسوادی اقسامی دارد
شکلی از بی سوادی "بیسوادی سیاه" است که در نخستین نگاه، دیده میشود.
به قول ظریفی؛ "اینکه چه کسی نمیتواند اسم خود را روی برگه کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند
ارزانترین نوع بی سوادی است، که میتوان با آن مبارزه کرد.
اما آنچه ترسناک و خطرناک است، "بیسوادی سفید" است..!
کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند، هر روز در فضای حقیقی و مجازی، مینویسند و حرف میزنند.
کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامهها را در کیف خود جابهجا میکنند اما، هنوز در سادهترین تعاملها و ارتباطها و خوانش و نگارش کلمات دچار چالشهای جدی هستند و چنته ایشان از موهومات و شبه علم پراست.
این شکل از بیسوادی "بی سوادی سفید" است.
چرا که در نگاه اول، دیده نمیشود
این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمیشود.
این نوع بی سوادی، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی، تایید و تقویت شود ندانستن و جهل مرکب را باعث میشود.
حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بیسوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است؛ و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است".
یقین بدانید آنانکه پای احساسات و عواطف و حتی عصبیتهای کور و اوهامات و خرافات را در میدان علم باز کردند و مدام در گفتهها و نوشتهها با عناوین آبدار، باد در آستینتان میاندازند و فکرتان را مدیریت میکنند به دنبال سوءاستفاده از شما و کسب و کار خویشاند.
ردپای چالش میان علم و شبه علم، هرچند در همهجا قابل رؤیت است، اما سابقا یعنی تا قبل از کرونا چندان مطرح نبود و اگر مطرح میگردید خیلی مورد توجه قرار نمیگرفت.
حتی سؤال درباره شبه علم [طب اسلامی]با طب [غیر اسلامی]در فصل کرونا و پس از نسخههایی که بعضی از معممین برای مردم پیچیدند، شروع و تعمیق یافت.
خاطر شریفتان هست دفتر یکی از همین آقایان مدعی طب اسلامی پیام صادر کرد که:
سعی کنید به کسانی که واکسن میزنند نزدیک نشوید، زیرا در واکسنها میکروچیپ تعبیه شده، که این میکروچیپ سبب تغییرات ژنتیکی میشود و انسان را از حالت انسان بودن خارج میسازد و تبدیل به یک ربات تحت کنترل میکند و ژن ایمان و اخلاق و نجابت را از دست داده و به اقرار خاخام یهودی تمایل به همجنس بازی پیدا میکنند و در نهایت تبدیل به موجودات خطرناک میگردند..؟
من هم با شما هم عقیدهام که گاهی هزینههای سرسام آور درمان و گرانی دارو باعث گرمی و رونق بازار شبه علم و کاسبی دانشنماها میشود و زمینه ورود آنان در مباحثی که تخصص آن را ندارند میگردد، اما همانگونه که وزیر محترم گفت، تصور میکنم خطر شبه علم بیش از پیش بیخ گوشمان را گرفته!
شخصا با محتوای صحبتهای افراد متوهم و امثالهم کاری ندارم بلکه بیشتر مسئله من با افرادی است که این صحبت.های شبه علم را علم میدانند و به آن اهمیت میدهند!
در دوران کرونا بسیار پیش آمد که شبه علم از علم پیشی گرفت؟! و اینجاست که میبایست کارشناسان جامعهشناسی و عالمانی که تفکر علمی دارند به این موضوع بپردازند که؛ چه میشود در عصر حاضر خصوصا چند سال اخیر افراد یک جامعه شبه علم را به علم ترجیح میدهند و...؟
بسیاری اظهار نظرها در دوره کرونا بیشتر به خرافات و اراجیف شبیه بود تا شبه علم، زیرا شبه علم با استدلالی شبیه استدلال علمی تلاش میکند توهمی از روش علمی تولید کند.
پر واضح است؛ شبه علم، به مراتب از جهل بدتر است.
جهل، آنکس که نداند و بداند که نداند است.
لنگان خرک خویش به مقصد برساند.
اما شبه علم، آنکس که نداند و نداند که نداند است.
به قول مرحوم دکتر عبدالصالح جعفری؛ اساسا در جوامع پر ارتباط و دسترسی امروز، که با یک کلک و کلیک انبوهی از اطلاعات برای شما آماده میشود دیگر جهل نگران کننده نیست.
بلکه دانشنما خطرناک است که از مصادیق اتم «اضله الله علی علم» است.
دانشمندنما نه تنها نمیداند و تفکر دانشی هم ندارد بلکه گمان میکند که خیلی هم میداند و البته همه Fake است و مانع خود و همه شنوندگان ازخدمات علم شده و دزد حقیقت میشود.
هر دعوتی به گریز از علم و روش علمی، مفاد توحش و عین جاهلیت متعدی و متاستاتیک است.
بر عموم خردمندان است که بیشینه حساسیت را بر این جهل سواره یا شیادی پوشیده نشان دهند.